متوسطه دوم و درس های ناگفته!
 
 
فقط از فهمیدن توست که می ترسند
 

 

   صد سال بعد از ظهور در عرصه ی سیاست ایران و علیرغم 42 سال

جعل مستمر تاریخ و دروغگویی برای بی ارزش کردن اقدامات او در راه

احیای کشور، نه تنها از اقبال عمومی به جایگاه و نقش رضاشاه در

نجات ایران کاسته نشده، بلکه روز به روز بر آن افزوده می شود. 

   مخالفان، او را کودتاچی، دیکتاتور و گماشته ی خارجی می‌خوانند و

به قیمت سرافکنده کردن بیشتر خود در پیشگاه تاریخ، تا جایی پیش

می‌روند که حتی ایجاد ارتش نوین ایران را نیز به اقدامات تجددطلبانه ی

قجرها نسبت می دهند، و نه به فکر روشن و همت والای وی.

   رضاشاه، شاهزاده نبود ولی با اراده‌ای محکم و تکیه بر ارزش‌های

فردی خود به مقام پادشاهی رسید، خان‌زاده هم نبود ولی در مسیر

ترقی از میرپنجی تا رسیدن به منصب سردار سپه، خان شد؛ رضاخان

سردار سپه!

   در جایی که بی‌سوادی برای محمد، پیامبر مسلمانان، اعجاز است:

   وَ مَا كُنْتَ تَتْلُو مِنْ قَبْلِهِ مِنْ كِتَابٍ وَلَا تَخُطُّهُ بِيَمِينِكَ إِذًا

لَارْتَابَ الْمُبْطِلُون؛ و تو کتابی را پیش از این نمی‌‌خواندی و با دست

خود آن را نمى‌‏نوشتی؛ در غیر این حال باطل‌‌اندیشان قطعا" درباره ی

قرآن شک می‌‌کردند. (عنکبوت / 48)، نسبت دادن ساختگی بی‌سوادی

به رضاشاه، ترجیع‌بندی شده برای کوچک شمردن او!

   در جایی که علی ابن ابی طالب، امام نخستین شیعیان به خاطر

زندگی غیر اشرافی نماد عدل معرفی می‌شود، رضاشاه را از آن جهت

که با سربازان خود، خورد و خوراک و زندگی یکسان داشت، با نیت

تحقیر، برخاسته از خانواده‌ای فقیر معرفی می‌کنند!

 

 

 نشست مجلس مؤسسان در زمان رأی به انحلال سلطنت قاجار و آغاز پادشاهی پهلوی

 

   او به اهمیت سه عنصر اصلی در رشد پایدار جامعه واقف بود: امنیت،

فناوری مدرن و ارتباطات. ایجاد ارتش نوین و مستقل ایران برای دفاع

از تمامیت کشور، تأسیس دانشگاه تهران و اعزام صدها دانشجو برای

تحصیل به خارج از کشور برای رسیدن به قافله ی علم روز، و ساخت راه

آهن سراسری، تأسیس بنادر در شمال و جنوب و ایجاد فرودگاه در

سراسر ایران گام‌هایی بود که رضاشاه برای تأمین هدف‌های اصلی خود

برداشت.

   خصیصه‌ای که رضاشاه را از بسیاری رهبران سیاسی گذشته ی ایران

و همچنین شمار قابلی از رؤسای دولت‌های خارجی متمایز می‌کند،

آمیزه‌ای از خصلت ناب رهبری، همراه با قدرت مدیریت قاطع و خلاق در

او است. رضا شاه با ظرفیت‌های بالقوه ی کشور خود آشنا بود و طی

کمتر از دو دهه، که در عمر یک ملت لحظه‌ای گذرا است، به اهدافی

دست یافت که در ذهن هیچ یک از مردان سیاستمدار هم زمان او

نمی‌گنجید.

   اراده ی خلل‌ناپذیر وی برای چیره شدن بر موانع را می‌توان و باید به

خصلت رهبری در او نسبت داد و نگاه و نظر راهبردی او را برای رسیدن

به توسعه و تجدد، ناشی از تسلط و استعداد ذاتی او در مدیریت و

شیوه ی کشورداری دانست. جمع این دو خصلت کمتر در رییس یک

کشور دیده شده، چنانکه در پیشینه ی تاریخی ایران نیز این نمونه‌ها

از شماره ی انگشتان دست فراتر نمی‌رود.

   مخالفان مغرض و کینه توز وی بدون اشاره به وضعیت داخلی ایران

و شرایط پیرامون کشور در زمانی که رضاشاه قدرت را به دست گرفت،

او را به زورگویی و توسعه ی اختناق متهم می‌کنند و پاسخگو نیستند

به این پرسش که چگونه می‌توان رهبری را به اختناق متهم کرد که

قصد نهایی او تعلیم و تربیت و دانش و رسیدن به اشراق و اشراف

همگانی است؟!

   دعوت از روشنفکران به همکاری در راه عبور کشور از ورطه ی فقر و

جهل و عقب‌ماندگی، و پشتیبانی خالصانه ی بسیاری از آنها از فراخوان

رضاشاه برای مدیریت جمعی، (مانند فروغی، حکمت، تیمورتاش، داور،

تقی‌زاده، مصدق، قوام ... و ده‌ها رجل دیگر)، پاسخ روشن به جاعلان

تاریخ است، هر چند که او هرگز مدعی دموکراسی هم نبود!

   صد سال پیش، ایران در مرحله ی فروپاشی داخلی قرار داشت،

قحطی بزرگ ایران (1296 تا 1298 خورشیدی)، بخش بزرگی از جمعیت

کشور را به کام مرگ برده بود، ارتش روسیه تا دروازه‌‌های تهران پیش

آمده بود و بریتانیا با کمک «پلیس جنوب» بر جنوب کشور مسلط بود.

کشورهای همسایه ی ایران نیز در وضعیت انتقالی قرار داشتند؛ روسیه

انقلاب اکتبر را پشت سر گذاشته بود و ترکیه سقوط امپراتوری عثمانی

را تجربه کرده بود؛ همسایگان غربی و جنوبی ایران یا مستعمره بودند و

یا در وضعیت قبیله‌ای زندگی می‌کردند.

 

    رضاشاه در کنار ولیعهدش، پیش از کناره‌گیری از سلطنت به نفع او در شهریور 1320

 

   بعد از چند دهه وابستگی و تداوم نفوذ قدرت‌های استعماری، رضاشاه

نخستین حکمران مستقل ملی در ایران بود که جز شکوفا کردن کشور

سودای دیگری نداشت. رضاشاه گماشته ی کسی نبود، شخصیت

خودساخته‌ای بود که با اراده ی فردی بالا آمد و قدرت‌های استعماری،

بخصوص بریتانیا، دل از کینه و دشمنی با او از زمان رسیدن به قدرت تا

لحظه ترک ایران با یک چمدان، خالی نکردند. حافظه ی تاریخی مردم

ایران در مورد رضاشاه به بی‌راهه نرفته است!

                                         

                                                   رضا تقی زاده

 


برچسب‌ها: رضاشاه پهلوی, بنیان گذار ایران نوین, اقتصاد فرهنگ سیاست, قحطی بزرگ ایران
 |+| نوشته شده در  جمعه بیستم فروردین ۱۴۰۰ساعت 22:31  توسط بهمن طالبی  | 


برچسب‌ها: قدرت پول ملی, اقتصاد ملی, اقتصاد سیاست فرهنگ, اقتصاد جهانی
 |+| نوشته شده در  پنجشنبه بیست و هشتم اسفند ۱۳۹۹ساعت 22:9  توسط بهمن طالبی  | 

 

            ای ایران! به زیر پا فتد دلی که بهر تو نلرزد.

 


برچسب‌ها: رضاشاه پهلوی, عکسها و خاطره ها
 |+| نوشته شده در  پنجشنبه بیست و هشتم اسفند ۱۳۹۹ساعت 10:40  توسط بهمن طالبی  | 

 

                    در کنار ملل، نه بر علیه آن ها!

 


برچسب‌ها: عکسها و خاطره ها, رضاشاه پهلوی, تخت جمشید, پلکان ملل
 |+| نوشته شده در  چهارشنبه بیست و هفتم اسفند ۱۳۹۹ساعت 10:0  توسط بهمن طالبی  | 

 

                       رضاشاه در حرم امام رضا

 


برچسب‌ها: عکسها و خاطره ها, رضاشاه پهلوی
 |+| نوشته شده در  سه شنبه بیست و ششم اسفند ۱۳۹۹ساعت 23:0  توسط بهمن طالبی  | 

 

                  رضاشاه و بزرگ ترین آرزوهایش

 


برچسب‌ها: عکسها و خاطره ها, رضاشاه پهلوی, راه آهن سراسری ایران
 |+| نوشته شده در  دوشنبه بیست و پنجم اسفند ۱۳۹۹ساعت 10:30  توسط بهمن طالبی  | 

 

                  در اندیشه ی عزتمندی میهن

 


برچسب‌ها: عکسها و خاطره ها, رضاشاه پهلوی
 |+| نوشته شده در  یکشنبه بیست و چهارم اسفند ۱۳۹۹ساعت 20:30  توسط بهمن طالبی  | 


برچسب‌ها: رضاشاه پهلوی, بنیان گذار ایران نوین, 24 اسفند, زادروز رضاشاه پهلوی
 |+| نوشته شده در  یکشنبه بیست و چهارم اسفند ۱۳۹۹ساعت 0:0  توسط بهمن طالبی  | 

 

             رضاشاه و اولین سفیرمختار ژاپن در ایران

 


برچسب‌ها: عکسها و خاطره ها, رضاشاه پهلوی, آکی یو کازاما
 |+| نوشته شده در  شنبه بیست و سوم اسفند ۱۳۹۹ساعت 23:36  توسط بهمن طالبی  | 

 

  جاده ی چالوس، یکی از زیباترین جاده های جهان، در سال 1312 در

دوره ی رضاشاه پهلوی به بهره برداری رسید. این جاده شهر کرج را از

طریق رشته کوه های البرز مرکزی به شهر چالوس در استان مازندران

پیوند می دهد. طول آن 168 کیلومتر است. عملیات ساخت این جاده 

در اردیبهشت 1310 آغاز شد و در آذر 1312 خاتمه یافت. 

 

 

   این جاده از شهر کرج در ارتفاع 1400 متری سطح دریا شروع شده، در

قله ی کندوان به ارتفاع 3200 متری می رسد و سپس به طرف مازندران

سرازیر شده و در نهایت به پل و شهر چالوس می رسد که 75 متر بلندتر

از سطح دریا است. 
   

 

   تا پیش از ساختـن «تونـل کندوان»، جاده ی چالـوس در نیـمی از سال 

به دلیل برف گیر بودن منطقه ی کندوان غیرقابل عبور بود. به همین دلیل

در ارتفاع 2000 متری تونلی ساخته شد تا به جای بالا رفتن از دور کوه تا

ارتفاع 3200 متری، خودورها وارد تونل شوند. تونـل کنـدوان در سال های

1314 تا 1317 ساختـه شد. طول این تونـل 1886 متر، ارتفـاع آن 6 متر و

پهنای آن نیز حدود 6 متر می باشد.

   طراح تونل کندوان مهندس اتریشی به نام رابسویچ است که پل ورسک

را نیز طراحی و اجرا کرده است. با ساخت و بهـره برداری از تونـل کنـدوان،

مسیــر کـرج تا چالـوس 13 کیلومتر کوتاه تر شد.

 

 

   بعدها در اطراف این جاده اقامتگاه ها و غذاخوری های فراوانی ساحته

شد و این جاده را به یکی از بزرگ ترین تفرجگاه های کشور تبدیل کرد.

   در سال 1340 با ساخته شدن سد کرج (امیرکبیر) دریاچه ی این سد

نیز به زیبایی های بکر و بی نظیر جاده ی چالوس افزوده شد. 

 

 

   در مسیر جاده ی کرج به چالوس به جز تونل کندوان، تونل ها و پل های

فراوان دیگری هم وجود دارد که با دست های پرتوان و همت کارگران غیور 

و زحمتکش ایرانی ساخته شده است. هنوز صدای ضربه ی تیشـه هـای  

آنها در البـرز مـرکـزی در همهمـه ی باد و بـاران و سـوز و سرمـای برف به

گوش می رسد. یاد و خاطره ی پایمردی های این عزیزان را برای ساختن

میهن و اعتلای نام ایران گرامی می داریم!

 


برچسب‌ها: رضاشاه پهلوی, جاده ی چالوس, جاده های ایران, تونل کندوان
 |+| نوشته شده در  سه شنبه بیستم آبان ۱۳۹۹ساعت 0:0  توسط بهمن طالبی  | 

 

 

   25 شهریور 1320


   پس از تهاجم ارتش سرخ شوروی از شمال و ارتش انگلیس

از غرب و جنوب به ایران و اشغال نظامی كشور در جریان جنگ

جهانی دوم، رضاخان پس از 16 سال حكومت مجبور به استعفا

شد و فرزند وی محمدرضا پهلوی به سلطنت رسید.

 


برچسب‌ها: 25 شهریور 1320, اشغال ایران, جنگ جهانی دوم, بی طرفی یا بیهوشی
 |+| نوشته شده در  دوشنبه بیست و پنجم شهریور ۱۳۹۸ساعت 9:53  توسط بهمن طالبی  | 

 

                              قشون ایران

   نيروی لشكری ايران برابر اصلاحات نظـام سربـازگيـری از دوره ی

وزارت جنگ رضاشاه، با وضع قانون خدمت عمومی اجباری در سال

1925 بر پايه ای استوار بنياد شد. (گلشائیان می گوید: قانون نظام

اجباری (وظيفه) در 16 خرداد سال 1304 تصويب شده ولی اجرای 

آن تا اواخر سال 1306 به تأخير افتاده بود.)

   ايجاد اين ارتش و تسليحات جديد در اين كشور، البته كاری بزرگ

و بی سابقه و كمال مطلوب است، و نتايج چشمگير از آن انتظار

می رود. اما اين قانون هنوز به طور كامل به اجرا در نيامده است، چون

در ولايات ايل‌ ها و مردم چادرنشين و اهل كوچ هستند و نسبت به

احضار مردان جوان به خدمت نظام در سراسر كشور نگرانی و

بی قراری نشان داده‌اند. به تازگی هم قانون ثبت احوال اعلام شد، اما

مدتها خواهد كشيد كه اين قانون (و خدمت وظيفه) به طور سراسری

 و يكسان در كشور اجرا بشود. (قانون سجل احوال در 14 خرداد 1304

تصويب شد.) قانون نظام وظيفه مردانی را كه به بيست و يك سالگی 

رسيده‌اند به خدمت سربازی فرا می خواند، كه دوره زير پرچم آن دو

سال و دوره ذخيره و احتياط هفده سال است.

   استثنای معافيت از خدمت و تعويق در آن هم پيش‌ بينی شده است،

و از اين نمونه است، تعويق يا تأخير در خدمت جوان هایی كه سرگرم

تحصيل‌ اند.

   امروزه ايران كاملا" زير حكومت استبدادی لشكری است، حال آن كه

وجود مجلس، نمود نظام (به ظاهر) پارلمانی است. اما قدرت مجلس،

رفته‌ رفته می كاهد و به اقتدار دستگاه های لشكری افزوده می شود.

در باره ی همه ی امور نظامی و افراد قشون، پادشاه رأسا" تصميم

می گيرد، و هم او فرمانده ی كل قوا است. شاه خودش نظامی است

و رياست واقعی ستاد ارتش را هم دارد. در نتيجه ی اين وضع، نظاميان

در جامعه امتياز و موقع برتر دارند؛ چنان كه قانون ماليات بر درآمد كه به

تازگی و برای نخستين‌ بار در ايران وضع شد، انواع ماليات ها را با ضريب

تصاعدی پيش‌ بينی كرده است، اما نظاميان از همه ی اين ماليات‌ ها

معاف شناخته می شوند. نيز فرماندهان لشكری كه از وابستگان و

معتمدان پادشاه اند مقام های مهم مملكت را از هر گونه احراز

میكنند، و امروزه بر سياست داخلی و امور كشوری ايران هم تا

اندازه‌ای حكومت دارند.


   اكنون قشون ايران حفظ امنيت داخلی را به زحمت تأمين می كند.

اما در بيابان ها و كوهستان های نواحی مرزی نزديك به سه ميليون

چادرنشين هستند و خان ها و رؤسای اين قبايل از گذشته، همچون

فرمانده ی نظامی و فرمانروای محلی ايالتی در چين، مردان رزمنده

خود را داشتند و مطيع فرمان حكومت مركزی نبوده و زير بار باج و

خراج (ماليات) نمی رفته‌اند، و در جای حكمران مستقل در ناحيه و

شهر حوزه ی اقتدار خود مسلط و صاحب نفوذ بوده‌اند. اما پس از

حكومت يافتن سلسله تازه (پهلوی)، خان های قبايل به تدريج در

حيطه ی قدرت سياسی مركز در می آيند و در نتيجه،پيوسته ناراضی

 و شاكی بوده‌اند و با اين سلسله دشمنی می ورزند. در اين وضع،

جلوگیری از سركشی و قيام آنها برای قشون ايران كار بسيار دشواری

است، به خصوص كه افراد اين قبايل بيش از سربازان قوای دولتی، 

كه بيشتر از اهالی آبادی ها و شهرها هستند، با وضع و موقع محل

و كوره راه ها و كوهستان ها آشنایی دارند و (در عمليات حمله و گريز)

به آسانی پديد می آيند و باز پنهان می شوند و همه، مردانی ورزيده

و خوش‌ بنيه‌ اند و در تيراندازی چابک دست؛ پس برای قوای دولتی

 حريفی بسيار سرسخت‌ اند. با اين همه،از آغاز حكومت يافتن پادشاه

كنونی، داشتن اسلحه به تدريج سخت قدغن شد، و در نتيجه قبايل

هم رفته‌ رفته مضيقه ی اسلحه و مهمات پيدا كردند، و انجام وظيفه

و پيشرفت كار قوای دولتی آسان تر شده است.


   پس از برنشستن پهلوی، قشون‌ كشی و عمليات عمده ی نظامی

حدود پنج‌ بار بوده، همه برای سركوبی قبايل محلی، و هر بار تقريبا"

با موفقيت به انجام رسيده است. (به احتمال، اشاره است به طغيان

اسماعيل آقا سميتقو در آذربايجان، شورش شيخ خزعل در خوزستان،

شورش تركمن‌ ها در تركمن صحرا و خلع سلاح آنها، غائله ی جنوب

توسط انگليسی ها و قيام عشاير جنوب)

    در پی هر يك از اين درگيری ها، اسلحه ی قبايل مصادره شد تا بار

ديگر به مقاومت برنخيزند، و در عين حال در پاره‌ای موارد تدبير متفرق

ساختن قبيله‌ های سرسخت و نافرمان با كوچاندن آنها به جاهای

گوناگون برای جلوگيری از تجمع دوباره‌ شان به كار گرفته شد. برای 

نمونه در سال 1930 طوايف لر را كه در لرستان متمركز بودند به مركز

ايران كوچ دادند و هزاران تن از آنها را پراكنده ساختند. اين طوايف لر،

شرّ و لجوج بودند و ساليان دراز با كارهای خود حكومت مركزی را به

تنگ آورده بودند. گاهی نيز رؤسای قبايل و طوايفی كه سركوب

می شدند در جای گروگان در تهران توقيف و زير نظر بودند. بعضی از

سران قبايل درجه يك ايران هم اعدام شدند، چنان كه در ماه هفتم

سال 1931 میلادی در باره ی كسی مانند سميتقو كه رییس بزرگ

طوايف و سواران كرد نزديك شمال قفقاز بود، اين تدبير در كار آمد. 

هر چند كه اين كارها بر نفرت قبايل از دولت می افزود. (مهديقلی

هدايت در خاطرات و خطرات نوشته است: «در بهار 1301 دست به

خلع اسلحه ايلات گذارده‌اند. مُقدم، دفع شر اسماعيل آقا شكاك

است. نظاميان موفق شدند چهريق را از تصرف اسماعيل آقا درآورند.

خودش به خاك تركيه فرار كرد.

   تعقيب اسماعيل آقا سميتقو كه كانون فساد اكراد است ادامه یافت

 و خلع اسلحه از اصول مهمه ی برنامه است، چه در شمال چه در

جنوب.

   در اسفند 1307 ايلات نزديكتر به مركز: بختياری، قشقایی و

شاهسون، تا درجه‌ ای تحت تمكين در آمده‌اند. عربستان (خوزستان)

هم پس از كوتاه شدن دست خزعل كه در تحت حمايت پادشاه

انگليس در تهران است تابع وزارت داخله است. تصفيه ی بلوچستان

در جريان است. «دوست محمد خان» كه سركشی می كرد و به

تهران آمده تحت نظر بود موفق به فرار شد در ثانی به بند افتاد و از

بند حيات جست ... در اين اوقات اسمعيل آقا هم كه فتنه ی آذربايجان

بود و به تركيه فرار كرده بود، تأمين خواسته، برگشته به تير غيب

مقتول شد.)


   كشيده شدن راه های شوسه و راه‌ آهن كه جابه‌ جا شدن قوای

 نظامی را آسان و سريع‌ تر كرده، به نيروهای دولتی قدرت مقابله ی

بيشتر داده است. يکی از اين راه ها، جاده‌ای است ميان دزفول و

خرم‌آباد كه ساختمان آن به تازگی به انجام رسيد. اين جاده از ميان

لرستان می گذرد و می تواند نفربرها و وسايل نقليه ی نظامی را به

سهولت و سرعت جابجا كند. خط آهن ميان دزفول و بندر شاپور (كه

پيشتر خورموسی نام داشت) هم، كه بخشی است از راه‌ آهن

سراسری شمال به جنوب ايران، كشيده شده، پس سركوب كردن

ايلات جنوب آسان تر شده است. (در شهريور 1314 به موجب

تصويبنامه ی هيئت وزيران نام خورموسی به بندر شاپور بدل گرديد و

ابتدای راه‌ آهن سراسری ايران در جنوب و از بزرگ ترين بنادر خليج

فارس است.)

   اما ايلات در نواحی كوهستانی زندگی می كنند و اين نواحی 

مسّاحی و نقشه‌ برداری نشده است و نقشه دقيق آن در دست

نيست. نفربرها و ناقل‌ های نظامی نمی توانند از بيشتر اين

كوهستان ها بگذرند، و ارتش منظم در عمليات خود در اين جا با

دشواری های گوناگون روبه‌ رو است، زيرا كه افراد آن با اين نواحی

سخت‌ گذر آشنایی و عادت ندارند. پس سركوبی قبايل شورشی

 كاری دشوار است. از اين رو تربيت قوای نظامی و آموزش عمليات

كوهستانی و تعليم سوار نظام اهميت نخستين دارد.


   تعليم افراد در سرباز خانه‌ ها و آموزش نظری افسران با جدیت و

حرارت دنبال شده، اما آموزش عملياتی پيشرفت چندانی نداشته و

قشون به مانور نظامی در مقياس وسيع نپرداخته است. با نبودن

رسته‌ های تخصصی مهندسی و فنی در قشون، كه لشكر را

پشتيبانی كند، سركوب كردن قاطع ايلات نافرمان، كاری بسيار دشوار

است. قبايل شورشی جاده‌ های كشيده شده را به زودی تخريب و راه

انتقال نيرو و اسلحه را قطع می كنند. ضرورت شتاب در سازمان دادن

مهندسی ارتش و كارآ كردن آن احساس می شود. نيز، تشكيلات

پزشكی و بيمارستان نظامی و گروه‌ های امدادی بسيار نارسا، و

تجهيزات رسته ی موتوری قشون، خيلی ناقص است.


  هر بار در عملياتی كه پيش می آيد ماشين نفربر و ديگر وسايل حمل‌

و نقل موتوری را از مردم می گيرند، و كار را موقتا" چاره می كنند.

علت فراوان پيش آمدن اختلال حمل‌ و نقل بار و مهمات در لرستان

همين است.


   در سال 1932 (1311 خورشیدی) شمار افراد زير پرچم ارتش، نزديك

سی و هشت هزار بود. پادگان ها و لشكرهای عمده در سه شهر

تهران، تبريز و مشهد مستقر است، و آنكه در تهران است مهم تر از

همه، و زير فرمان مستقيم وزارت جنگ است.

   در لرستان پنج لشكر و تيپ صحرایی مستقر شده و مركز آن در

خرم‌ آباد است.

   ارتش ايران حدود سی هواپيمای نظامی دارد كه، تا آنجا كه

می دانيم، در اين ميان فقط ده هواپيما برای عمليات نظامی كارآیی

 دارد. همه ی اين هواپيماها روسی است. تا دو سه سال پيش شركت

هواپيمایی يونكرس آلمان، امتياز انحصاری هواپيمایی كشوری ايران را

داشت، و نيز متعهد شده بود كه مدرسه ی هواپيمایی در تهران

تأسيس بكند. اما شركت مركزی يونكرس در آلمان ورشكست شد و

اين مدرسه با اجرای طرح ديگری بيناد گرفت. (حسين محبوبی

اردكانی در تاریخ موسسات تمدنی ایران نوشته است: «در سال 1301

فرمان تشكيل دفتر هواپيمایی در ستاد ارتش صادر شد. پس از آن يك

فروند هواپيما از نوع يونكرس كه ساخت آلمان بود خريداری شد. در

خرداد 1303 نيز فرمان تشكيل هواپيمایی نظامی صادر شد. در سال

1305 ايران هفت فروند هواپيما از فرانسه و پنج فروند از روسيه خريداری 

كرد ... ولی از اين دوازده هواپيما فقط دو هواپيما يكی از فرانسه و يكی

 از روسيه سالم به تهران رسيد ... در مهرماه 1310 برای اولين‌ بار

آموزشگاه خلبانی ايران در مهرآباد و آموزشگاه فنی هواپيمایی در

دوشان تپه تأسيس گرديد ... در سال 1312 با رسيدن هواپيماهایی كه

به انگلستان سفارش داده شده بود، اولين هنگ منظم نيروی هوایی

 با سه گردان پروازی و يك قسمت فنی در قلعه‌ مرغی تشكيل شد.») 


   دولت در حراست محله‌ ها و خيابان ها كوشش دارد، سربازانی را

كه دوره ی آموزش خدمت زير پرچم را گذرانده‌اند به پاسداری مكانهای

عمومی و كوی و خيابان بگمارد. با اين همه، از بنادر جنوب تا مركز ايران

مسافتی بسيار دور است، و بار و اثاثی كه در اين راه طولانی حمل

می كنند گاه به ناگزير دزديده يا گم می شود. بودجه ی قشون هر چه

باشد و به هر كيفيت، بسته به رأی پادشاه است، مجلس چاره‌ای جز

تصويب بودجه پيشنهاد شده برای نظام ندارد. حق امتياز و درآمد ايران

از نفت كه شركت انگليسی می پردازد و در لندن نگهداری می شود

اكنون به معادل چند ده ميليون ين (ژاپن) می رسد، اما با اين كه به

ظاهر گفته می شود اين دارایی پشتوانه ی پول ايران - كه به ذخاير

طلا تكيه دارد - می باشد، چنين پيداست كه مقام های نظامی 

همچنان آزادانه اين ذخيره را به مصارف كار خود می رسانند. برای

نمونه، در ماه مارس سال 1930 (اسفند 1308- فروردين 1309) مهمات

جنگی به ارزش يك ميليون ليره ی انگليس از كارخانه اسلحه‌ سازی

براون اشكودا، چك و اسلواكی، خريدند. اين وسايل شامل تفنگ و

دارو و گلوله و مهمات جنگی ديگر بود. با اين تفنگ‌ ها، پياده نظام را

مجهز می كنند. برای تهيه ی مسلسل‌ های تازه و تكميل ساختمان

پادگانها و استحكامات كوهستانی هم هزينه می شود، و اين همه از

محل ذخيره ی ارزی ياد شده است.


   در تهران قورخانه وسيع و فعال هست، و باز در جایی قريب 40

كيلومتری جنوب شرق اينجا يك كارخانه ی ساخت تفنگ سبك و مواد

منفجره بنياد كرده‌اند. اين تأسيسات مهمات‌ سازی همه نسبتا" وسيع

است و با كمك كارشناسان آلمانی می گردد.

 


برچسب‌ها: رضاشاه پهلوی, دکتر هاشم رجب زاده, آکی یو کازاما, ارتش مدرن ایران
 |+| نوشته شده در  پنجشنبه چهاردهم شهریور ۱۳۹۸ساعت 20:28  توسط بهمن طالبی  | 

 

                                          هنر ایران

    قالی ايرانی از قديم‌ترين صنايع و هنرهای اين سرزمين است و

ديرينه ی آن به روزگار كهن می رسد. به گفته ی محققان، شيوه ی

بافت و رنگ‌ آميزی و ديگر ويژگی های قالی ايرانی از پنج هزار سال

پيش تا امروز چندان دگرگون نشده است. اما از آنجا كه فرش امروزه

در تأثير تعاليم دين محمدی واقع شده، طرح و نقشه ی آن تغيير يافته

است. با اين همه، چنان كه در مبحث معرفی تعاليم اسلام ياد كردم،

بايد ميان دو گونه طرح (به تناسب تأثير عقيدتی در آن) تفاوت بگذاريم:

   يكی طرحی كه خاص نواحی و بافتدگان شيعه است، كه نقش‌ هایی

مانند حيوان و درختان، گل و گياه، نقش اسلیمی، نقش پيچان و

گرداب‌نما، و خطهای درهم و متقاطع دارد؛ و ديگر نقش‌ های هندسی

مرسوم سنيان، با پيوند و تركيب زاويه و خط و مكعب و هشت‌ گوشه و

نماهای هندسی ديگر. قالی بافته ی تركمان‌ ها كه در اروپا و امريكا

خواهان بسيار دارد نمودار گونه دوم است.


   مشهورترين نقش قديم ايرانی در قالی «درخت زندگی» و «فردوس»

است. برابر يك نظريه ی افسانه‌ مانند، اين طرح يادگار روزگار ساسانيان

است و آوازه ی آن در همان ايام به غرب اروپا هم رسيده بود. گفته‌اند

كه هنگامی كه سعد (وقّاص) عرب از بغداد آمد و پايتخت شاه خسرو

را گرفت، از غنايمی كه به چنگ آورد فرشی بود ابريشمين و به طول

بيش از شصت متر با طرحی از نمونه ی ساسانی، كه جويبار روانی

را نشان می داد. در اين قالی، زمين با زمينه ی زربفت، برگ ها با

ابريشم و گل های گوناگون با جواهر نشانده بر زر و سيم نموده شده

بود. نيز چند قالی كهن با يك نمونه نقش و طرح كه تا به امروز بازمانده

به تحقيق رسيده كه به سفارش يا برای شاه عباس بافته شده بوده

است.

   از روزگار قديم ساختن طرايف برای پادشاه يا صدر اعظم با طرح و

نقش خاص به يك نمونه منحصر می شد، و ساختن مشابه و نظاير آن

هرگز مجاز نبود. امروزه هم در ميان قالی هایی كه آن را شاهكار و

عتيقه ی چشم‌ گير می گويند، تقريبا" نمي‌توان دو قطعه همانند پيدا

كرد. از اين رو در اين روزگار اين نمونه‌ها از پايه ی صنايع دستی فراتر

رفته و در زمره ی آثار نفيس هنری به شمار است. در مقايسه آثار

هنری می بينيم كه چون هنرمندان آن روزگار جدیت، دقت و ظرافت

در كار داشتند، قالی بافته ی آنها از آثار ممتاز هنری است.


   در قالی نقش بهشت شاه عباسی، كه از ابريشم بافته شده است،

جویی پهن و پر آب (در ميان سبزه و گل) روان است و جويباری آن را

قطع می كند، و بدين سان اين نقش به چهار بخش جدا می شود. در

ميان‌ نما، سرایی كوچك ديده می شود. در چشمه‌سار چهار پرنده كه

نمایی آميخته از لک لک و طاووس دارند آب‌ تنی می كنند، و در ميان

درختان سرو و صنوبر، درختان ميوه اينجا و آنجا شكوفه كرده است.

پرندگان افسانه‌ ای به هم نوك می سايند. گل های لاله، كه در حاشيه

كار شده، به جويبار سايه انداخته است؛ و نيز درختان در بيشه انبوه

 (در ژاپنی «شين زان»، به معنی كوهسار پر درخت ترسناك؛ بيشه ی

انبوه كوهستانی كه كسی یارای رفتن به آنجا را ندارد.) و در گوشه و

كنار سبزه‌ زار و كوی و گذرهای پهن و باريك ميان آن، نقشه ی قالی را

پر می كند.

   يك قالی قديم ايرانی كه انگلستان به داشتن آن در گنجينه ی ملی

خود می بالد، در موزه ی ويكتوريا و آلبرت (Victoria Albert)،شاهكاری 

است كه از يكی از اماكن مهم ايالت آذربايجان، از مقبره ی شيخ صفی

در اردبيل، آمده است. اين قالی در عصر شاه طهماسب (اول) صفوی

(حدود سال 1540 میلادی) بافته شده، و خوب پيداست كه نقش و

نگار ابری خاوری اين قالی از چين اثر پذيرفته است، و می گويند كه

نمونه ی عالی ترين فن بافت و طرح قالی ايرانی است.


  از ويژگی های قالی ايران اين است كه نما و نقشه ی آن به تناسب

روستا يا قوميت بافنده‌ اش فرق دارد. كسی كه تا اندازه‌ ای با اين

نقش‌ ها آشنا باشد، می تواند به يك نظر دريابد كه آن قالی محصول

كجا است. نقش و نگار گل‌ها و پرندگان ظريف و زيبا در بافته‌ های 

كرمان، يا رنگ‌ آميزی شاد و دل‌ انگيز قالی تركمان و ويژگی هایی از

اين دست، نمودار جای بافت قالی است. در هر كدام از نواحی ايران،

رنگ زمينه ی قالی اصالت خود را دارد، و تقليد از جای ديگر نيست.

از كردستان در غرب تا خراسان در شرق ايران، بافته ی هر جا، ويژگی

و امتياز خود را نشان می دهد. قالی ايرانی چون سراسر دستبافت

است، در هر خط و نقشه و طرح آن و در عناصر و موادش كمی 

ناهمواری يا يكدست نبودن پيداست. قالی اثری نيست كه آن را با  

گونیا و خط كش بسنجند. در توضيح و توجيه اين ناهمواری و كاستی 

می گويند كه اين حاصل طبيعی خطای باصره است، و نيز اجتناب

دانسته و فهميده از تقليد و شبيه‌ سازی در رنگ و طرح آن. هم برای 

دور كردن چشم بد، اندكی نقص و ناسازی در كار می گذارند!

    اجزای نقشه ی قالی، حيوان‌ ها و درخت و گل و گياه آن، هر یک

حالت نمادين و معنی خود را دارد. قالی ايران به اندازه‌ های گوناگون

بافته می شود، و نام آن به تناسب كاربردش فرق می كند. قالی 

معمولی را «فرش» می گويند. فرش ديگر «نمد» است كه زيراندازی

است به پهنای يك نازبالش كوچک، كه آن را هنگام نماز خواندن بر

زمين می گسترند و در سجده، پيشانی را به آن می رسانند.

«ساروق» و گليم در اندازه، كمی از نمد بزرگ تر است، و آن را به

انگليسی rag می گويند. روش بافتن قالی ها يكسان است. نخ را

می ريسند (پود)، و به دار می كشند؛ و چون نقش قالی قرينه است

بافتن آن را از ميان شروع می كنند و به طرف كنار قالی يا دار می روند.

   رنگ قالی، گياهی و طبيعی است و (پشم را) با رنگ نباتی با دست

رنگ می كنند، پس آفتاب هم كه بخورد رنگ نمی بازد و باد و باران

هم رنگ آن را نمی برد، و با گذشت ساليان پيوسته بر جلای آن افزوده

و گرانبهاتر می شود. چنين است كه ارزش قالی خوب با كهنگی اش

نسبت مستقيم دارد. پس از پيدا شدن رنگ های صنعتی، به كار

رفتن آن (در رنگ‌ آميزی پشم) يك چند شهرت و ارزش قالی ايران را

تنزل داد. اما پس از برنشستن پادشاه كنونی در بازرسی كيفيت قالی

سختگيری شد، و اگر رنگ صنعتی در آن به كار رفته باشد از صدورش

جلوگيری می كند. سازنده‌ها هم می كوشند تا در قالی به روش قديم

از رنگ گياهی استفاده كنند.


  قالی را بيشتر در كارگاه های كوچک خانگی می بافند. برای بافتن هر 

قالی، چهار يا پنج كودک و نوجوان را پای دار قالی به كار وا می دارند.

یک سربافنده كنار آنها می نشيند و راهنمایی شان می كند. دقت

می شود كه هر بند انگشت از كار دست‌كم چهل و چهار يا چهل و پنج

گره داشته باشد. اين است كه به سر رساندن كار بافتن يك قالی ده

ذرعی بيش از یک سال می كشد. پس می توان دريافت كه چرا

قالی اين اندازه گران است. (ذرع؛ واحد طول قدیمی، تقریبا" برابر یک

متر امروزی)


   اين روزها بازآفرينی مشابه شاهكارهای قديم قالی كم‌ تر به توفيق

می انجامد. از سویی هم بهره‌ كشی از نيروی كار خردسالان با

دستمزد بسيار نازل ده تا پنجاه "سن" در روز، قابل تأمل است. اما 

از آنجا كه سطح زندگی عامه پايين است، هنوز مردم به اين گونه

مسائل اجتماعی توجه ندارند، خاصه كه در ايلات، قاليبافی كار جنبی

آنها است و برای روستانشينان وسيله ی كسب درآمد اضافی ناچيز و

كمك به معاش فقيرانه ی آنها. (سن؛ واحد قديم پول ژاپن، که هر صد

تای آن یک ین بود.)

   امروزه در شهرهای بزرگ مانند اصفهان و كرمان بيش از پيش در

كارگاه های وسيع و به روش جديد قالی می بافند، و ديگر قالی ها

همچنان كه در قديم، محصول فرعی مردم روستانشين است.

   به تازگی آلمانی ها و ديگران دستگاه های ماشينی برای بافتن

فرش شبيه قالی ايرانی ساخته‌ اند. اما تفاوت اين فرش‌ های ماشينی

با قالی دستباف ايرانی مانند اختلاف آهنگ نواخته شده با پيانو و پيانولا

 است، و به راستی به هيچ روی با هم قابل مقايسه نيست.

(Pianola مانند پيانوی الكترونيكی امروز، نوعی پيانوی خودكار بود كه

در سالهای دهه 1920 رواج داشت، اما با رونق گرفتن گرامافون و

صفحه ی موسيقی، بازار آن از گرمی افتاد.)

 

 


برچسب‌ها: دکتر هاشم رجب زاده, آکی یو کازاما, فرش ایرانی, رضاشاه پهلوی
 |+| نوشته شده در  شنبه نهم شهریور ۱۳۹۸ساعت 18:38  توسط بهمن طالبی  | 

 

   امروزه «راه آهن» یکی از عوامل اصلی در فرآیند توسعه ی پایدار

هر کشوری محسوب می شود، تا آنجا که می توان توسعه ی

اقتصادی را مستقیما" با میزان توسعه ی شبکه ی راه آهن مرتبط

دانست.

  در ایران اما از زمان ناصرالدین شاه تلاش هایی برای ایجاد راه آهن

صورت گرفت که حاصل چندانی نداشت و بیشتر 240 کیلومتر خطوط

ریلی که ساخته و پرداخته شد، برای تسهیل تاراج منابع کشور

توسط روس و انگلیس بود. 

   از سال 1304 که رضاخان به پست نخست وزیری دست یافت 

اندیشه ی احداث راه آهن سراسری را جامه ی عمل پوشاند. در

نهم خرداد 1304 لایحه ی انحصار دولتی قند و شکر و چای را به

منظور تهیه ی سرمایه ی ساخت راه آهن به مجلس شورای ملی

برد.

   در یادداشت های او می خوانیم: «... در همین اوان به کشیدن

خط سراسری و متصل ساختن اجزای مهمه ی مملکت به یکدیگر

همت گماشتم بدون این که برای انجام این کار دیناری از خارجه

قرض کنم، بلکه با انحصار قند و شکر از خود ملت گرفتم و صرف

مصالح خود ملت کردم ...».

   بالاخره در 23 مهر 1306 نخستین کلنگ ساخت راه آهن در محلی

که می بایست ایستگاه تهران در آنجا ساخته شود، به دست رضاشاه

به زمین زده شد، و از آن روز ساختمان راه آهن سراسری ایران آغاز

شد.

 

 

  هدف، اتصال بندر شاپور در جنوب کشور به بندر ترکمن در شمال بود.

که مسیری 1,400 کیلومتری بود، بیش از 4 هزار پل کوچک و بزرگ و

آبروی طاقدار، لوله فلزی و گذرگاه ساخته شد، که بعضی از این پلها 

شاهکار مهندسی به حساب می آیند.

   همچنین بیش از 80 کیلومتر تونل احداث شد که برای ساخت این

مقدار تونل 300 تن باروت، 3 هزار تن دینامیت و 170 هزار تن آهن به

کار گرفته شد. طولانی ترین تونل این خط سراسری 2,526 متر بود.

   همزمان با شروع کارهای ساخت و ریل گذاری، عده ای از جوانان

زبده و با استعداد کشور به اروپا فرستاده شدند تا برای نگهداری و

مدیریت راه آهن تحصیل کنند. در داخل نیز خود اداره ی راه آهن افراد

 دیگری را آموزش می داد.

   در طول این خط، 90 ایستگاه ساخته شد و بالاخره پس از ده سال 

و یازده ماه کار به پایان رسید و در 3 شهریور 1317 راه آهن سراسری

ایران افتتاح شد.

 

 

   بلافاصله بعد از تکمیل خط شمال به جنوب، تصمیم گرفته شد که

مشرق و مغرب کشور هم به خط شمال جنوب متصل شود تا مراکز

عمده ی صنعت و اقتصاد کشور به یکدیگر پیوند بخورد. از جمله ی این

خطوط، خط تهران به آذربایجان، تهران به کرمان و تهران به مشهد بود.

 

   طول راه آهن ایران تا سال 1357 به 4,605 کیلومتر رسید و این رقم

تا سال 1380 به 6,264 کیلومتر بالغ گشت که اگر به آن 2,708 کیلومتر

خطوط فرعی تجاری و ایستگاه ها را هم بیفزاییم جمعا" حدود 9 هزار

کیلومتر می شود.

 

 

   از مهم ترین خطوطی که در سه دهه ی اخیر ساخته شد دو محور

بافق- بندرعباس به طول 626 کیلومتر و فریمان - سرخس  به طول

165 کیلومتر است که اولی راه آهن شمال جنوب و بندر عباس را به 

هم متصل می سازد و دیگری راه آهن ایران را به کشورهای آسیای

میانه مرتبط می گرداند.

 


برچسب‌ها: راه آهن سراسری ایران, رضاشاه پهلوی, توسعه ی پایدار, صنعت حمل و نقل
 |+| نوشته شده در  سه شنبه پنجم شهریور ۱۳۹۸ساعت 1:44  توسط بهمن طالبی  | 

 

                                          دین و دولت

 

   پادشاه كنونی ايران بر اين خواست و اراده است كه در ايران، مانند

تركيه، تفكيك دين از دولت را تحقق بخشد و روحانيون را از سياست

دور بكند. اما امروزه هم آخوندها در روستاها مكتب دارند و آموزش

مقدماتی به اطفال می دهند. بر سنگفرش مسجد می نشينند و به

بچه‌ها قرآن خواندن و شيوه ی كتابت می آموزند.

   چنانكه پيش تر ياد شد، پس از نهضت تجدّد در افغانستان، كشور

دوست و همسايه ی ايران، شيوه‌ های افراطی اروپایی كه امان الله

خان پادشاه افغانستان فراآورده بود با مخالفت روحانيون روبرو شد.

سرانجام هم او را سرنگون ساختند و نظامات تازه او را برانداختند. 

رضاشاه از اين پيشامد درس عبرتی گرفت و انديشه كرد، و از شتاب

خود در تجدد كاست. قدرت روحانيان از نظر اجتماعی و نيز سياسی 

بسيار زياد است. مجتهدهای مقيم كربلا و نجف هم، كه در بيرون

مرزهای ايران است، چون اينجا اماكن مقدس شيعه است قدرت رهبری

دينی دارند؛ چنانكه در لازم بودن حجاب برای خانم‌ ها و در امور ديگر

رأی می دهند. پس چون هنوز هم روحانيان متعصب لباس اروپایی را

قطعا" رد می كنند، اين رسوم خاص ايران (یعنی چادر و حجاب) به

آسانی منسوخ نخواهد شد. (در خاطرات و خطرات مهديقلی هدايت،

مخبرالسلطنه، در اين باره می خوانيم: «پادشاه افغانستان، امان الله

خان به تقليد كمال پاشا دست به تجدد اروپایی زده است آن هم آنچه

به سليقه ی اراذل و دوره‌گردان بلوار پسنديده است و به مراحل دور

از اموری كه مايه ی ترقی قوم است. برای خودنمایی كه منم كه كلاه

خود را عوض كرده‌ام، در اروپا چرخی زده حال از راه ايران به وطن خود

مراجعت می كند. در 19 خرداد 1307 وارد ايران شد ... در مراجعت به

افغانستان مردم بر سر تغيير كفش و كلاه و كج كردن راه بدو شوريدند.)

  

   قدرت و جايگاه روحانيان در ایران از اين نمونه پيداست كه در مراسم

گشايش دوره ی تازه ی مجلس، در دست راست جايگاه نخست وزيران

پيشين، اميران ارتش و ديگر مقامها به صف ايستاده‌اند، و در سوی ديگر

و روبروی آنها در دست چپ جايگاه چهره‌های مهم طبقه ی روحانی در

لباس خاص خود نشسته‌اند و همه منتظر آمدن شاه هستند. اين صحنه

برای نمودن وضع ايران امروز بس گويا است. البته از تسلط و نفوذ

روحانيان بر فكر و دل مردم كم‌كم كاسته می شود، اما (معاصران هنوز)

به ياد دارند كه پيش از برنشستن پادشاه كنونی، اهل منبر با شور و

حرارت تبليغ می كردند و مردم را برمی انگيختند، و در نتيجه روابط

خارجی و امور ديگر ايران سخت آسيب ديد. در تاريخ معاصر ايران كار یک

سرمايه‌ دار خارجی كه امتياز انحصار تنباكو را به چنگ آورده بود به علت

تبليغ و مخالفت روحانيان به شكست انجاميد. ايرانيها از زن و مرد

استعمال دخانيات را دوست دارند، اما روحانيان تنباكو را تحريم كردند.

(اشاره است به قضيه ی رژی: رژی عنوان اداره و شركت انحصاری 

موسوم به «شركت شاهنشاهی تنباكوی ايران» است كه امتياز آن در

رجب 1307 (8 مارس 1890) در صدارت ميرزا علی اصغر خان امين

السلطان ... و برای مدت پنجاه سال به يكی از اتباع انگليسی موسوم

به ماژور تالبوت‌ Talbot و شركای او ... واگذار شد.

   شروع مقدمات اجرای اين امتياز با مخالفت علما و تجار و بعضی رجال

ايران مواجه و حكم تحريم دخانيات صادر شد، و عاقبت اين قرارداد در 26

ژانويه 1892 (25 جمادی الثاني 1309) رسما" لغو شد. غرامت هنگفتی

 هم (با استقراض از روسیه) به كمپانی انگلیسی پرداختند!)

 

   نمونه ی ديگر اين كه در زمان های قديم يك كارخانه ی قند بلژيكی 

اصل با مخالفت روبرو شد و چنين تبليغ كردند كه آن كارخانه خرده

استخوان سگ را در قند می آميزد، و كارخانه سرانجام ناچار به تعطيل

شد. مسلمانان سگ را نجس می دانند. (مرحوم حسين محبوبی 

اردكانی به نقل از افضل الملك نگارنده ی تاريخ افضل نوشته است:

   حماقت كمپانی و مدير بلژيكی كارخانه ی قندسازی ايران در كهريزك

اين است كه در دو فرسخی تهران كارخانه ساخته، قندش را به تهران

مي‌آورند. نه مثل قند روسيه، وجه گمرك دارد و نه سی منزل و بيست

منزل به مكاری كرايه می داد ... با اين حالت او هم قند خود را مثل قند

روسيه به قيمت يک من پنج هزار به فروش می رساند .... علاوه بر این 

اختلاف و ناحق گویی كمپانی بلژيكی به زارعان ايران كه مستأجر و

چغندر كار او بودند سبب شد کشاورزان به دولت عارض شدند. طرفين

به محاكمه ی جناب ناصر الملك راضی شدند ... از ايشان شنيدم كه

اظهار عجز می كرد و می گفت اگر بگويم حق به جانب ايرانی است

سفير دولت خارجه از ايران می رنجد. اگر بی انصافی كنم و بگويم

حق به جانب مدير بلژيك است اين ايرانيان با ديدن ضرر به محضر

علمای اسلام حاضر شده متحصن و ملتجی می شوند ...

   به هر صورت مبارزه با شركت و كارخانه و محصول آن شروع شد و

شايع كردند كه «.. چون قند كهريزك به وسيله استخوان مرده سفيد

می گردد مصرف آن بر مسلمانان حرام است»، و مراد از استخوان

مرده، زغال حيوانی است.)


   مسلمانها دست‌كم سه‌ بار در روز نماز می خوانند. در راه سفرم به

اصفهان می ديدم كه در كشتزار يا بر كنار رودخانه همين كه وقت نماز

می شد همه دست از كار می كشيدند، (به نماز برمی خاستند) و به

سجده می افتادند و به سوی قبله نماز می گزاردند. نوكرها هم در اين

وقت توی اتاق می آمدند و چند دقيقه به نماز می ايستادند. نيز، به

دليل اين اعتقاد، بسياری از مردم از نوشيدن مسكرات خودداری میكنند.

ايران؛ خاستگاه شراب انگور است، و شراب شيراز از نظر تاريخی شهرت

دارد. اما امروزه كيفيت آن به‌ طور قابل ملاحظه‌ ای تنزل كرده است.

ايرانيان قديم شراب خوشگوار اين جا را به چين و اروپای غربی صادر

می كردند، اما حالا به علت منع دين محمدی شراب نوشيدن در اين جا

تقريبا" متروك است. اين هم طنز تاريخ است!

   در ايران اين افسانه هست كه جمشيد، شاه اساطيری، خوشه ی

انگوری را از روی اتفاق، چندی نگاهداشته بود تا فاسد شود. شاه‌ بانوی

او آب اين ميوه تخمير شده را نوشيد، چون از بيماری سخت رنج می برد

و خواست تا خود را از رنج زندگی برهاند. با چشيدن اين شراب، آن را

بسيار خوشگوار يافت، و به زودی به حالی ميان خواب و بيداری افتاد و

بيماری و دردش چنانكه گویی آن را از ياد برده باشد از ميان رفت. شراب

ايران از این جا پيدا شد. اما چون، اسلام شراب را منع و تحريم كرده

است، امروزه به ظاهر از اين محصول عالی پرهيز می شود، اما در واقع

مردم شراب شيراز را دوست دارند و می نوشند.


برچسب‌ها: رضاشاه پهلوی, دکتر هاشم رجب زاده, آکی یو کازاما, قرارداد رژی
 |+| نوشته شده در  چهارشنبه شانزدهم مرداد ۱۳۹۸ساعت 16:33  توسط بهمن طالبی  | 
مطالب قدیمی‌تر
  بالا