|
متوسطه دوم و درس های ناگفته!
|
||
|
فقط از فهمیدن توست که می ترسند |
علامه اقبـال لاهـوری شاعـر و فیلسـوف بزرگ جهانِ
اسلام در باره ی چگونگی تربیت خود می نویسد:
«روزی پدرم به من گفت: آن زحمتی که برای آموزش
خواندن و نوشتن تو کشیـدم، می خواهم که پاداش آن
را بگیرم.
من با شوق پرسیدم: آن چیست که می خواهی؟
پدرم گفت: روز دیگر برای تو خواهم گفت.
روز بعد فرمـود: پـاداش خدمـت مـن این اسـت که به
اسلام خدمت کنی.
بعد از اینکه در امتحانات موفق شدم، در لاهور شروع
به کار کردم. در همین زمان بود که شهـرت شاعری من
گسترش یافت. من برای نوجوانـان سرودهـای اسلامی
می ساختـم و اشعـار دیگـری را به نـظـم در می آوردم.
مـردم اشـعـار مــرا بـا شــوق و ذوق مــی خوانــدنــد و
می شنیدند و در شنوندگان ولـوله برپا می شد. در این
ایـام پدر مـن در بستر بیمـاری بود. مـن برای دیدنش به
خانـه آمـدم. روزی از او پرسیـدم: پدر، آیا من به عهـدی
که برای خدمـت به اسـلام با شما بستـم، وفـا کردم یا
خیر؟
پـدرم در بستـر آهستـه گفـت: آری تو پـاداش زحمات
مرا پرداخته ای پسرم.»
|
|