متوسطه دوم و درس های ناگفته!
|
||
فقط از فهمیدن توست که می ترسند |
ای خداوند!
به علمای ما مسئولیت
و به عوام ما علم
و به متعصبین ما فهم
و به فهمیدگان ما تعصب
و به پیران ما آگاهی
و به جوانان ما اصالت
ببخش
وقتـی مسلمـانـی بـه مسلمـانـی پـول مـی دهـد تا
مسلمان دیگری را بکشد، از غیر مسلمان چه انتظاری
می توان داشت؟!
خمیر نان و دوده
دست ساخته های شریعتی عزیز در ایام اسارت
بـار خدایـا مـا را بـه بـاران سیـراب گردان
و رحمتت را بـر مـا بگستـران
بـه سبـب بـاران فـراوانـی که
باعث رویانیدن گیاهان می شود.
و بـا رسیـدن میـوه هـا بر بـنـدگانت احسان فـرمـا
و بـا شکفتن شکوفـه ها و گلها و گیـاهـان،
شهرهـایـت را زنـده نـمـا
و فـرشتگانـت را آمـاده ساز
به آب رسانـدن سودمنـد از جانب خود
که همه جا را فـرا گیرد و همواره بـرقـرار باشد.
و بـه آن آنچه را که مـرده،زنـده و سبز و خرم نـمـایی
و آنچه را که از دست رفتـه،بـازگردانی
و آنچه آمـدنی است،بـیـرون آری
و بـه آن روزیـها را فـراخ گـردانی
خدایـا سیـراب کن مـا را از بـارانی که
در کوهها روان شود
و چاه هـا از آن پـر شود
و نـهـرهـا به سبب آن روان شود
و بـرویـانی بـا آن درختان را
و ارزان کنی به آن نـرخ ها را در هـمـه ی شهرهـا
و روزی دهی بـه سبب آن چارپـایـان و خلایـق را
و روزی هـای پـاکیـزه را برای مـا بـه کـمـال رسانی
و کشت هـا را بـرویـانی
و پـستـان چارپـایـان را پـر شیـر کنی
و بـیـفـزایی به سبـب آن قـوّتی به قـوّت مـا
بـارانی از تـو می خواهیم که بـارانـش گیـاهـان را تـبـاه
و سـاختـمـان هـا را ویـران نکنـد
و بـرقش فریـب دهنـده و بی بـاران نـبـاشد
و سایـه ی ابـرش سبـب بـاد گرم نـبـاشد
و سردی اش شـوم نـبـاشد
و آبـش تـلـخ و شـور نـبـاشد
بار خدایـا بر محمد و آل محمد رحمت فـرست
و روزی کن مـا را از بـرکات آسمـانهـا و زمیـن
بـدرستی که تـو بـر هـر چیـز تـوانـایی
از دعای نوزدهم صحیفه ی سجادیه
مَلِکا !
تو آنی که خود گفتی
و چنان که گفتی،آنی!
الهی!
نام تو ما را جواز
و مهر تو ما را جَهاز
الهی! شناخت تو ما را امان
و لطف تو ما را عیان
الهی!
ضعیفان را پناهی
قاصدان را بر سر راهی
مؤمنان را گواهی
چه بُوَد که افزایی و نکاهی؟
خواجه عبدا... انصاری
الهی!
هر بیماری را شفا از طبیب ،
و من ،بیمار از طبیبم.
هر که را از قسمت بهره است،
و من بی نصیبم.
هر دلشده با یاری و غمگساری است،
و من بی یار و غریبم.
همه شب مردمان در خواب و
من بیدار چون باشم؟!
غنوده هر کسی با یار و
من بی یار چون باشم؟!
ای خداوند!
به علمای ما مسئولیت
و به عوام ما علم
و به مؤمنان ما روشنایی
و به روشنفکران ما ایمان
و به متعصبین ما فهم
و به فهمیدگان ما تعصب
و به زنان ما شعور
و به مردان ما شرف
و به پیران ما آگاهی
و به جوانان ما اصالت
و به اساتید ما عقیده
و به دانشجویان ما نیز عقیده
و به خفتگان ما بیداری
و به بیداران ما اراده
و به مبلغان ما حقیقت
و به دینداران ما دین
و به نویسندگان ما تعهد
و به هنرمندان ما درد
و به شاعران ما شعور
و به محققان ما هدف
و به نشستگان ما قیام
و به راکدان ما تکان
و به مردگان ما حیات
و به کوران ما نگاه
و به خاموشان ما فریاد
و به مسلمانان ما قرآن
و به شیعیان ما علی
و به فرقه های ما وحدت
و به حسودان ما شفا
و به خودبینان ما انصاف
و به فحاشان ما ادب
و به مجاهدان ما صبر
و به مردم ما خودآگاهی
و به همه ی ملت ما همت تصمیم
و استعداد فداکاری
و شایستگی نجات و عزت ببخش
![]() |