متوسطه دوم و درس های ناگفته!
 
 
فقط از فهمیدن توست که می ترسند
 

 

    راغب ‌مصطفى غَلوَش در سال 1938 در روستاى برما، در حومه ی

شهر طنطای مصر متولد شد. پدرش علاقه‌مند بود او  را برای تحصیل

علوم ابتدایی بفرستد تا صاحب مقامی بزرگ در کشور شود. در روستا

مكتب‌هاى فراوانی وجود داشت و مردم در آن ‌زمان از آن‌ جا كه كلمه ی

عالِم، جز به رجل دینى به ویژه امام مسجد كه خطبه ی نماز جمعه را

مى‌خواند اطلاق نمى‌شد، به حفظ و تلاوت قرآن كریم توسط فرزندان

خود همت می‌گماشتند.

   از این ‌روی پدر مصطفی نیز به سفارش یکی از نزدیكان، فرزندش

راغب را به یكى از استادان حفظ می سپرد تا حفظ قرآن را به او

بیاموزد. به این خاطر پسر هر روز بعد از درس به مکتب می رفت تا

به یادگیری قرآن بپردازد.


   راغب  كودكی هشت ساله بود که به فراگیری قرآن روی‌ آورد.

علاوه بر صوت زیبا، حافظه ی نیرومندش سبب شد تا قبل از 10

سالگى موفق به حفظ كل قرآن كریم شود. و بعد از حفظ كامل قرآن،

به یادگیری احكام آن تحت نظارت شیخ «عبدالغنى شرقاوى» در

همان روستاى محل تولدش، «برما» پرداخت.

   در سن 14 سالگى آوازه ی وی به روستاهاى هم‌جوار و حتی شهر

طنطا، هم رسید. در رمضان سال 1953 از روستاها و شهرهاى نزدیك

فراخوانده شد تا به تلاوت قرآن بپردازد.

   یک سال بعد در 15 سالگی اش رهسپار شهر طنطا شد و به

موسسه و آكادمى قرائات در مسجد احمدى ملحق شده و تحت نظر

استاد «ابراهیم طبلی‌ هى» به فراگیری علوم و فنون قرائت قرآن

پرداخت.

   غلوش در گفت و گویی درباره ی سبک کاری خود در سنین نوجوانی

و جوانی می‌گوید: من همیشه آرزو می‌كردم یك قاری مشهور و محبوب

باشم و در آغاز بسیار به خود مغرور بودم و فكر می‌كردم كه چون صدای

من شبیه صدای استاد «مصطفی اسماعیل» است، من نیز مانند او

مشهور و محبوب خواهم شد.

   در سال 1958 در 20 سالگی براى سربازى و ادای خدمت فراخوانده

شد و به مركز آموزش اداره ی امنیت مركزى برای انجام خدمت

سربازی رفت. مصطفی با یادآوری خاطرات آن روزها می‌گوید: من

به نیروهاى امنیت مركزى ملحق شده بودم در عین حال مرتب به

مسجد امام حسین رفت و آمد می‌كردم و مشتاق بودم تا اگر شده

حتى یک آیه در این بزرگترین و مشهورترین مساجد مصر و قاهره

قرائت كنم و توانایی‌های خود را به مسئولان مسجد نشان دهم.  

   پس از مدتی با امام جماعت مسجد حسینى، آشنا می شود و

نزد وی به تلاوت قرآن می پردازد كه سبب رضایت و خرسندی وی

از تلاوتش می شود. امام جماعت مسجد حسینی چون تمایل وافر

او را به تلاوت قرآن در آن مسجد می بیند به او می گوید چون شیخ

«طه ‌الفشنی» قاری مسجد است اگر روزی او تأخیر كرد این اجازه

را دارد كه به تلاوت قرآن در مسجد قبل از اقامه ی نماز بپردازد.

   بالاخره روزی می رسد که استاد الفشنی به علت كاری كه برایش

پیش آمده بود نتوانست به مسجد بیاید و چون موعد اذان نیز نزدیک

می شد، در آن هنگام امام جماعت مسجد، شیخ حلمى به مصطفی

گفت: خود را برای قرائت قرآن آماده كن و خطاب به مسئول مسجد

نیز گفت بگذار راغب قرآن را تلاوت كند.

    مصطفی در باره ی آن روز می گوید: این موضوع در ماه رمضان

اتفاق افتاد و «صدا» در حال روزه، خوب و كشیده و زیبا مى‌شود و من

شروع به تلاوت 10 آیه ی اول سوره ی الحاقة كردم و فضای مسجد

منقلب شد تا آن‌ جا كه من شبیه خیمه‌اى در وسط میدان شدم و در

قرائت فرو رفتم چرا كه مردم، حالی روحانی یافتند و با تحسین خود

به من شجاعت مى‌بخشیدند و من آیات را بنا به ‌خواست افراد حاضر

در مسجد بیش از یک بار خواندم و زمان تلاوت به بیش از نیم ساعت

رسید.

    به خاطر دارم آن شب پس از برگزاری نماز جماعت وقتی که به

پادگان برمی گشتم از شادی در پوست خود نمی گنجیدم! به من

براى خروج در هر زمانى اجازه مى‌دادند و من به مسجد امام حسین،

 زیاد رفت و آمد مى‌كردم و به واسطه ی این مسجد شهرت پیدا

كردم. قوت قلب من وقتی بیشتر می شد كه می دیدم در مسجدى

قرائت مى‌کنم كه شیخ «محمود خلیل‌الحصرى» و شیخ «طه ‌الفشنى»

در آن به تلاوت قرآن می‌پرداختند.

   با قرائت در مسجد امام حسین، من به مسئولان دولتى شناسانده

شدم، آن‌ها مرا به قرائت قرآن در حضور عامه ی مردم تشجیع می‌كردند

و سبب از بین رفتن ترس و وحشت در وجود من شدند و عامل اصلی

دعوت از من براى احیای مجالس حزن و ماتم در قاهره برای تلاوت قرآن

شدند كه در آن مجالس با مشاهیر قاریان رادیو مانند استاد «مصطفى

اسماعیل»، استاد «عبدالباسط محمد عبدالصمد»، استاد «حصرى» و

دیگر استادان بنام آشنا و همراه مى‌شدم.
 

   از میان كسانى كه به مسجد حسینى مى‌آمدند استاد «محمد

امین حماد»، مدیر رادیو در آن وقت بود، به دعوت او به رادیو رفتم و

تاریخی برای گرفتن تست از من اعلام شد. در آن ‌جا می‌بایست نزد

هیئت داوران امتحان می‌دادم. در روز موعود وقتی به رادیو رفتم، 160

قارى دیدم که برای آزمون تلاوت آمده بودند. چون لباس سربازی به تن

داشتم، علت حضور مرا در آن جا می پرسیدند. گفتم من هم همراه

شما هستم و براى امتحان آمده‌ام، آن‌ها تعجب كردند و بعضى شان

 نیز برایم آرزوى موفقیت كردند.

    هیئت داوران از دو قسمت تشكیل می‌شد، قسمتى براى صوت

و گروهی براى قرائت قرآن. به لطف خدا موفق شدم آیاتی را كه به

من داده شده بود به ‌خوبی تلاوت كنم، و اعضای هیئت به وجد آمده،

به من درود فرستادند و مرا به محافظت از صدایم توصیه‌ كردند.

   چند هفته بعد از این قضیه، گواهى پایان خدمتم را گرفتم و به

روستای زادگاهم برگشتم و با چیزى كه انتظار نداشتم مواجه شدم،

اهل روستا استقبال غیر منتظره‌اى از من كردند! پرسیدم قضیه

چیست؟ گفتند: مگر این خبر را نشنیده‌اى؟ گفتم: كدام خبر؟ گفتند

اسم و عكس تو با تیتر درشت در همه ی روزنامه‌ها درج شده است،

آن‌ها مرا گروهبان قارى خطاب می‌كردند!

     استاد غلوش بیش از 30 سال براى قرائت كتاب روح‌ بخش الهی

به كشورهاى مختلف جهان از جمله ایـران، آمـریکا، کانادا، فرانسه و

انگلستان سفـر كرد و به این نكته ایمـان داشت كه این مأموریت و

رسالت سنگینى است كه به‌ نحو شایسته باید آن را ادا كرد.

 



    او را باید احیاگر فنون استاد مصطفی اسماعیل در تلاوت قرآن كریم

دانست، وی با بهره‌گیری از سبک استاد مصطفی اسماعیل توانست

سبكی زیبا و منحصر به فرد برای خود برگزیند. 

   استاد غلوش چندین بار به کشور ما سفر کرده  و با صدای بم و با

طنین بسیار زیبای خود، اجراهای بسیاری داشت و حتی اذانی هم

برای تلویزیون ایران خواند که هر ازگاه پخش می‌شود.

 

   استاد راغب مصطفی غلوش در سن 77 سالگـی در گذشت و در

روستای زادگاه خود، برما به خاک سپرده شد.

 


برچسب‌ها: قرآن کلام الهی, قاریان قرآن, راغب مصطفی غلوش
 |+| نوشته شده در  پنجشنبه یازدهم اردیبهشت ۱۳۹۹ساعت 1:21  توسط بهمن طالبی  | 
 

  هر ایرانـی همانگونه که مکلّف است در صورت استطاعت در مدت عمر

خود یک بار به حج مشرّف شود، شایسته است که یک بار هم به زیارت

کوروش بزرگ که «پـایـگاه مـلیــت ایرانــی» است برود، نه فقط به خاطر 

ایرانی بودن، بلکه به جهـت زیارت فردی که قـرآن بیش تریـن تعریف (17

آیه) در مورد یک زمامدار را از او کرده است.

 

                                       زنده یاد استاد ابراهیم پور داوود

 


برچسب‌ها: کوروش بزرگ, دکتر ابراهیم پورداوود, قرآن کلام الهی, نقش ایران در تاریخ جهان
 |+| نوشته شده در  سه شنبه نهم مرداد ۱۳۹۷ساعت 10:56  توسط بهمن طالبی  | 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

   قرآن کتابی است که با نـام «خدا» آغـاز می شود و با  

نام «مردم» پایان می یـابـد!کتابی «آسمـانی» است اما  

بر خلاف آن چه مؤمنین امروزی می پندارند و بی ایمانان  

امروز قیـاس می کنند،بیشتـر توجهـش به طبیعت است 

و زندگی و آگاهی و قـدرت و پیشرفـت و عزت و کمـال و  

جهاد! کتـابی است که نـام بیش از هفـتـاد سوره اش از  

مسائل انسانی گرفـتـه شده و بیش از سی سـوره اش  

از پدیده های مـادّی و تنهـا دو سـوره اش از عـبـادات! آن  

هم از «حج» و «نماز»! 

   کتـابی است که حاملش یک امی است که،به تـعـبیر  

خود قرآن،نه کتاب می دانستـه و نه ایمـان می شناخته  

و نوشتن و خواندن نمی توانستـه. 

   کتابی است که به مرکب سوگند می خورد و به قلـم  

و به نوشته،کتابی است که نخستین پیامش «خواندن» 

است و افتخار خدایش به تعلیم!تعلیم انسان با «قلم»! 

آن هم در جامعه ای بَدَوی و قبایلی که نه کتاب و قـلـم  

و نه تعلیم و تربیت،هیچ کدام مطرح نیست! 

   این کتـاب را از آن روزی که بـه حیلـه ی دشمـن و بـه  

جهل دوست،«لایش» را بستند،«لایه اش» مصـرف پیدا  

کرد و وقتی «متنش» متروک شد،«جلدش» رواج یافـت  

و از آن هنگام که این کتـاب را،که «خوانـدنـی» نام دارد، 

دیگر نخواندند،برای تـقـدیس و تَبـرّک و اسباب کشی به  

کار رفت،از وقتی که دیگر درمان دردهای فکری و روحی 

و اجتماعی را از او نخواستند،وسیله ی شفـای امـراض  

جسمی شد،و چون در بیداری رهـایش کردند،بالای سر  

در خواب گذاشتنـد و بـالاخره،این که می بینی،اکنون در  

خدمت امـوات قـرارش داده انـد و نـثـار ارواح گذشتگانش  

می کنند و ندایش از قبرستانهای ما به گوش می رسد، 

از آن است که نمی دانی بـرادر و خواهـر من!نمی دانی  

که چه کوشش هـا کردنـد تـا آن را از میـان زنـده هـا دور  

کنند و اثـرش را از زنـدگی قـطـع کنند و ندایش را،هم در  

صحنـه های «جهـاد»خامـوش کنـنـد و هم در حوزه های  

«اجتهاد»!

 


برچسب‌ها: قرآن کلام الهی, حیله ی دشمن و جهل دوست, قسم به مرکب و آنچه می نویسد, دکتر علی شریعتی
 |+| نوشته شده در  چهارشنبه هشتم آذر ۱۳۹۶ساعت 19:0  توسط بهمن طالبی  | 

 

 

 

 

      وَ نَحنُ أَقرَبُ إِلَیهِ مِن حَبلِ الوَرید

 

 


برچسب‌ها: قرآن کلام الهی, حبل الورید
 |+| نوشته شده در  دوشنبه بیست و نهم آبان ۱۳۹۶ساعت 0:6  توسط بهمن طالبی  | 
 

   با سلام به همـه ی یـاران و همـراهـان گـرامـی در آغاز

هفته ی هشتـم!

   می خواستم در باره ی پرسشی که مطرح کرده بودید،

چند کلمـه ای صحبـت کنم: پسر عزیزم در پایه ی یازدهم

پرسیـده بـودنـد که «چرا مـی گویـیـد که مـا در جامعه ای

بیمار و رو به زوال به سر می بریم؟»

   برای پاسخ، تـوجه شمـا را به اتـحادهـای سـه گانه که

علامـه جعفـری از آن یاد کرده است، جلب می کنم، و در

باره ی هر یک، کمی موشکافی می کنیم:

 

    عامل اول اتـحاد بین مـردم، مربـوط به «کرامـت ذاتی»

انسان ها می شود. در آیـه ی 32 سـوره ی مـائـده گفته

شده که هر کس، انسانی را بی دلیل ( قصـاص یا فساد 

روی زمین ) بکشد، گویی که همـه ی مـردم را کشته، و

هر کس یک انسـان را احیـاء کند، مثل این است که همه  

انسانها را از مرگ رهانیده است.یعنی یک مساوی است

با همه و همه مساوی است با یک.

   به نظر شما در جامعه ی مـا به انسان به خاطر این که

انسان است، احتـرام گذاشته می شـود یا مـلاک احترام

ثـروت و قـدرت است؟ آیا برای انسان ها حتی اگر مخالف

ما باشند، حق حیـات قـائل هستیم؟ آیا انسانهـا را به دو

دستـه ی «با مـا» و «بر مـا» تقسیم می کنیـم؟ آیا جان

و سلامت افـراد به خاطر فقـر، و یا داشتن باورها و عقاید

متفاوت به سُخره گرفته نمی شود؟

 

  اتحاد دوم مربوط به کرامتی می شود کـه  تقوای الهی

برای انسانها بوجود می آورد. خداوند می گوید:مردمِ بــا

ایمان برادر یکدیگرنـد. و یا در سـوره ی مریـم  آیـه ی 96

گفته شده کسانی که ایمـان آورده و عمـل صالح  انجام

می دهند، خداوند بین آنان مهـر شدیدی قـرار می دهد. 

پـس دومیــن عـامـل اتـحاد انسـان هـا، «وِداد» یا همـان

عشقـی اسـت که بیـن مـؤمنـان و تقـواپیشگان به وجود

می آید.

   به نظر شما آیا چنین اشتیاقی بین افـراد جامعه ی ما 

وجود دارد؟ آیا روابـط اقتصـادی و مـادی، افراد را به صالح

بودن و مـؤمن بودن تشویـق می کنـد و یا برعکس راه را

بر مـعنـویــت می بنـدد؟ آیا مَـودّت و دوستـی بیـن افـراد

جامعه حاکم است؟ آیا ملاک درستی کارها و گفتارهای

ما خداترسی و اخلاص است؟

 

   عامل سوم اتحاد، تشکل گروهی انسانهاسـت. یعنی

انسانها برای دوام و بقـای جامـعـه ی خود به مراقبـت از

هم پرداخته،فارغ از هر کیش، رنگ و آئینی، خیرخواهانه 

و منصفانه بــا هم زندگی می کنند، و در نـــاروایی ها و

سختی ها، کمک کار هم هستنـد، وگرنه در اثر اختـلاف

و یا ظلم به یکدیگر ،جمعشان پراکنده می شود.

   به نظر شمـا آیا چنیـن حس مسئولیتـی در جامعـه ی

ما دیده می شود؟ آیا نفـع پرستی و خودخواهی موجب

غفلت ما از دیگران نشده است؟ آیا مـا کمک کارِ مردمان

در ناروایی ها و دشـواری های زندگـی هستیم و یا فقط

به خود و به سرنوشت خود فکر می کنیـم و یا بدتر از آن

برای حفظ جاه و مال خود آنان را قربـانـی می کنیـم؟ آیا

به اقوام و مذاهب و عقاید و آیین ها احترام می گذاریم؟

آیا عـدالـت و انـصــاف را در بـرخورد بـا مـخالفـان رعـایـت

می کنیم؟ آیـا این حس در مـا وجود دارد که اگر کشتـی

جامعه غـرق شود، مـا نیـز که مسـافـر آن هستیـم، بـه

همراه آن غرق می شویم؟ آیا از گرسنگـی همسایه ی

خود با خبریم؟

 

   می بینید که هیج کدام از این سه عامل پیونـد دهنده

و وحدت آفرین در جامعه ی امـروز ما وجود ندارد. افراد به

شأن انسانی خود واقـف نیستند، بنابر این به دیگران نیز

حرمت نمی گذارند.خود کشی،دیگر کشی و آزار مخالف

روش زندگی ماست و جز آن را نمی شناسیم!

   ملاک اعمـال و گفتـار ما خداتـرسی و اخلاص نیـست؛

بنابراین نه تنهـا وداد و مَـودّت بین افـراد نیست، برعکس،

دشمنی و بی اعتمادی شدیدی روابط بین مردم و مردم،

و مردم و حاکمیت را تیره و تار ساخته است.

   از طـرف دیگـر هـر کس برای خود می دود و بـرای خود

می زنـد و جز خود را نمی بیند و خاطرش را نمی خواهد.

به جای اینـکه مراقـب باشیم قطـار جامعـه از مسیـر خود

خارج نشـود، فقـط به فـکـر خود و خودخواهـی هـای خود

هستیـم. پیـوستـه دروغ می گوییـم.  نـه تنهـا عـدالـت و

انصـاف نداریـم، بلکـه با ســوار شـدن بـر دوش دیـگـران و

لگـدمـال کردن آنهـا تلاش می کنیـم، خود را بالا بکشیم!

ناصـحان و خیرخواهـان را «فتـنـه» می نامیم و دوست را

دشمن تلقـی کرده، برای حفـظ قـدرت، در برابر دشمنـان

جامعـه، کُـرنش و تمکیـن می کنیـم تا به خیـال خود برای

چند صباحی هم که شده بر روی آب بمانیم و فرو نرویم.

  


برچسب‌ها: علامه محمدتقی جعفری, اتحادهای سه گانه, جامعه ی بیمار و رو به زوال, قرآن کلام الهی
 |+| نوشته شده در  شنبه بیستم آبان ۱۳۹۶ساعت 1:0  توسط بهمن طالبی  | 
 

   همواره قـرآن تکرار می کند که هـر قـومی و جامعه ای  

که در تاریخ نابود شده اند،به خاطر آن بوده است که خود  

بر خود ستم کرده اند! 

   قرآن هر تغییری را در نظام اجتماعی یک جامعه معلول  

تـغیـیـر طـرز تـفـکـر و احسـاس و روح اجتـمـاعـی مــردم  

می داند و در نتیجه انسان ها را مسئول تقدیر تاریخی و  

سـرنـوشـت اجتـمـاعـی و وضـع زنـدگی و نظام حاکم بر  

جامعه ی خویش اعلام می کند. 

   قـرآن که برای محقق غیر مـذهبی هم از نظر شناخت  

حقیقت عـقـاید اسلامی،سنـد معتبری تـلقی می شود، 

بسیار روشن و قـاطـع و همه کس فهـم،خطـاب به همه  

می گوید که قیامت چه روزی است و چیست: 

   «روزی است که فـرد،آنچه را به دو دست خویش پیش  

فرستاده است،می نگرد.»! 

 


برچسب‌ها: دکتر علی شریعتی, آگاهی انسانی و آگاهی اجتماعی, تقدیر تاریخی و سرنوشت اجتماعی, قرآن کلام الهی
 |+| نوشته شده در  سه شنبه شانزدهم آبان ۱۳۹۶ساعت 18:20  توسط بهمن طالبی  | 
 

   آیا ذوالقرنین همان کوروش کبیر است؟

   آنچه در قرآن شریف در آیات 83 تا 98 سوره ی کهف

آمده، مبین این معنی است که جمعـی از کفار قـریش

به تحریک یهـودیـان از پیامبـر گرامـی اسـلام در باره ی

اصحاب کهف، روح و ذوالقرنین پرسش هایی را مطـرح

کرده اند تا نظر ایشان را در هر باب بشنوند و یا موجب

عجز ایشان از پاسخگویی شوند.

   ترجمه آیات در باره ی ذوالقرنین چنین است:

   تو را از ذوالقرنین پرسند، بگو: برای شما از او خبری

خواهم خواند،وی را در زمین تمکین دادیم و از همه ی

چیزها وسیله ای عطا کردیم.پس راهی را تعقیب کرد.

چون به غـروبـگاه آفتـاب رسید، خورشیـد را دیـد که در

چشمه ای گل آلود فرو می رود و در نزدیک آن چشمه

گروهی را یافت.گفتیم:ای ذوالقرنین یا عذاب می کنی

یا میانشان طریقـه ای نیکـو پیش می گیری. گفت: هر

که ستم کند زود باشد که عذابش کنیم و پس از آن به

سوی پروردگارش برند و عذابی سختـش کند. و هر که

ایمان آرد و کار شایستـه کند، پاداش نیک دارد و او را از

فرمان خویش کار ی آسان گوییم. آنـگاه راهـی را دنبال

کردتا به طلوعگاه خورشید رسیـد و آفتـاب را دید که به

قـومـی طلـوع می کنـد که ایشـان را در مقـابـل آفتـاب

پوششی نداده ایم...آنگاه راهی را دنبال کرد، تا وقتی

که میـان دو کوه رسیـد، مقـابـل آن قـومـی را یافت که

سخن نمی فهمیـدنـد. گفتنـد: ای ذوالقرنیـن یـأجوج و

مأجوج در این سرزمین تباه کارانند، آیا برای تو خراجی

مقرّر داریم که میـان مـا و آنهـا سـدی کنـی؟ گفت: آن

چیزها که پروردگارم مرا تمکن داده بهتـر است، مـرا به

نیروی خود کمک دهید تا میان شما و آنها حایلی کنم.

قطعات آهن پیش من آرید.تا چون میان دو دیوار پر شد،

گفـت: بدمیـد تا آن را بگداخت، گفت: روی گداختـه نزد

من آرید تا بر آن بریزم. پس نتوانستند بر آن بالا رونـد و

نتوانستنـد آن را نقـب زننـد.

 

   از آنجا که یهـود به پیامبر گرامـی اسلام گفتند که از

پیامبـری که نـام او فقـط یک بار در تـورات آمده برای ما

بازگـوی، آشـکار می شود که ذوالقرنیـن، مرد شناخته

شـده ای است که در مقـام هدایـت مردمـی که در زیر

فـرمـان او بوده اند، قـابلیـت پیامبـری پیدا کرده است و

طرف گفت و گوی خداوند قرار گرفته است و در غرب و

شرق عالـم جنگهـایی داشتـه و با بدویـان و ستمگران

هر حدود مبـارزه کرده است؛ و بـخش زیادی از زنـدگی

او در ستیـز با اقـوام یأجوج و مأجوج گذشته و در مقابل

آنها در دره ای، سدی ساخته که در آن از آهـن و مس

و روی فراوان بهـره برده است تا از درازدستـی و غارت

آنان جلوگیـری کنـد. و صد البتـه معلـوم است که چنان

شهریـار دادگر و بنده نـوازی، جانـب کار رعایـای ضعیف

خود را نگاه می داشتـه ولی مهـم تر آن است که او با

مغلوبین نیز انصاف و عدالت به خرج می داده و نه تنها

از آزار و قتل عام آنهـا چشم پوشیـده، به داد و دهـش

دل جملگی را شاد نگاه داشته است. و نیز مردی بوده

که خداوند او را از مال دنیا بی نیاز کرده بود و نیازی به

اموال مردمان نداشته است.

   از طرف دیگر می دانیم که کوروش بـزرگ پس از فتح

بابل فرمان آزادی اقوام و طوایف زیر ستم را می دهد و

از جملـه یهودیـانـی که به زور از سرزمیـن خود به بابل

کوچانده شده بودند تـا به کار و بـردگی گرفتـه شونـد،

اجازه می یابنـد که به سرزمیـن خود بازگردنـد و نیز به

آنها طلا و نقره و اسب و وسـایل زندگـی و سفـر داده

می شود تا پس از بازگشت به مـوطن خود بـازسـازی

معابد خود که خراب شده بودند را آغاز کنند.

   همچنین کوروش بـزرگ برای اولین بار شرق و غرب

عالم شناختـه شـده ی آن روز را درنـوردیـد و در خلال

جنگهـای طولانـی به جایـی رسید که خاوران یـا بـلـخ

تاریخـی بود و مـحل طلـوع خورشیـد از پس کوه های

مـرتفـع و غیر قـابـل عبـور تلـقی می شـد و آن گاه تا

سواحل مدیتـرانـه پیش رفت که آفتـاب در آنجا غـروب

مـی کـرد، و سپس در منـطقـه ی قفـقـاز، جایـی که

اکنـون نیز آثـار شهـر کوروش و رود کـورا باقـی است،

سدی ساخت که به نـام « دربـنـد کـوروش» معـروف

شد و دروازه ای آهنین بر آن تعبیه کرد که امـروزه به

نام «بند قفقازیه» نامیـده می شود.

   دیگـر خصـال گـفتـه شده در قـرآن شـریـف هـم در

باره ی دادگر و صالح بودن او و بی نیـازی اش از مال

دنیـا و تـمکّـن و ثـروتــی که خدا او را از آن بـرخوردار

ساخته بود نیز در باره ی ایشان صدق می کند،پس

ذوالقرنینی که در قرآن و تورات از او یـاد شده است،

همان کوروش بزرگ است. بنده ای صالح که لیاقـت

یافته و مورد خطـاب خدا و گفت و گوی خداونـد قـرار

گرفتـه است. 

 


برچسب‌ها: پیامبر گرامی اسلام, قرآن کلام الهی, کوروش بزرگ, روز ملی کوروش بزرگ
 |+| نوشته شده در  شنبه ششم آبان ۱۳۹۶ساعت 17:36  توسط بهمن طالبی  | 
 

   آیا نظریه ی «ولایت فقیه» با قـرآن انطباق دارد؟ آیا با

حقوق بشر سازگار است؟

 

   ولایت فقیه (در همه ی انواعش اعم از ولایت مطلقه

و مقیّده، انتصابی یا انتخابی،و ...)فاقد هر گونه مستند

معتبـر قرآنـی است؛ دلیـل معتبـری در سنت رسول الله

(ص) و سـیـره ی ائمـه ی طـاهـرین (ع) نـدارد، و دلیـل

عقلـی بر خلاف آن است؛ و در تعـارض آشـکار با حقوق

بشـر می باشـد. لازمه ی انفـکاک ناپـذیـر ولایت فقیـه،

مـحجور بـودن مـردم اسـت. به زبان سـاده تر اگر مـردم

اهـلـیــت تـصــرف در شـئـون خود را داشـتـنــد هــرگــز

نیـازمـنـد «ولـی شرعـی» نبـودنـد. قـرآن کریـم، سنـت

رسول خدا و سیره ی ائمه ی طاهرین و عقل سلیم بر

بطلان انسان شناسیِّ خاصـی کـه پایـه ی ولایت فقیه

است،یعنی مـحجوریت آحاد مـردم در حوزه ی عمـومی

گواهـی می دهنـد.

 

                 حقّ النّاس (اسلام و حقوق بشر )

                            دکتر محسن کدیور

 


برچسب‌ها: دکتر محسن کدیور, محجوریت آحاد مردم, حقوق بشر, قرآن کلام الهی
 |+| نوشته شده در  پنجشنبه بیست و سوم شهریور ۱۳۹۶ساعت 17:52  توسط بهمن طالبی  | 
 

 

   وَ لا تَسُبُّوا الَّذینَ یَدعُونَ مِن دُونِ اللهِ

 

        فَیَسُبُّوا اللهَ عَدوَاً بِغَیرِ عِلمٍ

 

   به خدایـان آنهـا دشـنـام نـدهیـد، تا بـه خدای شمـا

دشنـام ندهنـد.

 

                       انعام / صد و هشت

 

   توهیـن، تحقیـر یا ایـجاد تنفـر نسبت به قومیت ها و

پیـروان ادیـان و مـذاهب و گروه های مختلف اجتماعی

و سیـاسی، ممنـوع است.

 

           ماده ی 10 منشور حقوق شهروندی

 

 


برچسب‌ها: قرآن کلام الهی, سوره ی انعام, منشور حقوق شهروندی, حقوق شهروندی
 |+| نوشته شده در  پنجشنبه دوم شهریور ۱۳۹۶ساعت 11:19  توسط بهمن طالبی  | 
 

بخوان به نام گل سرخ

در صحاری شب

که باغ ها همه بیدار و بارور گردند!

 

                  ****

بخوان به نام پروردگارت که انسان را آفرید.

پروردگار تو بس گرامی است!

همان که با قلم وکتابت به انسان آموخت.

به انسان چیزی را که نمی دانست آموخت.

ولی انسان چون خود را بی نیاز بیند

سر به طغیان بردارد!

آیا اندیشیده ای

اگر پیامبر امر بر پرهیزگاری کند،

کسی که انکار پیشه کند،خود را نابود ساخته است؟

 


برچسب‌ها: قرآن کلام الهی, پیامبر گرامی اسلام, با قلم و نوشتن یاد داد, به انسان چیزی را که نمی دانست آموخت
 |+| نوشته شده در  یکشنبه بیست و نهم مرداد ۱۳۹۶ساعت 23:54  توسط بهمن طالبی  | 
  بالا