|
متوسطه دوم و درس های ناگفته!
|
||
|
فقط از فهمیدن توست که می ترسند |
در روند انقلاب مشروطه در ایران، عوامل داخلی و خارجی فراوانی
نقش داشته است. این مقاله در پی بررسی نقش امپراتوری عثمانی
در تحولات مشروطه خواهی ایران است. امپراتوری عثمانی هم در
زمینه سازی فکری انقلاب مشروطه در ایران اثرگذار بود و هم در فرایند
وقوع آن از طرق مختلف نقش آفرینی کرد. بخشی از این اثرگذاری به
مقدم بودن این دولت در امر اصلاحات سیاسی و اجتماعی باز
می گردد که موجب تبعیت اصلاح طلبان ایران از تحولات آن دولت
می شد. بخشی دیگر به تعاملات و رقابت های دائمی دو دولت و
بخشی از آن هم به حضور پررنگ ایرانیان از اصناف و طبقات مختلف در
امپراتوری عثمانی باز می گردد که بالطبع موجب تأثرپذیری آنان از
تحولات آن سرزمین می شد.
انقلاب مشروطه، یکی از مهم ترین تحولاتی است که تاریخ معاصر
ایران را از تاریخ گذشته ی آن جدا کرده و حیات سیاسی و اجتماعی
جدیدی را برای ایران رقم زده است. امپراتوری عثمانی هم، در کنار
دولت های اروپایی به انحای مختلف زمینه ساز آشنایی ایرانیان با
دولت مشروطه و نظام پارلمانی به شمار می رود. بررسی دقیق
اندیشه های اصلاح طلبانه در ایران نشان دهنده ی تشابه جدی بین
دغدغه های این اصلاح طلبان با خواست های اصلاحی در عثمانی
است. چارچوب اصلی فکر مشروطه منبعث از تحولات سیاسی اروپا
بود و امپراتوری عثمانی هم به عنوان حلقة ی واسط، نقش مؤثری
در انتقال این اندیشه ها به ایران ایفا کرد. چنانکه دیدیم مسائل دو
دولت عثمانی و ایران کاملا" شبیه هم بود و با معضلات مشابهی
مواجه بودند. انقلاب مشروطة ایران از انقلاب 1905 روسیه و تحولات
ژاپن در حال نوسازی و تجدد نیز، متأثر بود. این مراودات در توجه
ایرانیان به تجدد و اصلاحات بسیار مؤثر بود. اما امپراتوری عثمانی در
این راستا جایگاه دیگری داشت. مفاهیم اصلی مربوط به مشروطیت
از عثمانی به ایران وارد شد، چون امپراتوری عثمانی از لحاظ پیوستن
به جریان تجدد بسیار جلوتر از ایران قرار داشت در واقع آگاهی قلمروی
جدید در ایران که منشأ تولید رساله های جدید در باب حکومت در
ایران شد در پرتو همسایگی امپراتوری عثمانی تحقق یافت.
هدف عمده ی این رسائل یافتن راه حل های عملی برای خارج
کردن کشور از وضع اسفناک آن دوران بود. بسیاری از نویسندگان و
نخبگان این را از طریق قانون می خواستند. این تغییر محصول تحولاتی
بود که در نظام جهانی و نیز همسایگی ایران رخ داده بود. تغییر در
نظام جهانی بسیاری از مسائل داخلی ایران را جهانی کرده بود که
بخشی از این مسائل در ارتباط با امپراتوری عثمانی رخ داده بود.
البته خود عثمانی هم متأثر از چنین شرایطی بود. فریدون آدمیت در
تحلیلی بر نقش مثبت سیاست خارجی بر روند اصلاحات در عثمانی
تأکید می کند. به نظر وی کل فرایند اصلاحات در عثمانی از آغاز عصر
تنظیمات با خط شریف گلخانه (1255 ق) تا قانون اساسی «مدحت
پاشا» (1293 ق) تحت تأثیر مثبت فشارهای دولت های غربی بود.

احمد شفیق مدحت پاشا
وی این تأثیر را به حدی می داند که ممکن بود بدون آنها این اصلاحات
بسیار کند باشد. حتی دولت های غربی برای اصلاحات در این دولت
گاه از تهدید هم استفاده می کردند. البته آدمیت این وضعیت را
مثبت ارزیابی می کند، زیرا به نظر وی بقای عثمانی به دوام اصلاحات
در این کشور بستگی داشت. در عین حال معتقد نیست که بیگانگان
سازنده ی اصلاحات در عثمانی بودند، بلکه اصلاحات ناشی از وضعیت
داخلی عثمانی بود. در حالی که آدمیت تحلیل کاملا" متفاوتی از
نقش دولت های خارجی در مسیر اصلاحات در ایران دارد و عملکرد
آنان را در این زمینه، یکسره به باد انتقاد می گیرد. در تحلیل وی،
روس و انگلیس هر دو بنا به منافع خود مخالف پیشرفت اصلاحات در
ایران بودند و با تداوم و تعمیق آن مخالفت می کردند. البته «لرد
کروزون» به همان میزان که روسیه را به منزله ی مانع اصلاحات در
ایران متهم می کند، انگلیس را طرفدار اصلاحات در ایران معرفی
می کند. به هر حال آنچه به آزادی خواهان قوت می بخشید، تحولات
کشور همسایه بود؛ به ویژه در دورانی که مستبدین با به توپ بستن
مجلس موقعیت برتری پیدا کرده بودند، پیروزی موقت مشروطه خواهان
عثمانی موجب تقویت آزادی خواهان ایران و سستی محمدعلی شاه
شد، زیرا محمد علی شاه گمان می کرد و امیدوار بود که سلطان
عثمانی به هر طریق بساط آزادی خواهی را در عثمانی برچیند و این
دستاویزی برای ادامه سرکوب آزادی خواهان در ایران باشد.
بُعد دیگر تأثیرگذاری مسائل خارجی بر اصلاحات را می توان در
واقعه ای که در آن سال ها اتفاق افتاد سراغ گرفت. در سال 1273
وبای عمومی آمد و در تهران تلفات سنگینی بر جای گذاشت و به
سمت غرب کشور رفت. دولت عثمانی برای پیشگیری از ورود وبا
به آن کشور قرنطینه گذاشت. وزیر اعظم وقت ایران میرزا آقاخان
نوری، که به نادانی و بی کفایتی معروف بود، غافل از تمام تحولاتی
که دنیا را دگرگون ساخته، کاری بهتر از اعتراض نداشت. حرف وی
این بود که باید به دولت عثمانی حالی کرد که حق ندارد قرنطینه
بگذارد.
اتفاقاتی از این قبیل، آگاهی و بینش سیاسی جدیدی را پی
می افکند و نویسندگان به تألیف رساله هایی دست می زدند که
برگرفته از این تحولات و آگاهی های جدید بود. البته در آن مقطع
تحلیل های ساده انگارانه هم از تحولات عثمانی کم نبودند؛ برای
مثال یحیی دولت آبادی در این باره می نویسد: خوشبختی عثمانی
در این است که در این دیار بیداران رشتة امور را در اختیار خود گرفته
و تکانی به جامعه ی عقب مانده ی عثمانی داده اند، در حالی که
در ایران عکس این قضیه اتفاق افتاده بود. در این تحلیل وی در واقع
از عمق شکاف هایی که در درون دستگاه حکومتی عثمانی وجود
داشت غفلت می کند. این شکاف ها آن قدر عمیق بود که دولت
عثمانی پس از آنکه گرفتار جنگ های اروپایی شد، نتوانست بقای
خود را تضمین کند.
برای بررسی دقیق تر کیفیت تأثیرگذاری تحولات دولت عثمانی بر
مشروطه ی ایران باید موضوع را به تفکیک بررسی و تحلیل کنیم.
نحوه ی تاثیرگذاری امپراتوری عثمانی بر انقلاب مشروطه در ایران از
ابعاد مختلفی قابل بررسی است. یک بعد آن مربوط به رجال سیاسی
و مذهبی دوران قاجار است که به نحوی از وضعیت داخلی امپراتوری
عثمانی متأثر شده و در پی ایجاد اصلاح و تحول در ساخت سیاسی ـ
اداری کشور بر آمدند. بعد دیگر آن مربوط به فعالیت روشنفکران و
بازرگانی است که با حضور در امپراتوری عثمانی از آن تأثیر پذیرفته و
برای ایجاد تحول در ایران از آن الهام می گرفتند. بعد سوم مربوط به
تأثیر گذاری مستقیم امپراتوری عثمانی درانقلاب مشروطه است و
بعد چهارم مربوط به فعالیت روزنامه های ایرانی مقیم استانبول است.
در بررسی ابعاد مختلف این تأثیرگذاری ابتدا به بررسی شخصیت ها
و رجال و جریان ها و نیروهایی می پردازیم که با تأسی مستقیم یا
غیرمستقیم از امپراتوری عثمانی به دنبال ایجاد تحول در ایران بودند.
رجال و نخبگان سیاسی ایران از یک جهت بیشترین و قدیمی ترین
تأثیرگذاری را با استفاده از الگوی امپراتوری عثمانی بر روند مشروطه ی
ایران داشتند. در سال های قبل از مشروطه در ایران، رجال سیاسی
با آشنایی نزدیکی که با تحولات عثمانی داشتند مزایای بسیار تحولات
آن دیار را درک کرده بودند. آنها به دلیل نزدیکی به قدرت، توانایی
بیشتری برای انجام دادن اصلاحات در جهت حفظ نظام داشتند و
می توانستند اقدامات مشابهی را در ایران پی گیری کنند.

امیرکبیر
به هر حال زمینه های اصلی و اولیه ی اصلاحات در ایران را که
به انقلاب مشروطه منتهی شد، همین رجال سیاسی عهد ناصری
فراهم کردند. «امیرکبیر» از اولین افرادی است که با ملاحظة ی
اصلاحات در دولت عثمانی به فکر اصلاحات در ایران افتاد. وی چهار
سال در رأس هیئت ایرانی در ارزنة الروم در امپراتوری عثمانی
اقامت داشت. و از نزدیک شاهد تحولات اصلاح طلبی در آنجا بود.
اگر چه امپراتوری عثمانی در آن مقطع بسیار عقب مانده تر از اروپا
بود، ولی اوضاع و احوال خاصی در آن حاکم بود و اصلاح طلبان،
جنب وجوشی را برای اصلاحات ایجاد کرده بودند.
امیرکبیر زمانی که منشی مخصوص ارتش بود، مجذوب این نظام
شد و هنگامی که در مقام فرستاده ی ویژه ی ایران به امپراتوری
عثمانی رفت. به اصلاحات حاصل آمده از جنبش تنظیمات در آنجا
علاقه ی عمیقی پیدا کرد. بنابراین می توان گفت که اصلاحات در
ایران به تبع تنظیمات در عثمانی و از زمان صدارت امیرکبیر آغاز شد.
وی در تأسیس دارالفنون، ترجمه و تألیف کتاب و مطبوعات متأثر از
عثمانی بود. حتی وی در پی برقراری مشروطه در ایران هم بوده
است. امیرکبیر بر سر این مسائل جان خود را از دست داد.

میرزا حسین خان سپهسالار
میرزا حسین خان سپهسالار برجسته ترین فردی است که هم از
حیث تأثیرپذیری از عثمانی و هم از حیث اثرگذاری بر روند تحولات ایران
در عصر ناصری از جایگاه ممتازی برخوردار بود. او دانش آموخته ی
فرانسه و چهارده سال وزیر مختار ایران در استانبول بود. او پس از
بازگشت به ایران، در مقام وزیر عدلیه، اصلاحاتی در نظام قضایی
ایجاد کرد و پس از رسیدن به صدرات در 1288 اصلاحات گسترده ای
را آغاز کرد. اصلاحات به معنای واقعی کلمه، با وزارت عدلیه و صدارت
پرفراز و نشیب وی پای گرفت و ریشه یافت. صدارت وی هم زمان با
اوج تنظیمات در عثمانی به دست مدحت پاشا و نوسازی ژاپن به
دست «ایتو» بود. وی به دلیل حضور دراز مدت در عثمانی در اوج
کشمکش های اصلاح طلبانه به مراتب بیش از امیرکبیر تحت تأثیر
افکار و آرای مدرن ترکان اصلاح طلب قرار گرفت و با رجال ترقی خواه
ترک ارتباط بسیار نزدیکی داشت. سپهسالار در گزارش های خود
سعی می کرد تلاش ترکان را برای ترقی و اصلاح به رخ حکام قاجار
بکشد و آنان را از این طریق به اصلاحات ترغیب کند. او از موضوعاتی
چون ناسیونالیسم، حکومت قانون، ترقی مادی و فکری مغرب زمین
و لزوم اخذ تمدن اروپایی و حقوق اجتماعی سخن می گفت به
حدی که می توان گفت مفهوم جدید ملت و وطن را بیش از هر کس،
در نوشته های رسمی دوران قاجاریه وارد ساخت. وی همچنین به
همراه مستشارالدوله برای اولین بار مفاهیمی چون منفعت نوع،
منافع عمومی، رأی عامه و آرای ملت را در نوشته های خود به کار
برد. و علاوه بر ترقی مغرب زمین، به تحولات اصلاح طلبانه در کشور
همسایه ـ امپراتوری عثمانی ـ نیز همواره اشاره داشت. از همین رو
به میرزا سعیدخان انصاری، وزیر امور خارجه، سفارش می کند که
خطابه ی سلطان عثمانی و نظامنامه های مزبور را بخواند که بصیرت
عالی از مضامین آنها خواهد گرفت. وی همچنین برخی کتاب های
مؤلفان اروپایی در باره ی قواعد مُلکیه و قوانین دولتی و رسوم پلیتیک
که به ترکی ترجمه شده بود را برای ناصرالدین شاه فرستاد. همچنین
کوشید تا آثار دیگری را که به کار دولت و ملت بخورد، جمع آوری کند.
سپهسالار همچنین اقدامات مختلفی را که در راستای آزاد سازی
افکار در امپراتوری عثمانی صورت می گرفت به طور دایم در گزارشات
خود منعکس می ساخت. در گزارش های وی نهادهایی که بیشتر
مورد تأکید بوده، «پارلمان»، «مطبوعات آزاد» و «احزاب» بودند.
نکته ی شایان ذکر اینکه سپهسالار برای جلب همکاری ناصرالدین
شاه با اصلاحات، او را برای آشنایی با ترقیات دولت های اروپایی و
نتایج اصلاحات در آنجا به اروپا برد. اما بسیاری از درباریان و عوامل
حکومتی به دلیل احساس خطر برای منافع عظیم نامشروع خود، با
او به مقابله برخاستند. البته تلاش سپهسالار در گزارش تحولات
عثمانی و ایجاد انگیزش در دولت ایران برای درس آموزی موجب شد
که برخی او را «مقلد عثمانیان» تلقی کنند. درباریان با پشتیبانی
عوامل روس، زمینه را برای انداختن او از صدرات فراهم کردند و دیری
نگذشت که سپهسالار دریافت که تدبیر همایونی کار را حواله به
تقدیر کرده است. واقعیت این بود که عواملی چون نظام نابسامان
مالیاتی کشور، اجاره دادن گمرکات، زندگی پرتجمل درباری، سفرهای
پرخرج شاه به اروپا و بالأخره فساد موجود در تمام ارکان کشور،
اضمحلال ایران را اجتناب ناپذیر می نمود. برای مثال یکی از اقدامات
سپهسالار برای جلب نظر شاه، جهت اصلاحات، همین سفرهای
اروپایی بود که نتیجه ی کاملا" معکوس به دنبال داشت و خزانه ی
ویران کشور را تهی کرد. به هر حال مخالفت های داخلی و خارجی
موجبات عزل سپهسالار و در نهایت مرگ مشکوک وی را در مشهد
فراهم ساختند و اصلاحات وی را عقیم گذاشتند.

میرزا یوسف خان مستشارالدوله
در دوران قاجار رجال دیگری نیز تحت تأثیر اصلاحات عثمانی بودند
که در ادامه اشاره می کنم. یکی از این افراد، میرزا یوسف خان
مستشارالدوله ی تبریزی است که تحت تأثیر امپراتوری عثمانی بود.
وی زمانی که نماینده ی سیاسی ایران در پاریس بود، ضمن شرح
نقشه ی اصلاحات مملکت عثمانی، کوشید تا زمامداران ایران نیز از
بیداری افکار در مملکت همسایه خود عبرت بگیرند و در راه تجدد و
ترقی قدم بردارند.

میرزا ملکم خان
همچنین باید به «ملکم خان» اشاره کرد. دوران طولانی توقف
ملکم خان در استانبول مصادف با دومین مرحله ی جنبش اصلاحات
و مشروطه خواهی در عثمانی بود. وی به جهت آشنایی نزدیک با
رجال و روشنفکران عثمانی و ورود در خدمت آن دولت، از نزدیک
شاهد جریان اصلاحات عصر تنظیمات بود مشاهداتش به طور
مستقیم و غیرمستقیم در افکار و نوشته هایش منعکس شده
است. انعکاس اصلاحات سیاسی عثمانی در نوشته های ملکم خان
حکایت از تأثیرپذیری وی از فرهنگ سیاسی عصر تنظیمات دارد. به
نظر وی امور ایران و عثمانی چون حلقه های زنجیری است که از
هزار طریق به هم پیوسته است. ملکم خان در روزنامه نگاری خود هم
متأثر از عثمانی بود و روزنامه ی قانون خود را با وجود محدودیت ها
برای ورود به ایران، از طریق استانبول به ایران می رسانید. ملکم خان
همچنین با جلب نظر شاه یک دفتر برای دربار تنظیم کرد. این دفتر که
کاملا" از جنبش تنظیمات امپراتوری عثمانی الهام گرفته شده بود،
یکی از نخستین طرح های اصولی منظمی است که در سده ی
نوزدهم به منظور انجام اصلاحات نوشته شده است و سرنوشت
نویسنده ی آن هم تبعید به عثمانی بود که در آنجا با میرزا حسین
خان سپهسالار دوست شد.

عباس میرزا مُلک آرا
همچنین باید به «عباس میرزا ملک آرا» شاهزاده ی فراری به
عثمانی نیز اشاره شود که به شدت متأثر از اصلاحات دوره ی
تنظیمات در عثمانی بود.
فرد دیگر در این زمینه «خبیرالملک»، ژنرال کنسول ایران در
استانبول است که با سیدجمال الدین اسدآبادی همکاری و
همدستی داشت.
«مجدالملک» هم از وابستگان دستگاه حاکم قاجار است که
در سال 1275 برای مذاکرات دیپلماتیک به عثمانی مأموریت یافت
و با اصلاحات عثمانی آشنا شد.
...
|
|