| 
			 متوسطه دوم و درس های ناگفته! 
			 | 
			||
| 
			 فقط از فهمیدن توست که می ترسند   | 
			

کسب مقام اول والیبال مردان قاره ی کهن را به کولاکوویچ
عزیز، کادر فنـی، بازیکنـان ارزشمنـد تیـم ملـی، جامعه ی
ورزشی ایـران و همه ی دوستداران ورزش ایران شادباش
می گویم.

خودآگاهی اجتماعی یعنی: داشتن شور و شوق به سرنوشت
جامعه ی بشری؛داشتن تعهد به آن؛احساس مسئولیت در برابر
آن؛ یعنی آگاه بودن به زمان و زمانه؛ خود را مسافری در کشتی
جامعه پنداشتن و عضو باشعوری در کاروان انسان ها دانستن؛
یعنی به سرنوشت جامعه ی خویش فکر کردن و دل سوزاندن.

هر کس حقیقت را نمی داند، جاهل است و کسی
که می داند و به زبان نمی آورد، جنایتکار!
برتولت برشت
گفتگو، مبنای کنش ارتباطی
از نظر هابرماس، در نظریه ی کنش ارتباطی، تنها چیزی که میتواند
به طور عقلانی هر شرکت کننده ای را به تلاش مستمر ترغیب نماید تا
نزاعهای خود را بطور توافقی حل و فصل نمایند، این است که آیا آنها
میتوانند مطمئن باشند که نیازها و منافعشان به رسمیت شناخته
خواهد شد. هابرماس این ایده را قاعده ی گفتگو یا استدلال میخواند:
«تنها آن هنجارهای کنش و رفتار معتبر هستند که همه ی اشخاصی
که ممکن است تحت تاثیر آن قرار گیرند، به عنوان شرکت کنندگان در
گفتگوهای عقلانی بر آن توافق نمایند.»
گفتگو برای هابرماس، نقشی فراتر از رسیدن به تفاهم ایفا میکند.
گفتگو در اینجا وظیفه ی مشروعیت دادن به هنجارها و قوانین را برعهده
دارد «من در تلاش برای به اثبات رساندن این نکته ام که میتوان
پرسـش های عملی را به شکل گفتمانی بررسی کرد و این امکان برای
تحلیل اجتماعی ـ علمی وجود دارد که به طور روشمند نسبت موجود
مـیان نظامهای هنجاری و حقیقت را مورد ملاحظه قرار دهد. این
پرسش همچنان به قـوت خـود بـاقی است که آیا در جوامع پیچیده هنوز
هم تکوین انگیزه واقعا" به هنجارهایی پیوند میخورد که مستلزم تصدیق
هستند یا ایـنکه نـسبت نظام های هنجاری با حقیقت از میان برداشته
شده است». هابرماس چند سال بعد در کتاب "جهانی شدن و آیـنده ی
دموکراسی" مینویسد: «باید این امکان وجود داشته باشد که از قوانین
نه به دلیل اجبارانگیز بودن بلکه به دلیل مشروع بودن اطـاعت کرد».
او در ادامه اضافه میکند: «... یک قانون فقط زمانی میتواند مدعی
مشروعیت باشد که تمام کسانی که از آن تاثیر خواهند پذیرفت بتوانند
ضـمن مـشارکت در یک گفت و گوی عقلانی با آن موافقت کرده باشند.
ما به عنوان کسانی که در یک گفت و گو شرکت میکنیم، میخواهیم
با اقناع یکدیگر در باره ی یک مسئله ی خاص از طریق بحث و احتجاج
به عقیده مشترک برسیم، اما به عنوان شرکت کنندگان در یک چانه زنی
کوشش ما این است که منافع مختلف را با یکدیگر متوازن کنیم».
هابرماس تاکید میکند که مشروعیت برخلاف آن چه در نظریه ی
پوزیتیویستی حقوق آمده است، نمی تواند تا حد تطابق قانونی، تقلیل
یافته، فروکاسته و تنزل داده شود. قانون هرگز نمی تواند ابزار اختیاری
مشروعیت بخشیدن به هر چیز یا هـمه چیز باشد، چون با دعاوی در
باب حقیقت پیوند دارد. به عقیده ی هابرماس، وقتی شرایط گفت و گو
آماده باشد و بعد از انجام گفت و گو بین شرکتکنندگان در ایجاد
هنجار یـا قـانون اجـتماعی، تفاهمی کلی به وجود آید، چنین هنجار یا
قانونی از مشروعیت بالایی برخوردار بـوده و با بحران روبرو نخواهد شد.
از دیدگاه هابرماس، مهمترین رقیب کنش ارتباطی، کنش استراتژیک
است که در حال حاضر نیز کنش غالب بر جهان به شمار میرود.کنش
استراتژیک مستلزم بازیگری است که به دیگران تنها به حسب میزان
سودمندی آنها برای دستیابی به هدفی پیش پنداشته مینگرد. یک
دلیل برای این پرسش که چرا انسان ها ممکن است کنش استراتژیک
را بر کنش ارتباطی ترجیح دهند، از نارسایی های درونی در ساختارهای
جهان زیست نشأت می گیرد. آنها چه بسا فاقد منابع و انگیزش های
مناسب (فرهنگی، اجتماعی و شخصیتی) باشند که به آنها اجازه
میدهد تا از دیدگاه خاص خود فراتر رفته و دیدگاهی دیگر را به رسمیت
بشناسند. هابرماس اظهار می دارد که مهم تر از این، آن عواملی
هستند که در خارج از قابلیتهای جهان های زیست مدرن در عرضه ی
توان ارتباطی خود جلوگیری به عمل میآورد. در اینجا او می گوید که
نظام های جوامع مدرن، شیوه های کنش استراتژیک را بر افراد تحمیل
میکنند. هابرماس نشان میدهد که دو نظام (سیستم) مرکزی در
جامعه ی مدرن، اقتصاد و دولت بوده و مکانیسم های هماهنگ سازی
در آنها، به ترتیب پول و قدرت است. پول و قدرت، از آنجا که «رسانههای
گروهی را هدایت میکنند»، با ارائه ی یک اصل مرجع برای همه ی
شرکت کنندگان درگیر، کنش را نیز تنظیم مینمایند. آنها جریان رایج و
مشترک هستند که در گفتگو بر سر ادعاها و نزاع ها در موقعیت های
سیستماتیک مورد استفاده قرار میگیرند. به نظر هابرماس، مشکلات
زمانی پدید میآید که این رسانه های گروهی از قلمرو های قانونی
خود بگریزند و دقیقا" جهان زیست را مورد حمله قرار دهند.
افراد و گروهها به علت اشغال سیستماتیک جهان زیست از اداره ی
مستقل زندگی جمعی خود بازداشته شدهاند. از این رو، پول و قدرت
به حسب شرایط خاص خود بیانگر مسائل و مشکلاتی بوده و راه را بر
تفاسیری که بطور ارتباطی به وجود آمده، میبندند. از حوزه ی زندگی
صنعتی تا حوزه ی محیط زیست، تصمیمات بر اساس معیارهای از
پیش تعیین شده اتخاذ میشود تا به وسیله ی استاندارد های
غیر جانبدارانه گفتگوی دموکراتیک؛ با اهمیت است که این پدیده نه
تنها از ایجاد دموکراتیک توافقات جلوگیری به عمل میآورد، بلکه
همچنین به ساختارهای شناخت متقابل جهان زیست که اساس
دموکراسی هستند، آسیب میرساند. برای رهایی از این وضعیت و
خنثی کردن نقش پول و سلطه، در تحریف ارتباطات و گفتگو، هابرماس
بحث "وضعیت کلامی ایدهآل" را مطرح می کند که در آن نیرو و قدرت،
برنده ی استدلال را مشخص نمیکند بلکه تنها استدلال بهتر و برتر
پیروز میشود. قدرت شواهد و مستندات و برهان های منطقی است
که معین میکند چه چیز درست و مـعتبر است و چه چیز بی اعتبار و
نادرست.
گفتگو یا استدلال، تلاشی است برای ترمیم فقدان توافق پیشین.
هابرماس گفتگو یا استدلال را آن نوع سخن تعریف میکند که در آن،
شرکت کنندگان ادعاهای اعتبار مورد اعتراض را بررسی کرده و تلاش
میکنند تا آنها را از طریق استدلال توجیه کرده و یا مورد انتقاد قرار
دهند.
در ارزیابی وضعیت آرمانی گفتار، هابرماس شروط ذیل را در مقام
گفتگو قایل میشود: 1. قابل فهم بودن؛ 2. دارای قضایای حقیقی بودن:
متشکل از قضایایی باشد که حقیقت دارند؛ 3. صداقت: گوینده در طرح
قضایایش صادق باشد؛ 4. درستی: گوینده باید نطقی را انتخاب کند که
دارای صحت و درستی باشد.
این عناصر چهارگانه برای اعتبار گفتار لازم بوده و برای داشتن یک
کنش ارتباطی سالم، ضروری است و اساسا" توافق و تفاهم زمانی
حاصل میشود که این داعیه های اعتبار مطرح و پذیرفته شوند.
هر ارتباط زبانی، در سه جهان بین طرف های سخن ارتباط ایجاد
میکند. آنان در این ارتباط ادعا های معتبری را (صداقت، حقیقت و
درستی) بیان می کنند که تعمیم پذیر بودن آنها یا باید مفروض آنها
باشد و یا لازم است در این فرآیند به استدلال پرداخته به اثبات معتبر
بودن ادعاها بپردازند. معتبر بودن کنش ارتباطی (صداقت، حقیقت و
صحت معطوف به سه جهان درونی، بیرونی و بینالاذهانی) به این
است که کنش کلامی در شرایط آرمانی (آزاد از محدودیت و سلطه ی
درونی روان شناختی و بیرونی ساختاری) صورت گرفته، از تناقض
رفتاری گوینده به دور باشد تا صداقت روشن شود و آزمون پذیر باشد
تا حقیقت اثبات شود و مهم تر این که انتقادپذیر باشد تا صحت آن
تضمین شود.
یک سخنگو در هنگام برقراری ارتباط با اشخاص دیگر، مدعی است
که آنچه میگوید، حقیقت دارد، اگر آنها به جهان واقعی اشاره کنند.
اگر آنها به جهان اجتماعی مشترک با شنونده اشاره کنند، آنها
مدعی اند که گفته شان درست است. اگر آنها به جهان تجربه ی
واقعی درونی خاص خود اشاره کنند، در این صورت آنها مدعی اند که
صادق هستند. در حالی که هر سه ادعای اعتبار در تلاش برای حل و
فصل مسئلهای خاص، ایفای نقش میکنند، این امر به ویژه در منازعات
بر سر درستی هنجاری این ادعا خواهد بود که تنظیم واکنش های
شخصی مخاطره آمیز است. شناخت متقابل ادعاهای اعتبار به معنای
آن است که ما میتوانیم تحت اشراف دیدگاه های عام با موضوعات و
نزاعهای اساسی سر و کار داشته باشیم. ما به رغم بار محافظه کارانه
شرایط موجود، به جستجوی حقیقت، درستی و صداقت اصرار میورزیم.
نظریه و عمل به همان اندازه که یکدیگر را نفی میکنند، اکنون به طور
همزمان با هم پیوند میخورند. بدین ترتیب، در میان تکثر، تعارض و تنوع
زندگی مدرن انگیزشی ارتباطی به سوی حل و فصل وجود دارد.
هابرماس اظهار می دارد که بدون این انگیزش، ما جایگزین عقلانی
برای خشونت و اعمال فشار به عنوان روش های تشکیل اراده ی
جمعی و حل منازعه نخواهیم داشت. البته، با این انگیزش، مسئله ی
لزوم توضیح چگونگی بازتولید اجتماعی چه بسا از زمینه سستی
چون زمینه ادعاهای اعتبار فراسوی متن، ناشی شود.
علیرضا قربانی در 15 بهمن 1350 در تهران به دنیا آمد. در دوران
کودکی به قرائت قرآن پرداخت و از سیزده سالگی صدای رسای
خود را در خواندن اشعار پارسی نیز آزمود. از سال 1375 فعالیت
حرفه ای خود را در عرصه ی موسیقی و خوانندگی شروع کرد و
پس از آغاز فعالیت رسمی ارکستر موسیقی ملی ایران به رهبری
استاد فرهاد فخرالدینی و خوانندگی استاد شجریان در 1377 به
همکاری با آن پرداخت.
قربانی در بسیاری از فستیوال های معتبر دنیا در آسیا، اروپا و
شمال آفریقا حضور داشته است. همکاری مشترکش با «درصف
حمدانی» خواننده ی تونسی و خواندن رباعیات خیام با استقبال
فوق العاده روبه رو شده است.
علیرضا قربانی همچنین به بازخوانی آثار آهنگسازان معروف و
قدیمی ایران در دو آلبوم «رسوای زمانه» و «رفتم و بار سفر
بستم» پرداخته است.
حریق خزان یکی از آثار بدیع قربانی است که با اشعار فریدون
مشیری و هوشنگ ابتهاج و آهنگسازی مهیار علیزاده تهیه شده
است. علیرضا قربانی هم اکنون به اتفاق همایون شجریان و
علیزاده در حال تهیه ی آلبوم «افسانه ی چشمهایت» است. در
اینجا ترانه ی «تو را دوست دارم» او را می توانید بشنوید.

احمد ظاهر آوازخوان برجسته ی افغانستان در دهه های 40
و 50 خورشیدی بود که اکنون نیز ترانه های او گوش نواز هزاران
نفر در حوزه ی زبان فارسی است. او در 24 خرداد 1325 در کابل
به دنیا آمد و درست در روز تولد 33 سالگی اش در سانحه ی
تصادف کشته شد.
آوازخوانی را از کودکی و زمانی که به مکتب رفت آغاز کرد و به
این وسیله به رادیوی افغانستان راه یافت. احمد ظاهر با تلفیق
سازهای غربی مثل آکاردئون و ترومپت با سازهای شرقی کارهای
به یاد ماندنی را ارائه داد طوری که شهرتش از شهرت پدرش که
صدراعظم افغانستان بود فراتر رفت!
یکی از نخستین کارهایی که «طالبان» پس از استقرار در
افغانستان انجام داد، منفجر کردن قبر احمد ظاهر در گورستان
کابل بود!
احمد ظاهر از اشعار مولانا، حافظ، سعدی، سیمین بهبهانی،
رهی معیری،بیدل، فروغ فرخزاد، خلیل اله خلیلی و بسیاری
دیگر از شعرای دلسوخته ی پارسی زبان در ترانه هایش سود
برد. در اینجا ترانه ی «سلطان قلبم تو هستی» را می توانید با
صدای گرم احمد ظاهر بشنوید.


زمزمه ی محبت

دنیـــــا همه هیــــچ و اهل دنیـــــا همـه هیـچ
ای هیـــچ بــــرای هیــــچ بـــر هیــــچ مپیــــچ
دانــــی که پس از مـــــرگ چه مانـــد باقــــی
عشق است و محبت است و باقی همه هیچ


لورا در 27 سالگی
لورا اینگلز وایلدر، بر اساس خاطرات کودکی و نوجوانی خود
کتابی نوشت به نام «خانه ی کوچک» که از پرفروش ترین
کتابهای جهان شد. زمان رخداد این داستانها سالهای آخر قرن
نوزدهم است و زندگی یک خانواده ی کشاورز را در غرب آمریکا
بازگو می کند. لورا که داستان ها از دید او و به زبان او تعریف
می شود، در سال 1867 به دنیا آمد و دومین فرزند این خانواده
و یکی از چهار دختر می باشد. تنها پسر خانواده در سال اول
زندگی اش از دنیا می رود.

لورا از 16 سالگی به معلمی در مدرسه ی روستا پرداخت و
سه سال بعد با برادر معلمش ازدواج کرد. از 40 سالگی به
خبرنگاری و نویسندگی علاقمند شد و کتاب خانه ی کوچک را
که در واقع یک مجموعه ی 8 جلدی از خاطرات اوست از 65
سالگی نوشت و به دست چاپ سپرد. در این داستانها فرهنگ
شورایی، قدرشناسی و شکرگزاری، سختکوشی، امید به
آینده، عاقبت اندیشی، شروع کردن از صفر، سازگاری با طبیعت،
انصاف و زندگی شرافتمندانه، محبت به یکدیگر، با هم بودن در
خوشی و ناخوشی، مبارزه با ظلم و بی عدالتی به تصویر کشیده
شده است.البته در جای جای این داستانها برخوردهای نامنصفانه
و ضدانسانی با سیاه پوستان و سرخپوستان دیده می شود.
لورا اینگلز وایلدر در سال 1957 پس از نود سال زندگی از دنیا
رفت. از کتابهای او در بین سالهای 1974 تا 1984 یک مجموعه ی
تلویزیونی ساخته شد که آن نیز از پر بیننده ترین سریال های
تلویزیونی جهان است.

خانه ای که لورا و همسرش به دست خود آن را ساختند اکنون
به موزه تبدیل شده است و مردم همه ساله در «روز وایلدر» به
آن مزرعه رفته و خانه ای را که این داستانها در آنجا نوشته شده
است را می بینند. بازدیدکنندگان می توانند از فروشگاهی که در
این محل است چیزهایی بخرند که برایشان تداعی کننده ی
داستانهای خانه ی کوچک است و آنان را به حال و هوای کتابهای
خانه ی کوچک و سریال آن می برد!

ادیسون می گفت: «پول به خودی خود ارزشی ندارد.
فقط کمکی برای رسیدن به هدف است.» او خیلی کار
می کرد. روز تعطیل نداشت. در شبانه روز چند ساعت
بیشتر نمی خوابید. او چند دستگاه مورد نیاز کارگاهش
را خرید و شروع به تحقیق و مطالعه و آزمایش کرد.
کم کم شمار کارکنانش به دویست و پنجاه نفر رسید.
در بین سالهای 1870 تا 1876 تعداد 122 اختراع به ثبت
رسانید. کارمندان اداره ی ثبت اختراع می گفتند: «این
جوان با رفت و آمد فراوان به اداره ی ما گرمی بخشیده
است!».
با ديدن بقايای تخت جمشيد و شوش اين حقيقت را آشكار می يابيم
كه فرهنگ ايران، در سه هزار سال پيش به اوج رسيده بود. اما هنر ايران
با آن كه در اصل تجملی و زينت ساز است، گرايش بسيار به مفيد و
كارآمد بودن در زندگی نیز دارد. از اصول ثابت آن زيبایی شناسی و
گرايش به توازن و تعادل است، كه اين جوهر طبيعی ايران است. برابر
گفته ی كارشناسان، ديدگاهی كه ايران از آن به طبيعت می نگرد
پيكره سازانه و سه بعدی نيست. اين نگرش يكسره نقاش وار و در
سطح است. ايرانی نبوغی كم نظير در پرداختن نقش و نگار دارد. چنين
است كه در زمينه ی صنايع دستی اين نبوغ را در مواد و مصالح در
دسترس به كار گرفته، و با دلبستگی به نقش و حس دقيق
رنگ شناسی چيزهای سودمندی را كه مناسب زمانه و اقليم اوست
از كار درآورده و به كمال رسانده است.
   در ايران امروز حتی خدمتکاران از زن و مرد حس و غريزه ی زيبایی
شناسی فراوان دارند، و در آراستن ميز و خط يادگاری نوشتن بر در و
ديوار و درخت و مانند آن، ناسازی و ناهماهنگی در كارشان نيست.
   از روزگار باستان، از سه هزار پيش تا به امروز، ايرانی ملتی واحد 
بوده، و كشوری كه صنايع و هنرهای دستی را تا به روزگار ما نگهداشته،
فقط ايران است. در حوزههای تمدنی مانند مصر يا آشور يا يونان، هيچ
جا هنر قومی و ملی تا امروز زنده و برجای نمانده است، در باره ی
فرهنگ مردم ساراسن هم حال چنين است. (بسياری از شرق پژوهان
و سفرنامه نويسان قديم، مثل پلانو كارپينی، روبروک Rubruk و
ماركوپولو، مسلمانان را به طور كلی (مردم) یا ساراسن (Saracens)
خواندهاند. در دايرة المعارف مصاحب هم می خوانيم كه اين نام را
يونانيان و روميان متأخر به مردم چادرنشين بيابان سوريه و عربستان،
كه مزاحم مرزهای امپراتوری روم در جانب سوريه بودند، اطلاق
میكردند؛ و سپس به همه ی عربها و در جنگهای صلیبی به همه ی
مسلمانان می گفتند.)
هنر و صنايع دستی ايران امروز تنزل كرده، گرچه برابر نظريهای اين
هم يكی از دورههای انتقالی است كه در تاريخ بارها تجربه شده است.
اما اين ملت اينك به تلاشی دوباره برخاسته است تا گذشته ی پر
افتخار را زنده كند و تند به اعتلای پيشين برسد.
   مورخان هنری، بيزانس را خاستگاه عمده ی هنر باخترزمين
شناختهاند، و نيز تأييد می كنند كه هنرهای زيبای اين خاستگاه از راه
روم شرقی با هنر ايران ساسانی پيوندهای نزديك داشته است.
بدينسان ساسانيان سهم درخشانی در رساندن ذوق و زيبایی
شناسی شرقی به مغربزمين و گرفتن مايههای هنر و ذوق باختری
و آميختن آن با مايه های خاوری داشته اند.
هنر معماری
در بناهای ايرانی، از قديم، تا جای ممكن از مصالح نزديك و در
دسترس استفاده می شده است. امروزه هم در جنوب، برای خانه
سازی سنگ مانند مرمر، به كار می برند، و در شمال ساختمانهای
چوبي با بام سفالين زياد است. شيوه ی رنگ كردن ستونها، پيشانی
ديوار و زير بام و جاهای ديگر، گذاشتن بادگيرهای تهويه و خنك كننده
برای تابستان، و ديگر ويژگی های معماری هم چشمگير است. اسلوب
ساخت پنجره های سراها و بناها، كه مانند درهای كشویی كاغذپوش
ژاپنی از كف و سراسری باز می شود، و چنان تعبيه شده كه از ميان
اتاق و به راحتی از منظر حوض و باغچه و چشم انداز طبيعی بيرون لذت
ببريم، از ويژگی های معماری ايران است.
   حتی در خانه های روستایی هم پنجره های بزرگ امكان می دهد 
كه منظره ی بيرون را برابر چشم داشته باشند. در تهران، پايتخت ايران،
هم چوب و هم سنگ برای ساختمان سازی كم است. پس از آجر، كه
خشت پخته است، و با كشيدن ديوارهای گلی به سبك قديم ژاپن كه
از آميخته گل و كاه (كاهگل) درست می شود، خانه می سازند. فقط
در ساختن خانه های اعيان و مكان های مهم آجر و انواع سنگ به كار
می برند. در همه حال، طرح و تركيب های تزئينی در بناها، آن را
شكوهمند جلوه می دهد. به خصوص تركيب گنبد و طاقهای قوسی
زيباترين نما را می سازد. شيوه ی معماری اين طاقهای قوسی و
اجزای ديگر بنا، ميراث بيش از سه هزار سال تاريخ هنر ساختمان است.
در جایی كه بام سنگين است، با ستونهای چوبی شمع می زنند تا از
فشار به پايه و ديوارها كاسته شود؛ اما اين تركيب به هيچ روی
ناهماهنگی ايجاد نمی كند.
   در ييلاق شميران، نزديك تهران، خانه ی ييلاقی ميان دره و نزدیک
رودخانه زياد ساخته اند، و ما هر تابستان يكی از آنها را اجاره
می كرديم. اين خانهها خشت و گلی است؛ اما وقتی كه قالی در آن
می گسترديم و اثاثیه را می چيديم، خانه از هنگامی كه خالی بود
بسی زيباتر می نمود و تقريبا" نمی شد آن را از خانه ی خالی كه
ديده بوديم باز شناخت. سفيران خارجی و مردم توانگر و اعيان ايران
همگی فصل تابستان را در شميران می گذرانند. نزديك اقامتگاه
ييلاقی ام خانه ی مجلل باغ فردوس بود. اينجا خانه ی ييلاقی يكی
از ديوانسالاران قديم بود، اما او به گناهی گرفتار شد و دولت اين
خانه را مصادره كرد. باغ فردوس حالا به ويرانی افتاده، اما ساختمانی
از آن به سبك رنسانس نمونه ی اروپایی است به كيفيتی كه هيچ
ناسازی و ناهماهنگی در آن نمی بينيم، و به خصوص آرايش داخلی
و كاشيكاری ديوار و زيرطاقی ها و تركيب ايوان با بناهای اروپا و امريكا
همسری دارد. معمار ايرانی كه اين بنا را طرح افكند از معماری اروپا
الگو گرفته، اما طرح غربی هيچ او را مقيد نساخته و نقشه را چنان از
كار درآورده است كه اگر معماران ساختمانهای دولتی امروزی ما اين
بنا را ببينند می خواهند از خجالت بميرند. اتصال ديوار به سقف با انحنا
و گرفتن زاويه با گچبری (به شيوه ی مقرنس كاری) انجام می شود
با خانه بندی موزون منظم مانند لانه ی زنبور عسل كه گاه با رنگ آميزی
و طلاكاری زينت می يابد.
ناگفته پيداست كه در بناهای ساخته شده از آجر، طاق قوسی و
ستونک پاطاق بيشتر كاربرد دارد، و مسلم است كه ايران هم از
معماری سومريان و تمدن بين النهرين سهمی داشت. اما شگفتی
برانگيز است كه در اين مرحله از تاريخ معماری فن طاق قوسی و
آجربندی كردن از پايين و به سقف رساندن (شيوه ی طاق گنبدی) هنوز
شناخته نبود و اين تركيب پيچيده را بی داشتن وسايل دقيق طراحی و
اندازه گيری و فقط با اسباب و ابزاری كه تقريبا" به تراز و گونيا محدود
بود از كار درآوردند. معماران ايرانی علم هنر ساختمان را نخوانده بودند،
اما باز معمار ژاپنی به پايه ی آنها نمی رسد.
   در كاخ كنونی گلستان سقف و ديوار با قطعه های كوچک آيينه تزئين
شده است، به شيوه ای كه آن را آيينه كاری می خوانند و در واقع
خاتم كاری با آيينه است. اينجا را تالار برليان نام دادهاند، زيرا كه آيينه
كاری ديوار، آن چنان است كه ميليونها قطعه ی الماس تراش داده
پرتلاءلو بر ديوارها نشانده باشند. خانه های اشراف و اعيان ايران هم
چنين طرح و تزئينی دارد. چيزی كه در كاخ گلستان برايم چشمگير
نمود كاشی های كارشده بر پيشانی ديوارها است. از اين كاشی های
زيبا و درخشان هم چنان كه سفالينه های لعابدار قديم از ويژگی های
روبنای ساختمان ها در ايران بود، در حمام ساختمان سفارت و اقامتگاه
نيز كار شده است. یک تكه از اين سفالينه های لعابدار قديم چندين
هزار تومان ارزش دارد. اما تازه ساخته ی آن چندان قيمتی نيست زيرا
كه فن ساخت آن امروزه بسيار تنزل كرده است. سر در كاخ و زير طاقها
و دروازهها را همه از اين كاشی های زيبا كار می كنند. می گويند كه
فن و هنر كاشی سازی را در روزگار قديم، مانی از چين آورد. در تاريخ
جديد، شاه عباس اول، هنرمندان چينی را به اصفهان و كاشان دعوت
كرد. پيش از آن در ميانه ی سده ی سيزده ميلادی (هفتم خورشیدی)،
هولاگو خان برادر قوبيلای قاآن و سرسلسله ی ايلخانان ايران، صنعتگران
چينی را به اين سرزمين آورد. (مونگكه قاآن، قوبيلای قاآن و هولاگو خان
به ترتيب پسران اول، دوم، و چهارم تولوی خان، پسر چنگيز خان بودند.)
اين سفال لعابدار كه از تركيب هنر محلی با فن و صنعت چين پديد
آمده است امروزه هم «كاشی» يعنی ساخته ی كاشان خوانده
می شود.
 

مستبد سلطانی سالدوق کی اولا خلقیمیـز آزاد
سونرا باخدیق کی آزادلیق دا اوسلطانیله گیتدی
خیر و برکت سفره اش را جمع کرد و همراه با احسان رفت
امنیت هم بار خود را بسته و همراه ایمان رفت
سلطان دیکتاتور را سرنگون کردیم تا ملت آزاد بشن
بعدا" دیدیم که آزادی هم با همان سلطان رفت
قبلا" به یک نفر بله قربان می گفتیم ولی حالا به هزار نفر
اما خلعت و جایزه هم با اون یک بله قربان رفت
گفت: انسان کم داریم، همه باید به مقام انسانیت برسند!
اما انسانیتمان هم با چند نفر انسانی که داشتیم رفت
میراثی که برای ما مانده بود یکی دینمان بود و دیگری ایران
وقتی دین خواست بره گفت: تنها نمی روم، با ایران رفت
خواستیم با خون، لکه را از دامن وطن پاک کنیم ولی
همه ی وطن یکپارچه لکه شد و با خون رفت

دزدی از بانک کار دزدان آماتور و ناشی است؛
دزدان حرفه ای بانک تأسیس می کنند!
برتولت برشت

بهترین دین، آن است که از شما آدم بهتـری بسازد.
هر آیینی که شما را دل رحم تر، فهیم تر، مستقل تر،
بی طرف تر، با محبت تر، انساندوست تر، اخلاقی تر
و با مسئولیت تر سازد، دینی که این کار را برای شما
بکند، بهترین دین است.
دالایی لاما
دالایی لاما رهبر معنوی بوداییـان تبت در باره ی کشتـار مسلمـانان
میانمار گفت: کسانی که مسلمانان را آزار و اذیت می کنند، باید بودا
را به یاد داشته باشند. قطعا" بودا به یاری آن ستمدیدگان خواهد آمد.
او گفت: باید قرن حاضر را «قرن صلح» بنامیم و هدف ما باید مذاکره
بر پایه ی حس یگانگـی هفت میلیارد انسان باشد. باید با هم بر روی
آن کار کنیم. به حد کافی جنگ، وحشت، بی اعتمـادی و خشم وجود
داشته است.
| 
		
		 |