|
متوسطه دوم و درس های ناگفته!
|
||
|
فقط از فهمیدن توست که می ترسند |
بگشای در!
بگشای در!
گریان و نالان آمدم
زان سرکشی ها درگذر!
اینک پشیمان آمدم
بگشای در،
ور نه چنان کوبم جبین بر آستان
کاگه شود یکسر جهان،
کازرده از جان آمدم!


گشت غمناک
دل و جان عقاب
چو از او دور شد
ایام شباب
باید از هستـی دل برگیرد
ره سوی کشور دیگر گیرد
|
|