متوسطه دوم و درس های ناگفته!
|
||
فقط از فهمیدن توست که می ترسند |
قشون ایران
نيروی لشكری ايران برابر اصلاحات نظـام سربـازگيـری از دوره ی
وزارت جنگ رضاشاه، با وضع قانون خدمت عمومی اجباری در سال
1925 بر پايه ای استوار بنياد شد. (گلشائیان می گوید: قانون نظام
اجباری (وظيفه) در 16 خرداد سال 1304 تصويب شده ولی اجرای
آن تا اواخر سال 1306 به تأخير افتاده بود.)
ايجاد اين ارتش و تسليحات جديد در اين كشور، البته كاری بزرگ
و بی سابقه و كمال مطلوب است، و نتايج چشمگير از آن انتظار
می رود. اما اين قانون هنوز به طور كامل به اجرا در نيامده است، چون
در ولايات ايل ها و مردم چادرنشين و اهل كوچ هستند و نسبت به
احضار مردان جوان به خدمت نظام در سراسر كشور نگرانی و
بی قراری نشان دادهاند. به تازگی هم قانون ثبت احوال اعلام شد، اما
مدتها خواهد كشيد كه اين قانون (و خدمت وظيفه) به طور سراسری
و يكسان در كشور اجرا بشود. (قانون سجل احوال در 14 خرداد 1304
تصويب شد.) قانون نظام وظيفه مردانی را كه به بيست و يك سالگی
رسيدهاند به خدمت سربازی فرا می خواند، كه دوره زير پرچم آن دو
سال و دوره ذخيره و احتياط هفده سال است.
استثنای معافيت از خدمت و تعويق در آن هم پيش بينی شده است،
و از اين نمونه است، تعويق يا تأخير در خدمت جوان هایی كه سرگرم
تحصيل اند.
امروزه ايران كاملا" زير حكومت استبدادی لشكری است، حال آن كه
وجود مجلس، نمود نظام (به ظاهر) پارلمانی است. اما قدرت مجلس،
رفته رفته می كاهد و به اقتدار دستگاه های لشكری افزوده می شود.
در باره ی همه ی امور نظامی و افراد قشون، پادشاه رأسا" تصميم
می گيرد، و هم او فرمانده ی كل قوا است. شاه خودش نظامی است
و رياست واقعی ستاد ارتش را هم دارد. در نتيجه ی اين وضع، نظاميان
در جامعه امتياز و موقع برتر دارند؛ چنان كه قانون ماليات بر درآمد كه به
تازگی و برای نخستين بار در ايران وضع شد، انواع ماليات ها را با ضريب
تصاعدی پيش بينی كرده است، اما نظاميان از همه ی اين ماليات ها
معاف شناخته می شوند. نيز فرماندهان لشكری كه از وابستگان و
معتمدان پادشاه اند مقام های مهم مملكت را از هر گونه احراز
میكنند، و امروزه بر سياست داخلی و امور كشوری ايران هم تا
اندازهای حكومت دارند.
اكنون قشون ايران حفظ امنيت داخلی را به زحمت تأمين می كند.
اما در بيابان ها و كوهستان های نواحی مرزی نزديك به سه ميليون
چادرنشين هستند و خان ها و رؤسای اين قبايل از گذشته، همچون
فرمانده ی نظامی و فرمانروای محلی ايالتی در چين، مردان رزمنده
خود را داشتند و مطيع فرمان حكومت مركزی نبوده و زير بار باج و
خراج (ماليات) نمی رفتهاند، و در جای حكمران مستقل در ناحيه و
شهر حوزه ی اقتدار خود مسلط و صاحب نفوذ بودهاند. اما پس از
حكومت يافتن سلسله تازه (پهلوی)، خان های قبايل به تدريج در
حيطه ی قدرت سياسی مركز در می آيند و در نتيجه،پيوسته ناراضی
و شاكی بودهاند و با اين سلسله دشمنی می ورزند. در اين وضع،
جلوگیری از سركشی و قيام آنها برای قشون ايران كار بسيار دشواری
است، به خصوص كه افراد اين قبايل بيش از سربازان قوای دولتی،
كه بيشتر از اهالی آبادی ها و شهرها هستند، با وضع و موقع محل
و كوره راه ها و كوهستان ها آشنایی دارند و (در عمليات حمله و گريز)
به آسانی پديد می آيند و باز پنهان می شوند و همه، مردانی ورزيده
و خوش بنيه اند و در تيراندازی چابک دست؛ پس برای قوای دولتی
حريفی بسيار سرسخت اند. با اين همه،از آغاز حكومت يافتن پادشاه
كنونی، داشتن اسلحه به تدريج سخت قدغن شد، و در نتيجه قبايل
هم رفته رفته مضيقه ی اسلحه و مهمات پيدا كردند، و انجام وظيفه
و پيشرفت كار قوای دولتی آسان تر شده است.
پس از برنشستن پهلوی، قشون كشی و عمليات عمده ی نظامی
حدود پنج بار بوده، همه برای سركوبی قبايل محلی، و هر بار تقريبا"
با موفقيت به انجام رسيده است. (به احتمال، اشاره است به طغيان
اسماعيل آقا سميتقو در آذربايجان، شورش شيخ خزعل در خوزستان،
شورش تركمن ها در تركمن صحرا و خلع سلاح آنها، غائله ی جنوب
توسط انگليسی ها و قيام عشاير جنوب)
در پی هر يك از اين درگيری ها، اسلحه ی قبايل مصادره شد تا بار
ديگر به مقاومت برنخيزند، و در عين حال در پارهای موارد تدبير متفرق
ساختن قبيله های سرسخت و نافرمان با كوچاندن آنها به جاهای
گوناگون برای جلوگيری از تجمع دوباره شان به كار گرفته شد. برای
نمونه در سال 1930 طوايف لر را كه در لرستان متمركز بودند به مركز
ايران كوچ دادند و هزاران تن از آنها را پراكنده ساختند. اين طوايف لر،
شرّ و لجوج بودند و ساليان دراز با كارهای خود حكومت مركزی را به
تنگ آورده بودند. گاهی نيز رؤسای قبايل و طوايفی كه سركوب
می شدند در جای گروگان در تهران توقيف و زير نظر بودند. بعضی از
سران قبايل درجه يك ايران هم اعدام شدند، چنان كه در ماه هفتم
سال 1931 میلادی در باره ی كسی مانند سميتقو كه رییس بزرگ
طوايف و سواران كرد نزديك شمال قفقاز بود، اين تدبير در كار آمد.
هر چند كه اين كارها بر نفرت قبايل از دولت می افزود. (مهديقلی
هدايت در خاطرات و خطرات نوشته است: «در بهار 1301 دست به
خلع اسلحه ايلات گذاردهاند. مُقدم، دفع شر اسماعيل آقا شكاك
است. نظاميان موفق شدند چهريق را از تصرف اسماعيل آقا درآورند.
خودش به خاك تركيه فرار كرد.
تعقيب اسماعيل آقا سميتقو كه كانون فساد اكراد است ادامه یافت
و خلع اسلحه از اصول مهمه ی برنامه است، چه در شمال چه در
جنوب.
در اسفند 1307 ايلات نزديكتر به مركز: بختياری، قشقایی و
شاهسون، تا درجه ای تحت تمكين در آمدهاند. عربستان (خوزستان)
هم پس از كوتاه شدن دست خزعل كه در تحت حمايت پادشاه
انگليس در تهران است تابع وزارت داخله است. تصفيه ی بلوچستان
در جريان است. «دوست محمد خان» كه سركشی می كرد و به
تهران آمده تحت نظر بود موفق به فرار شد در ثانی به بند افتاد و از
بند حيات جست ... در اين اوقات اسمعيل آقا هم كه فتنه ی آذربايجان
بود و به تركيه فرار كرده بود، تأمين خواسته، برگشته به تير غيب
مقتول شد.)
كشيده شدن راه های شوسه و راه آهن كه جابه جا شدن قوای
نظامی را آسان و سريع تر كرده، به نيروهای دولتی قدرت مقابله ی
بيشتر داده است. يکی از اين راه ها، جادهای است ميان دزفول و
خرمآباد كه ساختمان آن به تازگی به انجام رسيد. اين جاده از ميان
لرستان می گذرد و می تواند نفربرها و وسايل نقليه ی نظامی را به
سهولت و سرعت جابجا كند. خط آهن ميان دزفول و بندر شاپور (كه
پيشتر خورموسی نام داشت) هم، كه بخشی است از راه آهن
سراسری شمال به جنوب ايران، كشيده شده، پس سركوب كردن
ايلات جنوب آسان تر شده است. (در شهريور 1314 به موجب
تصويبنامه ی هيئت وزيران نام خورموسی به بندر شاپور بدل گرديد و
ابتدای راه آهن سراسری ايران در جنوب و از بزرگ ترين بنادر خليج
فارس است.)
اما ايلات در نواحی كوهستانی زندگی می كنند و اين نواحی
مسّاحی و نقشه برداری نشده است و نقشه دقيق آن در دست
نيست. نفربرها و ناقل های نظامی نمی توانند از بيشتر اين
كوهستان ها بگذرند، و ارتش منظم در عمليات خود در اين جا با
دشواری های گوناگون روبه رو است، زيرا كه افراد آن با اين نواحی
سخت گذر آشنایی و عادت ندارند. پس سركوبی قبايل شورشی
كاری دشوار است. از اين رو تربيت قوای نظامی و آموزش عمليات
كوهستانی و تعليم سوار نظام اهميت نخستين دارد.
تعليم افراد در سرباز خانه ها و آموزش نظری افسران با جدیت و
حرارت دنبال شده، اما آموزش عملياتی پيشرفت چندانی نداشته و
قشون به مانور نظامی در مقياس وسيع نپرداخته است. با نبودن
رسته های تخصصی مهندسی و فنی در قشون، كه لشكر را
پشتيبانی كند، سركوب كردن قاطع ايلات نافرمان، كاری بسيار دشوار
است. قبايل شورشی جاده های كشيده شده را به زودی تخريب و راه
انتقال نيرو و اسلحه را قطع می كنند. ضرورت شتاب در سازمان دادن
مهندسی ارتش و كارآ كردن آن احساس می شود. نيز، تشكيلات
پزشكی و بيمارستان نظامی و گروه های امدادی بسيار نارسا، و
تجهيزات رسته ی موتوری قشون، خيلی ناقص است.
هر بار در عملياتی كه پيش می آيد ماشين نفربر و ديگر وسايل حمل
و نقل موتوری را از مردم می گيرند، و كار را موقتا" چاره می كنند.
علت فراوان پيش آمدن اختلال حمل و نقل بار و مهمات در لرستان
همين است.
در سال 1932 (1311 خورشیدی) شمار افراد زير پرچم ارتش، نزديك
سی و هشت هزار بود. پادگان ها و لشكرهای عمده در سه شهر
تهران، تبريز و مشهد مستقر است، و آنكه در تهران است مهم تر از
همه، و زير فرمان مستقيم وزارت جنگ است.
در لرستان پنج لشكر و تيپ صحرایی مستقر شده و مركز آن در
خرم آباد است.
ارتش ايران حدود سی هواپيمای نظامی دارد كه، تا آنجا كه
می دانيم، در اين ميان فقط ده هواپيما برای عمليات نظامی كارآیی
دارد. همه ی اين هواپيماها روسی است. تا دو سه سال پيش شركت
هواپيمایی يونكرس آلمان، امتياز انحصاری هواپيمایی كشوری ايران را
داشت، و نيز متعهد شده بود كه مدرسه ی هواپيمایی در تهران
تأسيس بكند. اما شركت مركزی يونكرس در آلمان ورشكست شد و
اين مدرسه با اجرای طرح ديگری بيناد گرفت. (حسين محبوبی
اردكانی در تاریخ موسسات تمدنی ایران نوشته است: «در سال 1301
فرمان تشكيل دفتر هواپيمایی در ستاد ارتش صادر شد. پس از آن يك
فروند هواپيما از نوع يونكرس كه ساخت آلمان بود خريداری شد. در
خرداد 1303 نيز فرمان تشكيل هواپيمایی نظامی صادر شد. در سال
1305 ايران هفت فروند هواپيما از فرانسه و پنج فروند از روسيه خريداری
كرد ... ولی از اين دوازده هواپيما فقط دو هواپيما يكی از فرانسه و يكی
از روسيه سالم به تهران رسيد ... در مهرماه 1310 برای اولين بار
آموزشگاه خلبانی ايران در مهرآباد و آموزشگاه فنی هواپيمایی در
دوشان تپه تأسيس گرديد ... در سال 1312 با رسيدن هواپيماهایی كه
به انگلستان سفارش داده شده بود، اولين هنگ منظم نيروی هوایی
با سه گردان پروازی و يك قسمت فنی در قلعه مرغی تشكيل شد.»)
دولت در حراست محله ها و خيابان ها كوشش دارد، سربازانی را
كه دوره ی آموزش خدمت زير پرچم را گذراندهاند به پاسداری مكانهای
عمومی و كوی و خيابان بگمارد. با اين همه، از بنادر جنوب تا مركز ايران
مسافتی بسيار دور است، و بار و اثاثی كه در اين راه طولانی حمل
می كنند گاه به ناگزير دزديده يا گم می شود. بودجه ی قشون هر چه
باشد و به هر كيفيت، بسته به رأی پادشاه است، مجلس چارهای جز
تصويب بودجه پيشنهاد شده برای نظام ندارد. حق امتياز و درآمد ايران
از نفت كه شركت انگليسی می پردازد و در لندن نگهداری می شود
اكنون به معادل چند ده ميليون ين (ژاپن) می رسد، اما با اين كه به
ظاهر گفته می شود اين دارایی پشتوانه ی پول ايران - كه به ذخاير
طلا تكيه دارد - می باشد، چنين پيداست كه مقام های نظامی
همچنان آزادانه اين ذخيره را به مصارف كار خود می رسانند. برای
نمونه، در ماه مارس سال 1930 (اسفند 1308- فروردين 1309) مهمات
جنگی به ارزش يك ميليون ليره ی انگليس از كارخانه اسلحه سازی
براون اشكودا، چك و اسلواكی، خريدند. اين وسايل شامل تفنگ و
دارو و گلوله و مهمات جنگی ديگر بود. با اين تفنگ ها، پياده نظام را
مجهز می كنند. برای تهيه ی مسلسل های تازه و تكميل ساختمان
پادگانها و استحكامات كوهستانی هم هزينه می شود، و اين همه از
محل ذخيره ی ارزی ياد شده است.
در تهران قورخانه وسيع و فعال هست، و باز در جایی قريب 40
كيلومتری جنوب شرق اينجا يك كارخانه ی ساخت تفنگ سبك و مواد
منفجره بنياد كردهاند. اين تأسيسات مهمات سازی همه نسبتا" وسيع
است و با كمك كارشناسان آلمانی می گردد.
![]() |