متوسطه دوم و درس های ناگفته!
|
||
فقط از فهمیدن توست که می ترسند |
یاد باد آن که به روی تو نظر بود مرا
رخ و زلفت عوض شام و سحر بود مرا
یاد باد آنکه ز نظاره ی رویت همه شب
در مه چارده تا روز، نظر بود مرا
یاد باد آنکه ز رخسار تو هر صبحدمی
افق دیده، پر از شعله ی خور بود مرا
یاد باد آنکه ز چشم خوش و لعل لب تو
نقل مجلس همه بادام و شکر بود مرا
یاد باد آنکه ز روی تو و عکس می ناب
دیده پر شعشعه ی شمس و قمر بود مرا
یاد باد آنکه گرَم زَهره ی گفتار نبود
آخر از حال تو هر روز خبر بود مرا
یاد باد آنکه چو من عزم سفر میکردم
بر میان دست تو هر لحظه کمر بود مرا
یاد باد آنکه برون آمده بودی به وداع
وز سر کوی تو آهنگ سفر بود مرا
یاد باد آنکه چو خواجو ز لب و دندانت
در دهان شکر و در دیده گهر بود مرا
[صدای استاد زنده یاد ایرج بسطامی]
تـشنـه در بـادیــه مـردیــم،بـه امـیـد فــرات
وه که بگذشت فُـراتـم ز ســر امـروز بـسی
خیـز خواجو کـه گل از غنـچه بـرون می آیـد
بلبلـی چون تو کنـون،حیـف بـود در قفسی
ای خوشا مسـت و خراب اندر خرابات آمده
فـارغ از سـجاده و تسبیح و طـامــات آمــده
نـفی را اثبـات خود دانستــه و اثـبـات نفـی
ایمن از خویش و بری از نفـی و اثبـات آمده
کــرده ورد بلـبـل مسـت سـحر را استـمـاع
بـاز بـا مـــرغ صُــراحـی در منــاجـات آمــده
عارفــان را نـغـمـه ی چنـگِ مـغـنّـی ره زده
صـوفـیـان را بـاده ی صـافـی مـداوات آمـده
یک ره از ایـوان برون فـرمـای خواجو را ببین
بر سر کوی تو چون موسی به میقات آمده
بلبلان از بوی گل مستنـد و ما از روی دوست
دیگران از ساغـر و ساقــی و ما از یاد دوست
شهادت امـام جعفـر صـادق علیه السـلام را به همه ی فـرزندان عزیزم
تسلیت می گویم!
یک ره از ایـوان بـرون فرمـای خواجو را ببین
بر سر کوی تو چون موسی به میقات آمده
تـشنـه در بـادیــه مـردیــم،بـه امـیـد فــرات
وه که بگذشت فُـراتـم ز ســر امـروز بـسی
خیـز خواجو کـه گل از غنـچه بـرون می آیـد
بلبلـی چون تو کنـون،حیـف بـود در قفسی
ای خوشا مسـت و خراب اندر خرابات آمده
فـارغ از سـجاده و تسبیح و طـامــات آمــده
نـفی را اثبـات خود دانستــه و اثـبـات نفـی
ایمن از خویش و بری از نفـی و اثبـات آمده
کــرده ورد بلـبـل مسـت سـحر را استـمـاع
بـاز بـا مـــرغ صُــراحـی در منــاجـات آمــده
عارفــان را نـغـمـه ی چنـگِ مـغـنّـی ره زده
صـوفـیـان را بـاده ی صـافـی مـداوات آمـده
یک ره از ایـوان برون فـرمـای خواجو را ببین
بر سر کوی تو چون موسی به میقات آمده
بر سر کوی تو چون موسی به میقات آمده
![]() |