متوسطه دوم و درس های ناگفته!
 
 
فقط از فهمیدن توست که می ترسند
 

  ادیسون می گفت: «پول به خودی خود ارزشی ندارد.

فقط کمکی برای رسیدن به هدف است.» او خیلی کار

می کرد. روز تعطیل نداشت. در شبانه روز چند ساعت

بیشتر نمی خوابید. او چند دستگاه مورد نیاز کارگاهش

را خرید و شروع به تحقیق و مطالعه و آزمایش کرد.

   کم کم شمار کارکنانش به دویست و پنجاه نفر رسید.

در بین سالهای 1870 تا 1876 تعداد 122 اختراع به ثبت

رسانید. کارمندان اداره ی ثبت اختراع می گفتند: «این

جوان با رفت و آمد فراوان به اداره ی ما گرمی بخشیده

است!».


برچسب‌ها: توماس ادیسون, اختراع, کاربرد دانش, تحقیق و توسعه
 |+| نوشته شده در  چهارشنبه بیست و هفتم شهریور ۱۳۹۸ساعت 23:31  توسط بهمن طالبی  | 
 

توماس ادیسون

 

بحث و جدل با کسی که به جای تعقّل،

تعصب می ورزد؛

مانند تزریق دارو به بدن یک مرده است!

 


برچسب‌ها: توماس ادیسون, تعقل, تعصب, بحث و جدل
 |+| نوشته شده در  یکشنبه بیست و دوم بهمن ۱۳۹۶ساعت 18:54  توسط بهمن طالبی  | 
 

   آزمایشگاه «تومـاس ادیسـون» در دسامبر 1914 در

یک آتش سـوزی به کلـی از بیـن رفـت. خسارت وارده

حدود 2 میلیون دلار بود اما فقط تا 238 هزار دلار بیمـه

شده بود.چون ساختمان بتن آرمه بود گمان می کردند

در مقـابـل آتـش مـقـاوم است. در اوج آتـش سـوزی و

هنـگـامـی کـه شـعـلـه هــای آتـش سـر بـه آسـمــان

می کشید، پسر 24 ساله ی ادیسون، چارلز  در میان

دود و آتش، دیوانـه وار به دنـبـال پـدرش می گشـت و

سرانجام او را در گوشـه ای از محوطه ی عمارت یافت

که آرام و با وقار به صحنه ی حریق می نگریست.

   صورتـش از انعـکاس نـور آتش بـرق می زد و موهای

سپیـدش در اثـر وزش باد پریـشان شده بـود. چارلز به

خاطـر پیـرمـرد 67 سـالـه که حاصـل عـمـرش در آتـش

می سـوخت، قلبـش به درد آمـده بـود. پـدرش وقـتـی

متـوجه ی حضـور او شد، با هیـجان فـریـاد زد: «چارلـز،

پـسـرم! مـادرت کـجاست؟ پیـداش کن و بیـارش اینجا؛

شایـد دیگـه نتونـه یک همـچو منظـره ای رو تو عمرش

ببینه!»

   روز بعد ادیسون در حالی که فکورانه به ویـرانه های

باقی مانده از ساختمان می نگـریست، گفـت: «ارزش

عظیمی در فاجعـه نهفتـه است، تمامی اشتباهات ما

می سوزنـد و ما می توانیـم دوباره شـروع کنیم!»

  سه هفته بعد ادیسون نخستین دستگاه ضبط صوت

خود را به اداره ی ثبت اختراعات تحویل داد. 

 

 


برچسب‌ها: داستان, توماس ادیسون, دوباره شروع کردن, تمامی اشتباهات ما می سوزند
 |+| نوشته شده در  سه شنبه سی ام آبان ۱۳۹۶ساعت 1:2  توسط بهمن طالبی  | 
  بالا