متوسطه دوم و درس های ناگفته!
|
||
فقط از فهمیدن توست که می ترسند |
با ديدن بقايای تخت جمشيد و شوش اين حقيقت را آشكار می يابيم
كه فرهنگ ايران، در سه هزار سال پيش به اوج رسيده بود. اما هنر ايران
با آن كه در اصل تجملی و زينت ساز است، گرايش بسيار به مفيد و
كارآمد بودن در زندگی نیز دارد. از اصول ثابت آن زيبایی شناسی و
گرايش به توازن و تعادل است، كه اين جوهر طبيعی ايران است. برابر
گفته ی كارشناسان، ديدگاهی كه ايران از آن به طبيعت می نگرد
پيكره سازانه و سه بعدی نيست. اين نگرش يكسره نقاش وار و در
سطح است. ايرانی نبوغی كم نظير در پرداختن نقش و نگار دارد. چنين
است كه در زمينه ی صنايع دستی اين نبوغ را در مواد و مصالح در
دسترس به كار گرفته، و با دلبستگی به نقش و حس دقيق
رنگ شناسی چيزهای سودمندی را كه مناسب زمانه و اقليم اوست
از كار درآورده و به كمال رسانده است.
در ايران امروز حتی خدمتکاران از زن و مرد حس و غريزه ی زيبایی
شناسی فراوان دارند، و در آراستن ميز و خط يادگاری نوشتن بر در و
ديوار و درخت و مانند آن، ناسازی و ناهماهنگی در كارشان نيست.
از روزگار باستان، از سه هزار پيش تا به امروز، ايرانی ملتی واحد
بوده، و كشوری كه صنايع و هنرهای دستی را تا به روزگار ما نگهداشته،
فقط ايران است. در حوزههای تمدنی مانند مصر يا آشور يا يونان، هيچ
جا هنر قومی و ملی تا امروز زنده و برجای نمانده است، در باره ی
فرهنگ مردم ساراسن هم حال چنين است. (بسياری از شرق پژوهان
و سفرنامه نويسان قديم، مثل پلانو كارپينی، روبروک Rubruk و
ماركوپولو، مسلمانان را به طور كلی (مردم) یا ساراسن (Saracens)
خواندهاند. در دايرة المعارف مصاحب هم می خوانيم كه اين نام را
يونانيان و روميان متأخر به مردم چادرنشين بيابان سوريه و عربستان،
كه مزاحم مرزهای امپراتوری روم در جانب سوريه بودند، اطلاق
میكردند؛ و سپس به همه ی عربها و در جنگهای صلیبی به همه ی
مسلمانان می گفتند.)
هنر و صنايع دستی ايران امروز تنزل كرده، گرچه برابر نظريهای اين
هم يكی از دورههای انتقالی است كه در تاريخ بارها تجربه شده است.
اما اين ملت اينك به تلاشی دوباره برخاسته است تا گذشته ی پر
افتخار را زنده كند و تند به اعتلای پيشين برسد.
مورخان هنری، بيزانس را خاستگاه عمده ی هنر باخترزمين
شناختهاند، و نيز تأييد می كنند كه هنرهای زيبای اين خاستگاه از راه
روم شرقی با هنر ايران ساسانی پيوندهای نزديك داشته است.
بدينسان ساسانيان سهم درخشانی در رساندن ذوق و زيبایی
شناسی شرقی به مغربزمين و گرفتن مايههای هنر و ذوق باختری
و آميختن آن با مايه های خاوری داشته اند.
هنر معماری
در بناهای ايرانی، از قديم، تا جای ممكن از مصالح نزديك و در
دسترس استفاده می شده است. امروزه هم در جنوب، برای خانه
سازی سنگ مانند مرمر، به كار می برند، و در شمال ساختمانهای
چوبي با بام سفالين زياد است. شيوه ی رنگ كردن ستونها، پيشانی
ديوار و زير بام و جاهای ديگر، گذاشتن بادگيرهای تهويه و خنك كننده
برای تابستان، و ديگر ويژگی های معماری هم چشمگير است. اسلوب
ساخت پنجره های سراها و بناها، كه مانند درهای كشویی كاغذپوش
ژاپنی از كف و سراسری باز می شود، و چنان تعبيه شده كه از ميان
اتاق و به راحتی از منظر حوض و باغچه و چشم انداز طبيعی بيرون لذت
ببريم، از ويژگی های معماری ايران است.
حتی در خانه های روستایی هم پنجره های بزرگ امكان می دهد
كه منظره ی بيرون را برابر چشم داشته باشند. در تهران، پايتخت ايران،
هم چوب و هم سنگ برای ساختمان سازی كم است. پس از آجر، كه
خشت پخته است، و با كشيدن ديوارهای گلی به سبك قديم ژاپن كه
از آميخته گل و كاه (كاهگل) درست می شود، خانه می سازند. فقط
در ساختن خانه های اعيان و مكان های مهم آجر و انواع سنگ به كار
می برند. در همه حال، طرح و تركيب های تزئينی در بناها، آن را
شكوهمند جلوه می دهد. به خصوص تركيب گنبد و طاقهای قوسی
زيباترين نما را می سازد. شيوه ی معماری اين طاقهای قوسی و
اجزای ديگر بنا، ميراث بيش از سه هزار سال تاريخ هنر ساختمان است.
در جایی كه بام سنگين است، با ستونهای چوبی شمع می زنند تا از
فشار به پايه و ديوارها كاسته شود؛ اما اين تركيب به هيچ روی
ناهماهنگی ايجاد نمی كند.
در ييلاق شميران، نزديك تهران، خانه ی ييلاقی ميان دره و نزدیک
رودخانه زياد ساخته اند، و ما هر تابستان يكی از آنها را اجاره
می كرديم. اين خانهها خشت و گلی است؛ اما وقتی كه قالی در آن
می گسترديم و اثاثیه را می چيديم، خانه از هنگامی كه خالی بود
بسی زيباتر می نمود و تقريبا" نمی شد آن را از خانه ی خالی كه
ديده بوديم باز شناخت. سفيران خارجی و مردم توانگر و اعيان ايران
همگی فصل تابستان را در شميران می گذرانند. نزديك اقامتگاه
ييلاقی ام خانه ی مجلل باغ فردوس بود. اينجا خانه ی ييلاقی يكی
از ديوانسالاران قديم بود، اما او به گناهی گرفتار شد و دولت اين
خانه را مصادره كرد. باغ فردوس حالا به ويرانی افتاده، اما ساختمانی
از آن به سبك رنسانس نمونه ی اروپایی است به كيفيتی كه هيچ
ناسازی و ناهماهنگی در آن نمی بينيم، و به خصوص آرايش داخلی
و كاشيكاری ديوار و زيرطاقی ها و تركيب ايوان با بناهای اروپا و امريكا
همسری دارد. معمار ايرانی كه اين بنا را طرح افكند از معماری اروپا
الگو گرفته، اما طرح غربی هيچ او را مقيد نساخته و نقشه را چنان از
كار درآورده است كه اگر معماران ساختمانهای دولتی امروزی ما اين
بنا را ببينند می خواهند از خجالت بميرند. اتصال ديوار به سقف با انحنا
و گرفتن زاويه با گچبری (به شيوه ی مقرنس كاری) انجام می شود
با خانه بندی موزون منظم مانند لانه ی زنبور عسل كه گاه با رنگ آميزی
و طلاكاری زينت می يابد.
ناگفته پيداست كه در بناهای ساخته شده از آجر، طاق قوسی و
ستونک پاطاق بيشتر كاربرد دارد، و مسلم است كه ايران هم از
معماری سومريان و تمدن بين النهرين سهمی داشت. اما شگفتی
برانگيز است كه در اين مرحله از تاريخ معماری فن طاق قوسی و
آجربندی كردن از پايين و به سقف رساندن (شيوه ی طاق گنبدی) هنوز
شناخته نبود و اين تركيب پيچيده را بی داشتن وسايل دقيق طراحی و
اندازه گيری و فقط با اسباب و ابزاری كه تقريبا" به تراز و گونيا محدود
بود از كار درآوردند. معماران ايرانی علم هنر ساختمان را نخوانده بودند،
اما باز معمار ژاپنی به پايه ی آنها نمی رسد.
در كاخ كنونی گلستان سقف و ديوار با قطعه های كوچک آيينه تزئين
شده است، به شيوه ای كه آن را آيينه كاری می خوانند و در واقع
خاتم كاری با آيينه است. اينجا را تالار برليان نام دادهاند، زيرا كه آيينه
كاری ديوار، آن چنان است كه ميليونها قطعه ی الماس تراش داده
پرتلاءلو بر ديوارها نشانده باشند. خانه های اشراف و اعيان ايران هم
چنين طرح و تزئينی دارد. چيزی كه در كاخ گلستان برايم چشمگير
نمود كاشی های كارشده بر پيشانی ديوارها است. از اين كاشی های
زيبا و درخشان هم چنان كه سفالينه های لعابدار قديم از ويژگی های
روبنای ساختمان ها در ايران بود، در حمام ساختمان سفارت و اقامتگاه
نيز كار شده است. یک تكه از اين سفالينه های لعابدار قديم چندين
هزار تومان ارزش دارد. اما تازه ساخته ی آن چندان قيمتی نيست زيرا
كه فن ساخت آن امروزه بسيار تنزل كرده است. سر در كاخ و زير طاقها
و دروازهها را همه از اين كاشی های زيبا كار می كنند. می گويند كه
فن و هنر كاشی سازی را در روزگار قديم، مانی از چين آورد. در تاريخ
جديد، شاه عباس اول، هنرمندان چينی را به اصفهان و كاشان دعوت
كرد. پيش از آن در ميانه ی سده ی سيزده ميلادی (هفتم خورشیدی)،
هولاگو خان برادر قوبيلای قاآن و سرسلسله ی ايلخانان ايران، صنعتگران
چينی را به اين سرزمين آورد. (مونگكه قاآن، قوبيلای قاآن و هولاگو خان
به ترتيب پسران اول، دوم، و چهارم تولوی خان، پسر چنگيز خان بودند.)
اين سفال لعابدار كه از تركيب هنر محلی با فن و صنعت چين پديد
آمده است امروزه هم «كاشی» يعنی ساخته ی كاشان خوانده
می شود.
![]() |