|
متوسطه دوم و درس های ناگفته!
|
||
|
فقط از فهمیدن توست که می ترسند |
و گفت: هر چیزی را زکاتی است و زکات عقل، اندوهی است طویل!
تاریخ؛ قیامت این جهان است و کارنامـه ی مردمـان
را در پیش چشم دیگران عیان می کند.

ای دل اگر عـاشقی در پی دلدار باش
بر در دل روز و شـب مـنتـظـر یـار باش
دلبــرِ تـو دائمـا" بر در دل حاضـر است
رو در دل بـرگشـای حاضر و بیدار باش

یک ره از ایـوان بـرون فرمـای خواجو را ببین
بر سر کوی تو چون موسی به میقات آمده

بگذر ز نوشداروی نامردان
چشم وفا و مهر نباید داشت
ای گُرد دردمند،
ز بی دردان!

... پس چرا خون شـهـدای راه آزادی را بی خود ریـختـیـد؟! چرا مردم را
به کشتن دادید؟ می خواستید از روز اول بیایید بگویید که ما دروغ گفتیـم
و مشروطـه نمی خواستیم. یک ملـتـی است جاهـل و باید با چماق آدم
شود! اگر مقصود این بود چرا بیست سال رنـج بـردیـم؟ ولی مقـصـود این
نبـود، هـدف این بود که مـا خودمـان را در عـرض ملـل دنیـا و دولـت هـای
متمدن آورده،بگوییم از آن استبداد و ارتجاع، گذشته و حکومتی مشروطه
داریم.
از نطق دکتر مصدق در مجلس شورای ملی
نهم آبان 1304

میان آنچه اندیشیده می شود و گفته نمی شود،
و آنچه گفته می شود و اندیشیده نمی شود،
چه بسیار عشق که از دست می رود!
ایرج شهبازی

توسعه؛ ترجمان امروزین تقواست.
توسعه یافتگی به منزله ی تقوای اجتماعی مدرن است.
محسن رنانی

هنگام پادشاهی کوروش، ایرانیان آزادی داشتنـد و فرمانروایان رعایـای
خود را در آزادی سهـیـم کرده بودنـد و چون سربـازان و سرداران را به یک
چشم می دیدند و با همه به برابری رفتار می کردند، سربازان در ساعت
خطـر آمــاده ی جانـفـشـانـی بودند و در جنگ بـا جان می کوشیدند. اگر
در میـان ایرانیـان مـرد خردمنـدی بود که می تـوانـسـت انـدرزی دهـد که
مـردمـان را سـودمنـد بـاشـد، چنان می کردنـد که همـه از خردمنـدی او
بهره مند گردند.
پـادشـاه بر کسی حسد نمی ورزیـد و به همه آزادی مـی داد تا آنـچه
می خواهنـد را بگـویـنـد و آن کس را که انـدرز بـهتـر می داد و رأی بـهتـر
مـی نهـاد، گـرامـی تر می داشت.
این بـود که کشـور از هر لـحاظ پیـشـرفـت کرد و بـزرگ شـد زیـرا افـراد
«آزادی» داشتـنـد و در میان آنان «مـحبـت» بود و نسبــت بـه هم حسِ
خویشاونـدی داشتنـد.
نقل از رساله ی افلاطون
ترجمه ی زنده یاد دکتر محمود صناعی

از اصل خود افتاده و بر اسب ماندیم
چون بینمان تشخیص اصل از بدل نیست
پایین بیا از منبر لاف و خطابه
هر کس که اهل لاف شد، مرد عمل نیست
ای جولَقی باید سرت بر دار باشد
چون قاضی ات عادل تر از طوطی کل نیست
این بیشه را کفتارها تاراج کردند
شیر اوژَنی در فطرت روباه شل نیست
ارگ بم و نقش جهان و تخت جمشید
در لرزه های قلب ما روی گسل نیست
خیام و مولانایمان را غصب کردند
ایرانیان خاموش ماندن، راه حل نیست
در نقشه ی ما گربه نه؛ یک شیر خفته است
دنیا بداند شیر، بی عکس العمل نیست
جولقی:کسی که شغل بافندگی دارد. (اشاره به داستان طوطی کل و مرد بافنده ی کچل در
مثنوی معنوی است.)
شیر اوژَن:شیر افکن

شرافتی که آدمی تا پایان عمرش آن را پاس می دارد،
حتی اگر به قیمت از کف رفتن جانش تمام شود،
تنها گنج ارزنده ی او به هنگام مرگ است.
والتر بِرنز

اجنبی که فقط روس و بریتانیـا نیست؛ هر آن کس که
برای غارت ایران تفنـگ خود را بر سر من و شمـا گرفته
است تا «آزادی» فراموشمـان گردد، اجنبی است.
میرزا کوچک خان
|
|