متوسطه دوم و درس های ناگفته!
|
||
فقط از فهمیدن توست که می ترسند |
سقراط در میدان جنگ، شجاع و با شهامت بود تا آنجا که اگر جنگی
را ضروری و یا مطابق با حق می دانست، از مرگ در راه آن باکی
نداشت. او از گرفتاری ها و مصائبی که در نتیجه ی جنگ برای او پیش
می آمد نمی هراسید، و در واقع اگر وظیفه ایجاب می کرد که او کشته
شود، در حساب او برای زندگی ارزشی باقی نمی ماند.
تاریخ جنگ های یونان برای او پیروزی های بی شماری را ثبت کرده
است که مهم ترین آنها دو جنگ «بوتیدیه» و «دیلیوم» بود. او در این دو
نبرد جوانمردی های گوناگون و قهرمانی های مردانه ای از خود نشان
داده است که نظیر آنها را کمتر می توان یافت و بسیار دیده شد که او
زندگی خود را در معرض نابودی قرار داده و به تنهایی به قلب صفوف
دشمن فرو رفته تا یک زخمی و مجروح را از این طرف یا آن طرف، نجات
دهد.
اما علی ابن ابی طالب؟ نام او در جایی برده نمی شود مگر آنکه در
ذهن گوینده و شنونده، شهامت قهرمانانه و بی نظیر او جلوه کند. و البته
این بی انصافی است که ما در این زمینه، قهرمانی از قهرمان های بزرگ
تاریخ را با علی ابن ابی طالب مقایسه کنیم.
و شاید صفات و خصال قهرمانانه ی موجود در علی ابن ابی طالب و
سقراط فقط به این جهت تا این پایه همانندی دارند که سرچشمه ی
آنها در هر دو مرد، یکی بوده است؛ چنان که هدف نهایی آنها نیز یکی
بوده است. پس در واقع، این چنین شجاعت و این چنین جوانمردی ها،
با این شکل یگانه و بی مانند، در کسی گرد نمی آیند مگر این که افق
اندیشه ی وی خیلی بلند و متعالی باشد و اوج روحی او به مرتبه ای
برسد که در راه حق و نیکی، از استقبال خطر یا مرگ نترسد.
گفته می شود خاستگاه دموکراسی، یونان باستان است. سقراط
هم یونانی بود و از قضا دموکراسی را وسیله ی استحمار مردم و
فریفتن آنها می دانست!
در مکالمات افلاطون، سقراط که «پدر فلسفه ی یونان» خوانده
می شود، این بدبینی به دموکراسی را بیان می کند. در کتاب ششم
جمهوریت افلاطون، سقراط با شخصی به نام آدمانتوس وارد بحث
می شود و سعی می کند با تمثیل جامعه به یک کشتی، ضعف های
دموکراسی را برایش نمایان کند. سقراط می پرسد: «اگر یک سفر
دریایی در پیش داشتید، بهترین کسی که می تواند انتخاب کند که چه
کسی کشتی را هدایت کند کیست؟ هر کسی و یا کسی که با
دریانوردی آشنایی دارد؟»
آدمانتوس جواب می دهد: مشخص است که باید آشنایی داشته
باشد و سقراط در جواب می گوید: «پس چرا ما فکر می کنیم که هر
کسی صلاحیت دارد قضاوت کند چه کسی رهبر بهتری برای یک کشور
است؟»
نکته ای که سقراط به آن اشاره می کند این است که رأی دادن یک
مهارت است و نه یک توانایی ذاتی. و همانند هر مهارت دیگری نیاز دارد
که به مردم آموزش داده شود. رأی دادن همه ی شهروندان بدون آموزش
لازم همانقدر غیرمسئولانه است که سپردن انتخاب ناخدای کشتی به
کسی که از دریا هیچ نمی داند.
سقراط در تاریخ از اولین کسانی است که از حماقت رأی دهندگان
بزرگترین آسیب را دید. در سال 399 قبل از میلاد، به جرم ایجاد فساد
در جوانان آتن به دادگاه فراخوانده شد. 500 نفر از شهروندان آتنی برای
رأی دادن جمع شدند و با اختلاف بسیار کوچکی بین آرای موافق و
مخالف، سقراط مجرم شناخته شد و به دستور دادگاه با دست خود
«جام شوکران» را نوشید. این رویداد برای افراد متفکر همانقدر تراژیک
است که مصلوب شدن مسیح برای افراد معتقد!
بسیار مهم است که توجه کنیم که سقراط در معنای عام کلمه
«نخبه گرا» نبود. او اعتقاد نداشت که فقط تعداد معدودی باید رأی
بدهند. ولی اصرار داشت که فقط افرادی باید نزدیک صندوق رأی شوند
که در مورد موضوع عمیقا" فکر کرده اند و اطلاعات لازم برای قضاوت
را دارند.
ما تفاوت بین دموکراسی هوشمندانه و دموکراسی به عنوان «حق
طبیعی» همه ی افراد را فراموش کرده ایم. ما حق رأی دادن را بدون در
نظر گرفتن آگاهی افراد به همه داده ایم!
سقراط به خوبی می دانست نتیجه ی این دموکراسی چه می شود.
نتیجه ی آن سیستمی شد که یونانی ها از آن واهمه داشتند:
«عوام فریبی»
یونان باستان آسیب های فراوانی از عوام فریبان خورده است. مثلاً
آلسیبیادس که فردی متموّل، کاریزماتیک و خوش صحبت بود، از آزادیهای
معمول جامعه ی دموکراتیک استفاده کرد و مردم را تحریک کرد که
لشکری ساخته و به سیسیل حمله کنند که چیزی جز شکست و
خرابی به بار نیاورد!
سقراط می دانست که افرادی که خواستار رأی مردم هستند چطور
می توانند با جواب های ساده و گفتن چیزی که مردم نیاز به شنیدنش
دارند اعتماد عام را جلب کنند. او از مردم می خواست که تصور کنند بین
یک دکتر و یک فروشنده خوش صحبت باید یک نفر را انتخاب کنند.
فروشنده راجع به رقیب خود می گوید: «ببینید، این آقا کلی به شما
بدی کرده است. بدن شما را به درد می آورد، به شما محلولهای تلخ مزه
می دهد و از شما می خواهد غذاها و نوشیدنی هایی را که دوست
دارید نخورید. او هیچگاه برای شما مهمانی ها و لذت هایی که من
فراهم می کنم، نمی کند.»
دکتر می گوید: «من بدن شما را به درد می آورم ولی بیماری چندین
ساله ی شما را درمان می کنم. عمر طولانی تر می دهم ولی باید
برای آن سختی بکشید. بر خلاف لذت های شما کار می کنم که بتوانم
کمکتان کنم.»
و سقراط از ما می خواهد عکس العمل مردم را در نظر بگیریم. فکر
می کنید عوام به کدام رأی می دهند؟!
ما اخطار سقراط را فراموش کرده ایم. ترجیح داده ایم که دموکراسی
را مطلقا" عادلانه و بدون هیچ ابهامی فرض کنیم در حالی که باید بدانیم
دموکراسی فقط در حد «سیستم آموزشی جامعه» ای که در آن اتفاق
می افتد کارایی دارد. در نتیجه ما بسیاری از همان فروشنده های چرب
زبان و تعداد بسیار کمتری از دکترها را انتخاب می کنیم!
![]() |