متوسطه دوم و درس های ناگفته!
 
 
فقط از فهمیدن توست که می ترسند
 

 

   تو عمر خودت را کرده ای و از نشاط جوانی و بهار زندگانی علامتی و

نشانی در تو دیده نمی شود. پیکری لاغر و ضعیف داری که امروز و فردا

در بستر خاک قرار می گیرد، با این وضع شایسته نیست که سرنوشت

جهانی را فدای هوس اطرافیان و شهوات خانواده ات سازی و گروهی

نالایق را به ناموس و مال مردم مسلط گردانی!

 

 

   من از آن روز می ترسم که موی سپیدت به دست ملت که برای

گرفتن انتقام از آستین بدر آمده به خونت آغشته شود و در روز قیامت

با کفنی که با خون تو و خونابه ی دل های مستمندان رنگین است

قدم در محیط حساب و محاکمه گذاری. آیا هیچ فکر کرده ای که در آن

روز چه جوابی به خدای خودت خواهی داد؟!

   تو را می کشند! ولی باید بگویم کشتن خلیفه برای مسلمانان بسیار

گران تمام خواهد شد، زیرا خون تو سرچشمه ی سیل و آشوبی در

جهان می شود که تا دامنه ی محشر، جنگ و برادرکشی بین مسلمانان

برپا می گردد. باید بدانی که دامن تو از گناه این آشوب پاک نخواهد ماند،

زیرا که این شورش و آشوب، مرکزش در خانه ی ظلم آباد تو بوده!

 

 

   پیشوایی مردم مسئولیتی بسیار سنگین و خطرناک و دقیق است

که باید در کمال دقت و احتیاط اجرا شود. کوچک ترین آزاری که در

دورافتاده ترین نقاط کشور از دست عمّال تو بر دیگران وارد شود، اولین

مسئولیت متوجه تو می باشد، زیرا آن حاکم و کارگزار در حقیقت دست

توست که به نیروی خلافت در همه جا دراز شده، ولی به جای تأمین

آسایش مردم و انجام وظیفه، آسایش آنان را سلب می نماید. 

    به یاد داشته باش که پیامبر فرمود: پادشاهان ستمکار و هوسران را

در روز رستاخیز با قیافه ای زننده و وحشتناک در محکمه ی عدل الهی

حاضر می کنند و آن مگسانی که به دور شیرینی قدرتش در گردش

بودند دیگر اطراف او دیده نمی شوند و به شدیدترین عذاب که پایانی

ندارد گرفتار می شود. 

 


برچسب‌ها: پیامبر گرامی اسلام, مولا علی علیه السلام, مستی قدرت, وظایف هیئت حاکمه
 |+| نوشته شده در  سه شنبه هفدهم فروردین ۱۴۰۰ساعت 23:23  توسط بهمن طالبی  | 

 

   همدردی و شرکت عملی در غم مستمندان و محرومان، یکی دیگر

از ریشه ها و فلسفه های زهد است. مستمند و محروم آنگاه که در

کنار افرادی برخوردار و مرفه قرار می گیرد، رنجش مضاعف می گردد؛

از طرفی رنج ناشی از تهیدستی و دست نارسی به ضروریات زندگی،

و از طرف دیگر رنج احساس تأخر و عقب ماندگی از حریفان.

   بشر بالطبع نمی تواند تحمل کند که دیگران که مزیّتی بر او ندارند،

بخورند و بنوشند و بپوشند و قهقهه ی مستانه بزنند و او تماشاچی

باشد و نظاره کند!

 

 

   آنجا که اجتماع به دو نیم محروم و برخوردار تقسیم می شود، زاهد

احساس مسئولیت می کند: در درجه ی اول، کوشش او این است که

به قول امام علی وضع موجود مبنی بر پرخوری ظالم و گرسنگی

مظلوم را دگرگون سازد و این پیمان خداست با دانایان جوامع؛ و در

درجه ی دوم با ایثار و تقسیم آنچه در اختیار دارد به ترمیم وضع بد و

نابسامان مستمندان می کوشد اما همین که می بیند «کشته از بس

که فزون است، کفن نتوان کرد»، وقتی که می بیند عملا" راه برخوردار

کردن و رفع نیازمندی های مستمندان مسدود است؛ با همدردی و

هم سطحی و شرکت عملی در غم مستمندان بر زخم های دل آنان

مرهم می گذارد. همدردی و شرکت در غم دیگران، مخصوصا" در مورد

پیشوایان و رهبران جوامع که چشم ها به آنان دوخته شده است،

اهمیت بسزایی دارد.

 

 

   علی ابن ابی طالب در دوره ی خلافت بیش از هر وقت دیگر زاهدانه

زندگی می کرد. می گوید: خداوند بر پیشوایان دادگر فرض کرده است

که زندگی خود را با طبقه ی ضعیف تطبیق دهند که رنج فقر، درماندگان

را ناراحت نکند. ... آیا به عنوان و لقب «امیرالمومنین» که روی من نهاده

و مرا با آن خطاب می کنند خودم را قانع سازم و در سختی های روزگار

با مردم شرکت نداشته باشم و یا در فقیرانه زندگی کردن، امام و پیشوای

آنان نباشم؟ ... آیا سزاوار است شب را با سیری صبح کنم در صورتی

که در اطرافم شکم های گرسنه و جگرهای سوزان قرار دارد؟ چگونه

ممکن است هوای نفس بر من غلبه کند و مرا به سوی انتخاب بهترین

خوراک ها بکشاند، در صورتی که شاید در گوشه ای دیگر از سرزمین

افرادی یافت شوند که امید همین یک قرص نان را هم ندارند و دیرزمانی

است که شکمشان سیر نشده است.

   با این وجود، خود ایشان اگر شخص دیگری را می دید که این اندازه

بر خود تنگ می گیرد، او را مورد مؤاخده قرار می داد. هنگامی که با

اعتراض رو به رو می شد که «پس خودت چرا این اندازه بر خود تنگ

می گیری؟» جواب می داد: من مانند شما نیستم، پیشوایان وظیفه ی

جداگانه دارند. خداوند بر پیشوای خلق فرض کرده است که زندگی خود

را در خوراک و پوشاک و سبک زندگی، در حد ضعیف ترین طبقات اجتماع

قرار دهد، تا از طرفی مایه ی تسکین آلام فقیر و از طرف دیگر سبب

جلوگیری از طغیان غنی گردد.

 

 

   خوب پوشیدن و خوب نوشیدن و از نعمت های الهی استفاده کردن،

حرام نیست. ولی خانواده های فقیر وقتی که اغنیا را می بینند که از

همه چیز برخوردارند، طبعا" ناراحت می شوند؛ یگانه مایه ی تسکین

آنها این است که بزرگان و سرشناسان جامعه نیز، در تیپ خودشان و

مانند خودشان هستند، و اگر نخبگان هم به شکل اغنیا زندگی و آمد و

رفت کنند، این تنها مایه ی تسکین آلام آنها نیز از میان می رود. پس

نخبگان و الیت، اگر بتوانند باید به هر طریقی عدالت را در جامعه ی

خویش برقرار سازند و اگر به عللی قادر نباشند که وضع موجود را تغییر

دهند، لااقل از این مقدار همدردی نباید مضایقه کنند.

   چنانکه می بینیم زهدهای ناشی از همدردی و شرکت در غمخوارگی

هم به هیچ وجه با رهبانیت همریشگی ندارد، مبنی بر گریز از اجتماع

نیست، بلکه راهی است برای تسکین آلام اجتماع.

 


برچسب‌ها: مولا علی علیه السلام, وظایف هیئت حاکمه, چرا جامعه ی طبقاتی, آگاهی انسانی آگاهی اجتماعی
 |+| نوشته شده در  سه شنبه بیست و ششم اسفند ۱۳۹۹ساعت 23:55  توسط بهمن طالبی  | 

 

   بنده ی دیگری مباش! خداوند تو را آزاد قرار داده است.

 

   به تو اجازه دادم که در کار خود آن طور باشی که درک نموده ای.

 

   آن دو در خلافت با من بیعت نمودند و اگر خودداری می کردند آنها را

مجبور نمی ساختم، همان طور که دیکران را مجبور نکردم.

                                                                                                                                                                                               علی

 

   این ایمان اصیل و عمیق به آزادی، پایه و اساس برنامه های علی در

حکومت و سیاست و مدیریت است. او با الهام گرفتن از آن، امر و نهی،

جنگ و صلح، عزل و نصب، آمیزش با مردم ، رفتار با فرزندان، و پرستش

خدای خویش را  انجام داده است. اما دیدگاه وی نسبت به آزادی، از

نظریه ی کلی وی در باره ی «جهان هستی و اجتماع»، نیرو گرفته و

سیراب گشته است.

 

 

   علایق و پیوندهایی که افراد یک جامعه را به هم مرتبط می سازند،

دو صفت و حالت فردی و اجتماعی دارند، و امام سیاست و حکومت و

مدیریت خود را وقف اصلاح آنها نمود تا زندگی سعادتمندانه را برای

مردم ممکن سازد و به آنان فرصت دهد که در جولانگاه آزادی، به بهترین

و زیباترین اشکال و مفاهیم آن، دست یابند و آن را در افق وسیع انسانی

گسترش دهند.

   نخستین گامی که علی ابن ابی طالب در این زمینه برداشت آن بود

که مسئولیت و وظیفه ی خود را در تایید و تثبیت آنچه حق و درست

است و در هم کوبیدن هرچه باطل و خطاست، اعلام دارد تا بدین وسیله

مردم را از هرگونه اقدام یا اندیشه ی خطایی بازدارد که ممکن است که

محرک آنان در ارتکاب گناه فردی و اجتماعی گردد. زیرا ممکن است آنان

به خاطر دوستی و توصیه و خویشاوندی و یا خدمتی که انجام داده اند،

به بخشش آن گناه امیدوار باشند و در نتیجه، کار و اندیشه ی آنان به

ضرر جامعه و توده ی مردم تمام شود.

 

 

   او سپس برای تقریر این مسئولیت، نمونه های محکمی از گفتار و

کردار خود را به دست می دهد: از یک طرف به مردم روش مثبتی

براساس توجه به نیکی و تحکیم عوامل خیر نشان می دهد و از طرف

دیگر شدت و سخت گیری در برپاداشتن حدود، نسبت به خودی و

بیگانه، دور و نزدیک، دوست و دشمن را به کار می گیرد.

 


برچسب‌ها: مولا علی علیه السلام, مسیر شیعه در تاریخ, رابطه آزادی و عدالت, وظایف هیئت حاکمه
 |+| نوشته شده در  پنجشنبه بیست و یکم اسفند ۱۳۹۹ساعت 23:24  توسط بهمن طالبی  | 

 

   ایمان و اعتقاد به خداوند ــ که جهان را به حق و عدل برپا ساخته

است ــ زیربنا و پشتوانه ی حقوق ذاتی و فطری انسانهاست. در

واقع مقام واقعی حکمرانی که خود را مومن و معتقد به خدا می داند،

امانتداری و نگهبانی حقوق مردم است.

   رهبر؛ امین و پاسبان حقوق مردم و مسئول در برابر آنهاست. بین

حکمران و مردم، اگر بناست یکی برای دیگری باشد، این حکمران

است که برای توده ی محکوم است، نه توده ی محکوم برای حکمران.

   سعدی نیز همین معنی را در کلام خود بیان کرده است:

گوسفند از برای چوپـان نیست

                            بلکه چوپان برای خدمت اوست

   واژه ی «رعیت» علی رغم مفهوم منفوری که تدریجا" در زبان فارسی

به خود گرفته، مفهومی زیبا و بسیار انسانی دارد. کاربرد کلمه ی

«راعی» را در مورد حکمران و کلمه ی «رعیت» را در مورد توده ی محکوم،

اولین مرتبه در کلمات خود پیامبر گرامی و سپس به وفور در کلام امام

علی می بینیم.

   این لغت از ماده ی «رعی» است و به معنی حفظ و نگهبانی است.

به مردم از آن جهت کلمه ی رعیت اطلاق شده است که حکمران،

عهده دار حفظ و نگهبانی جان و مال و حقوق و آزادی های آنهاست.

   

 

   پیامبر گفته است: همانا هر کدام از شما نگهبان و مسئولید؛ رهبر،

نگهبان و مسئول مردم است. زن، نگهبان و مسئول خانه ی شوهر

خویش است و ... پس همه نگهبان و همه مسئولید.

   در آیه ی 58 سوره ی نساء چنین می خوانیم:

   «خدا فرمان می دهد که امانت ها را به صاحبانش برگردانید و وقتی

میان مردم حکم می کنید، به عدالت حکم کنید.»

   طبرسی در باره ی آیه گفته است: در معنی این آیه، چند قول وجود

دارد؛ یکی اینکه مقصود مطلق امانت ها است، اعم از الهی و غیرالهی،

و مالی و غیرمالی. دوم اینکه مخاطب حکمرانان اند، و خداوند با تعبیر

لزوم ادای امانت، حکمرانان را فرمان می دهد که به رعایت مردم قیام

کنند. مؤید این معنی این است که بعد از این آیه بلافاصله می فرماید:

   «ای کسانی که ایمان آوردید، از خدا و رسول او و اولی الامر اطاعت

کنید.»

   در آیه ی پیش، حقوق مردم و در این آیه متقابلا" حقوق صاحبان امر

بر مردم یادآوری شده است. از ائمه نیز روایت شده که از این دو آیه

یکی مال ماست (مبین حقوق ما بر شماست) و دیگری مال شماست

(مبین حقوق شما بر ماست).

 

 

   امام علی در باره ی این دو آیه گفته است: بر رهبر و پیشوای مردم

لازم است که آنچنان حکومت کند در میان مردم که خداوند دستور آن را

فرود آورده است و امانتی که خداوند به او سپرده است ادا کند. هرگاه

چنین کند، بر مردم است که فرمان او را بشنوند و اطاعتش را بپذیرند و

دعوتش را اجابت کنند.

   چنانکه دیده می شود قرآن، حاکم و سرپرست اجتماع را به عنوان

«امین» و «نگهبان» اجتماع می شناسد؛ حکومت عادلانه را نوعی

امانت که به او سپرده شده است و باید ادا نماید، تلقی می کند. 

 

 

   امام علی در نامه های خود به والیان و کارگزاران خویش می گوید:

   ... مبادا بپنداری که حکومتی که به تو سپرده شده است یک شکار

است که به چنگت افتاده است؛ خیر، امانتی بر گردنت گذاشته شده

است و مافوق تو از تو رعایت و نگهبانی و حفظ حقوق مردم را

می خواهد؛ و تو را نرسد که به استبداد و دلخواه در میان مردم رفتار

کنی.

   ... در جمع آوری مالیات به عدل و انصاف رفتار کنید، و به مردم در

باره ی خودتان حق بدهید، صبور باشید و در برآوردن حاجات مردم

بی حوصلگی نکنید.

   ... در قلب خودت مهربانی و محبت و لطف به مردم را بیدار کن.

زیرا که مردمان یا مسلمان اند و برادران دینی تو و یا غیر مسلمان اند

و انسانی مانند تو. مگو من اکنون مسلطم، از من فرمان دادن است

و از آنها اطاعت کردن، که این عین راه یافتن فساد در دل و ضعف در

دین و نزدیک شدن به سلب نعمت است.

   ... لازم است که وقتی امتیازی کسب می کنی و به افتخاری نایل

می شوی، آن فضیلت ها و موهبت ها تو را عوض نکند و رفتارت را با

رعیت تغییر ندهد، بلکه باید نعمت ها و موهبت های خدا، تو را بیشتر

به بندگان خدا نزدیک و مهربان تر کند.

 


برچسب‌ها: پیامبر گرامی اسلام, مولا علی علیه السلام, مسیر شیعه در تاریخ, وظایف هیئت حاکمه
 |+| نوشته شده در  چهارشنبه سیزدهم اسفند ۱۳۹۹ساعت 23:57  توسط بهمن طالبی  | 

 

   فیلون، حکیم یونانی اسکندرانی که در قرن اول میلادی می زیست

نقل می کند که کالیگولا ــ امپراتور خونخوار روم ــ می گفت همان طور

که چوپان بر گوسفندان خود برتری دارد، رهبران نیز بر ملت های خود

برتری دارند؛ و بعد هم از استدلال خود نتیجه گرفته که رهبران و حکام،

نظیر خدایان و رعایا، نظیر چهارپایان می باشند!

   گرسیوس، از سیاست مداران و مورخین هلندی که در زمان لویی

سیزدهم در پاریس به سر می برد و در سال 1625 کتابی به نام «حق

جنگ و صلح» نوشته است قبول نداشته که قدرت رؤسا، برای آسایش

مرئوسین ایجاد شده است؛ برای اثبات نظریه ی خود وضعیت غلامان

را شاهد آورده و نشان می دهد که بندگان برای راحتی اربابان هستند،

نه اربابان برای راحتی بندگان!

   توماس هابز نیز همین نظر را دارد: نوع بشر از گلّه هایی چند تشکیل

شده که هر یک برای خود صاحبی دارند که آنها را برای خورده شدن

پرورش می دهد!

   ژان ژاک روسو در کتابش به نام «قرارداد اجتماعی» چنین حقی را

«حق زور» می خواند و به استدلال سخیف و بلکه جنایت بارانه ی 

گرسیوس و هابز چنین پاسخ می دهد:

   می گویند تمام قدرت ها از طرف خداوند است و تمام زورمندان را او

فرستاده است. ولی این دلیل نمی شود که برای رفع زورمندان اقدام

نکنیم! تمام بیماری ها نیز از طرف خداست، ولی این مانع نمی شود

که از آوردن طبیب خودداری کنیم! دزدی در گوشه ای از شهر به من

حمله می کند؛ آیا باید در مقابل زور تسلیم شده و  با رغبت، کیسه ی

پولم را به او تقدیم کنم؟! و ضمنا" تکلیف من در مقابل قدرت دزد یعنی

تفنگ او چیست؛ و چگونه از خود در برابر زیاده خواهی او دفاع کنم؟!

 

 

   اساس نظریه ی فلسفی هابز در حقوق سیاسی این است که رهبر،

تجسم دهنده ی شخص مردم است و هر کاری که بکند مثل این است

که خود مردم کرده اند. او مدعی است که آزادی فرد با قدرت نامحدود

حکمران منافات ندارد، و می گوید: نباید پنداشت که آزادی فرد در دفاع

از خود، قدرت حکمران را بر جان و مال کسان از میان می برد یا از آن

می کاهد، چون هیچ کار حکمران با مردم نمی تواند ستمگری خوانده

شود و هر چه بکند عین عدالت است، زیرا رهبر تجسم دهنده ی

شخص مردم است. کاری که او کند مثل آن است که خود مردم کرده اند.

حقی نیست که او نداشته باشد و حدی که بر قدرت او هست از آن

لحاظ است که او بنده ی خداست و باید قوانین طبیعت را محترم شمارد.

ممکن است و اغلب پیش می آید که حکمران فردی را تباه کند، اما

نمی توان گفت به او ستم کرده است. در مورد حکمرانی که مردم را

بی گناه به هلاکت می رساند نیز حکم همان است، زیرا هر چند عمل

او خلاف قانون طبیعت و خلاف انصاف است، به آنان ستم نشده، بلکه

به خداوند ستم شده است؛ و رهبر فقط به خدا پاسخگوست!

 

 

   چنانکه ملاحظه می کنید، در این فلسفه ها مسئولیت در مقابل خدا

موجب سلب مسئولیت در مقابل مردم فرض شده است. مکلف و موظف

بودن در برابر خداوند کافی دانسته شده است برای اینکه مردم هیچ

حقی نداشته باشند. عدالت همان است که رهبر انجام می دهد و ظلم

برای او مفهوم و معنی ندارد! به عبارت دیگر آنچه در این فلسفه ها دیده

نمی شود این است که: اعتقاد و ایمان به خداوند، خود پشتوانه ی

عدالت و حقوق مردم تلقی می شود. حقیقت این است که ایمان

به خداوند از طرفی زیربنای اندیشه ی عدالت و حقوق ذاتی مردم است

و تنها با اصل قبول وجود خداوند است که می توان وجود حقوق ذاتی و

عدالت واقعی را به عنوان دو حقیقت مستقل از فرضیه ها و قراردادها

پذیرفت، و از طرف دیگر همین قبول وجود خداوند و ایمان به اوست که

بهترین ضامن اجرای حقوق دیگران و عدالت ورزیدن با مردم است.

 

 

   امام علی در خطبه ی 214 می گوید: هیچ کس، هر چند با سابقه ی

درخشان در راه حق و خدمت به دین، در مقامی بالاتر از همکاری و کمک

به او در ادای وظایف حکمرانی اش نیست؛ و هیچ کس هم، هر اندازه که

از نظر مردم کوچک باشد و چشم ها او را خرد ببینند، در مقامی پایین تر

از همکاری و کمک رساندن و کمک گرفتن از حاکم نیست. 

   و باز می فرماید: آن سان که با جباران و ستمگران سخن می گویند،

با من سخن مگویید؛ القاب پرطنطنه برایم به کار نبرید؛ ملاحظه کاری ها

و موافقت های مصلحتی که در برابر مستبدان اظهار می دارند، در برابر

من اظهار مدارید؛ با من به سبک سازشکاری معاشرت نکنید؛ گمان نبرید

که اگر به حق سخنی به من گفته شود بر من سنگین می آید و یا از

کسی بخواهم مرا تجلیل و تعظیم کند، که هر کس شنیدن حق یا

عرضه شدن عدالت بر او ناخوش و سنگین آید، عمل به حق و

عدالت بر او سنگین تر است؛ پس از سخن حق یا گفتن نظر عادلانه

خودداری نکنید.

 

 


برچسب‌ها: مولا علی علیه السلام, مسیر شیعه در تاریخ, استبداد و استبدادزدگی, وظایف هیئت حاکمه
 |+| نوشته شده در  دوشنبه یازدهم اسفند ۱۳۹۹ساعت 23:16  توسط بهمن طالبی  | 

 

   احتیاجات بشر در آب و نان و جامه و خانه خلاصه نمی شود. یک اسب

یا کبوتر را می توان با سیر نگه داشتن و فراهم کردن وسیله ی آسایش

تن راضی نگه داشت، ولی برای جلب رضایت انسان، عوامل روانی به

همان اندازه می تواند موثر باشد که عوامل جسمانی.

   حکومت ها ممکن است از نظر تامین حوائج مادی مردم یکسان عمل

کنند، در عین حال از نظر کسب رضایت عمومی یکسان نتیجه نگیرند،

بدان جهت که بعضی، حوائج روانی اجتماع را نیز برمی آورند و بسیاری

دیگر، نه!

 

 

   یک از چیزهایی که رضایت عموم بدان بستگی دارد این است که

حکومت با چه دیده ای به توده ی مردم و به «خودش» نگاه می کند؛

با این چشم که آنان برده و مملوک اند و خود، مالک و ارباب و صاحب

اختیار است؟! و یا با این چشم که مردم صاحب حق اند و حکومت، 

تنها وکیل و امین و نماینده ی آنان است؟!

   در حالت اول هر خدمتی که انجام دهد، از نوع تیماری است که

مالک یک حیوان برای حیوان خویش انجام می دهد، و در صورت دوم

از نوع خدمتی است که یک نماینده ی امین و صالح برای موکلانش

انجام می دهد. اعتراف حکومت به حقوق واقعی مردم و احتراز از هر

نوع عملی که مشعر بر نفی حق حاکمیت آنها باشد، از شرایط

اولیه ی جلب رضا و اطمینان آنان است.

 

 

   در قرون وسطی در اروپا روحانیون و برخی فیلسوفان، نوعی پیوند

ساختگی و دروغین میان اعتقاد به خدا از یک طرف و سلب حقوق

سیاسی و تثبیت حکومت های استبدادی از طرف دیگر برقرار کردند؛

طبعا" نوعی ارتباط مثبت بین دموکراسی و حکومت مردم بر مردم و

بی خدایی، به وجود آمد. یعنی انسان های خسته از ظلم و جور

کلیسای تایید شده ی شاهان، و شاهان تایید شده ی کلیسا به این

نتیجه رسیدند که یا باید خدا را بپذیرند و حق حکومت را از طرف او

تفویض شده به افراد معینی که هیچ نوع امتیاز روشنی ندارند تلقی

کنند، و یا خدا را نفی کنند تا بتوانند خود را ذی حق بدانند.

   از نظر روان شناسی مذهبی، یکی از موجبات بی ایمانی عامه ی

مردم و بدبینی آنها به روحانیون، این است که اولیای مذهب میان

مذهب و یک نیاز طبیعی تضاد برقرار کردند. یعنی در برابر این اندیشه

که «حق حاکمیت از مردم است»، این فکر را تبلیغ می کردند که

مردم در زمینه ی حکومت فقط تکلیف و وظیفه دارند، نه حق!

   همین کافی بود که تشنگان آزادی و دموکراسی را بر ضد مذهب و

دین و حتی خدا بشوراند! البته این مسئله فقط در اروپا نبوده، بلکه در

شرق عالم نیز نمونه های زیادی دارد؛ مثلا" در ایران عصر ساسانی،

همدستی روحانیون زردشتی با شاهان و تبعیض و فساد و بی عدالتی

ناشی از این اتحاد شوم در جامعه ی آن دوران، سبب زدگی و بیزاری

مردم از دین و آیین هم شد. همچنان که در تاریخ معاصر و در سالیان 

اخیر نیز! 

 

   

   اما آموزه های دینی ما در این باره چه می گوید؟ در خطبه ی 214

نهج البلاغه امام علی می گوید: خداوند برای من به موجب این که

ولی امر و حکمران شما هستم حقی بر شما قرار داده است و برای

شما نیز بر من، همان اندازه حق است که از من بر شما. همانا حق

برای گفتن، وسیع ترین میدان ها و برای عمل کردن و انصاف دادن،

تنگ ترین میدان ها است. حق به سود کسی جریان نمی یابد مگر

آنکه به زیان او نیز جاری می گردد و حقی از دیگران بر عهده اش

ثابت می شود، و به زیان کسی جاری نمی شود و کسی را متعهد

نمی کند مگر اینکه به سود او نیز جاری می گردد و دیگران را در باره ی

او متعهد می کند.

   چنانکه ملاحظه می کنید در این بیان، همه ی سخن از خداست و

حق و عدالت و تکلیف و وظیفه؛ اما نه به این شکل که خداوند به

بعضی از افراد مردم فقط حق اعطا فرموده است و آنها را تنها در برابر

خود مسئول قرار داده باشد و برخی دیگر را از حقوق محروم کرده، آنان

را در مقابل خودش و صاحبان حقوق، فقط مسئول قرار داده باشد و در

نتیجه عدالت و ظلم را در میان حاکم و محکوم و زمامدار و مردم، بی

معنی و بی مفهوم گردانده باشد!

 


برچسب‌ها: مولا علی علیه السلام, مسیر شیعه در تاریخ, استبداد و استبدادزدگی, وظایف هیئت حاکمه
 |+| نوشته شده در  یکشنبه دهم اسفند ۱۳۹۹ساعت 22:40  توسط بهمن طالبی  | 

 

  اگر می‌خواهید روز خود را زودتر شروع کنید، بهتـر است به سراوان

بروید، چرا که شرقی ترین نقطه ی ایران در این شهرستـان قرار دارد

و به همین دلیل هر روز صبح خورشید در ایران از سراوان می دمد!

 

 

    شهرستان سراوان دارای طبیعتی دل انگیز و مصفّاست. دشتی در

کنار کوهستان و نخلستـان های‌ فراوان چهـره ای زیبا به سـراوان داده

است.

 

   

 

   نوجوانان خونگرم «بم پشت» در زمین بازی، با تـوپ و خاک سرگـرم شده انـد

تا ساعتی هم که شده از فقر و بی آبی و بازی های پلید انسان های حریص و

تنگ نظری که زندگی را برای خود و مرگ را برای آنان می خواهند، فارغ باشند!

 


برچسب‌ها: وظایف هیئت حاکمه, استبداد و استبدادزدگی, چرا جامعه ی طبقاتی, اقتصاد سیاست فرهنگ
 |+| نوشته شده در  یکشنبه دهم اسفند ۱۳۹۹ساعت 17:26  توسط بهمن طالبی  | 

 

    اما هیئت حاکمه و زمامداران؛ آن ها به خاطر مسئولیت ها و وظایفی

که در قبال جامعه دارند، خدمتگزار مردم هستند، نه عزیزان و سروران

طاغی و یاغی، و نه دزدان حرفه ای!

   در سیره ی پیامبر آمده که به او گزارش دادند که یکی از فرمانداران

هدیه ای را پذیرفته است. پیامبر حقیقت موضوع را تحقیق کرد و آنگاه

ثابت شد گزارش مطابق با واقع بوده است. خشمناک شد و فرماندار

را احضار نمود.

   پیامبر از وی پرسید: چگونه چیزی را که حق نداشتی و سـزاوار تو

نبود، گرفتـه ای؟! وی با کمـال اعتـذار گفت: پیامبر خدا، آن یک هدیه

بود!

   در جواب پیامبـر، عظمـت ادراک وی از چگونگـی آغاز رشوه خواری

و شیوع آن بین حاکم و محکوم، ملت و زمامدار، هویداست. پیامبر در

پاسخ او به شکل سوال چنین فرمود: آیا دیده اید که یکی از شما در

منزل خود بنشیند و کاری انجام ندهد و مردم بی دلیل برای او هدیه

بفرستند؟ ... و سپس دستور داد که «هدیه» را به بیت المال واگذار

کند و بلافاصله هم او را از کار برکنار ساخت!

 


برچسب‌ها: پیامبر گرامی اسلام, جورج جورداق, فساد حکومتگران, استبداد و استبدادزدگی
 |+| نوشته شده در  چهارشنبه ششم اسفند ۱۳۹۹ساعت 22:35  توسط بهمن طالبی  | 
  بالا