متوسطه دوم و درس های ناگفته!
 
 
فقط از فهمیدن توست که می ترسند
 

 

           [ زبان نگاه ]


نشود فاش کسی، آنچه میان من و توست

تا اشارات نظر نامه رسـان من و توست

گوش کن با لب خاموش سخن می گویم

پاسخم ده به نگاهی که زبان مـن و توست

روزگاری شد و کس، مرد ره عشق ندید

حالیا چشم جهانی نگران من و توست

گر چـه در خلوت راز دل ما کس نرسید

همه جا زمزمه ی عشق نهان مـن و توست

این همه قصه ی فردوس و تمنای بهشت

گفـت و گویی ز خیال و ز جهان من و توست

نقش ما گو ننگارند به دیباچه ی عقل

هر کجا نامه ی عشق است نشان من و توست

سایه ز آتشکده ی ماست فروغ مه و مهر

وای از این آتش روشن که به جان من و توست

 


برچسب‌ها: هوشنگ ابتهاج, شعر معاصر ایران, پرواز همای, تصنیف های سرزمین مادری
 |+| نوشته شده در  شنبه پانزدهم خرداد ۱۴۰۰ساعت 16:0  توسط بهمن طالبی  | 

 

[ صدای پرواز همای ] 

 

گویند که دوزخی بود عاشق و مست

قولی است خلاف، دل در آن نتوان بست

گر عاشق و مست دوزخی خواهد بود

فردا ببینی بهشت همچون کف دست

ای مفتی شهر از تو بیدارتریم

با این همه مستی ز تو هشیارتریم

تو خون کسان نوشی و ما خون رزان

انصاف بده کدام خونخوارتریم

گویند کسان بهشت با حور خوش است

من می گویم که آب انگور خوش است

این نقد بگیر و دست از آن نسیه بدار

آواز دهل شنیدن از دور خوش است

این می چه حرامی است که عالم همه زان می جوشند

یک دسته به نابودی نامش کوشند

آنان که بر عاشقان حرامش کردند

خود خلوت از آن پیاله ها می نوشند

آن عاشق دیوانه که این خمار مستی را ساخت

معشوق و شراب و می پرستی را ساخت

بی شک قدحی شراب نوشید و از آن

سرمست شد این جهان هستی را ساخت 

 

رَز : انگور    خونِ رَزان؛ کنایه از شراب است.

 


برچسب‌ها: رباعیات حکیم خیام, تصنیف های سرزمین مادری, پرواز همای
 |+| نوشته شده در  دوشنبه بیست و پنجم اسفند ۱۳۹۹ساعت 15:0  توسط بهمن طالبی  | 

 

گلدوزی

 

گوشه ی پارچه ای برفی رنگ
شاخه ها سبز شدند
روی هر شاخه گلی می روید
مادرم مثل بهار
گوشه ی پارچه گل می سازد
غنچه می رویاند ، غنچه می رویاند
و نخ گلدوزی
شیره ی خام گیاهی است که در
ساقه ی گل ها جاری ست
خواهرم توی حیاط
دوست دارد که گل از شاخه بچیند اما
گنجشکی خواب گل می بیند
ذهن گنجشک پر از عطر گل است
روی دیوار حیاط
گربه ای آمد و گل پرپر شد
مادرم مثل بهار گوشه ی پارچه گل می سازد
نخ گلدوزی او کوتاه است
مادرم می ترسد
غنچه ها وا نشوند!

 


برچسب‌ها: عمران صلاحی, پرواز همای
 |+| نوشته شده در  پنجشنبه بیست و نهم اسفند ۱۳۹۸ساعت 23:0  توسط بهمن طالبی  | 
 

                               دانلود

 

هی کج و راست می روی

باز چه خورده ای بگو

مست و خراب می روی

خانه به خانه، کو به کو

با که حریف بوده ای

کام که را ربوده ای

زلف که را گشوده ای

حلقه به حلقه، مو به مو

راست بگو به جان تو

ای دل و جان، آنِ تو

تا دل بی قرار من

چند گرفته با تو خو

راست بگو نهان مکن

خربزه در دهان مکن

باده کجاست تا که من

نوش کنم سبو سبو

در طلبم خیال تو

دوش میان انجمن

می نشاخت بنده را

می نگریست رو به رو

می نشاخت بنده را

بنده ی کج رونده را

گفت که راه خانه را 

هیچ ز من مجو مجو

گفتمش ای تو جان جان

باده ز من مکن نهان

تا که نماز عشق را 

در خم می، کنم وضو

گفت شراره ای از آن

گر ببری سوی دهان

حلق و دهان بسوزدت

باد زنی گلو گلو

 

      بر اساس شعری از مولانا

 


برچسب‌ها: تصنیف های سرزمین مادری, سعید جعفرزاده, پرواز همای
 |+| نوشته شده در  چهارشنبه ششم دی ۱۳۹۶ساعت 10:0  توسط بهمن طالبی  | 
  بالا