متوسطه دوم و درس های ناگفته!
|
||
فقط از فهمیدن توست که می ترسند |
یکی تفاوت "رشـد"، "پیشرفـت" و "توسعـه" است و پرسش دیگر این
که چرا می گوییم که ایرانی ها کودکی ندارند و مؤلفههای توسعه در
دوره ی کـودکیشـان شـکل نمـیگیـرد؟ و چرا بـذر توسعـه در کـودکی
نهفته است و در بزرگسالی چنین فرآیندی ایجاد نمیشود؟
برای پاسخ به این پرسشها بهتر است نگاهی به مفهـوم توسعه و
ابعاد توسعه داشته باشیم تا بدانیم دوره ی کودکی (0 تا 7 سالگی)
در کجای این فرآینـد قـرار میگیـرد. ابتـدا به معنـی سه واژه ی رشـد
(Growth)، پیشرفـت (Progress) و توسعـه (Development) بپردازیم
تا مطلب روشن شود. رشد؛ تکثیر وضع موجود است. به عنوان مثال
«ایران خودرو» امسال 100 هزار خودرو تولید کرده است و سـال دیگر
200 هزار خودرو با همان وضعیت تولید میکند. افزایش تعداد جادهها،
فرودگاهها، سدهـا نیز نشانـه ی رشد است. پیشرفت؛ در مرحلـه ی
بالاتری از «رشد» و به معنای این است که وضـعِ موجود را با کیفیـت
مادّی یا فناوری بهتری تکثیر کنیم یا ارتقا دهیم، مثلا" ایران خودرو در
سال آینده خودروهای مدل بالاتـری را با کیفیـت و فنـاوری بهتـر تولید
میکند. یا اینکه سدها با فرآیند متفاوت و کیفیت بهینه تری ساختـه
شود. یا اینکه «فـولاد مبارکه» تولید فـولاد را به جای روش کـوره بلند
با روش قوس الکتریکی تولید کند. اینها نمونه ها و مثالهای پیشرفت
هستند. ما بعد از انقلاب شاهد رشد و پیشرفت زیادی بودیم، حتی
در برخی حوزهها بیش از حد رشد داشتهایم! اما واژه ی سوم یعنی
"توسعه" برخلاف دو مفهوم قبلی،به معنای تحوّل کیفی در پدیده ی
موجود است.توسعه به معنای تغییر در خلق و خوی فردی و الگوهای
رفتـاری، اجتمـاعـی و حتـی ماهیـت پدیدههـاست. به طـور مثال اگر
عضـلات را قـوی کنیـم و افـزایـش دهیـم بـا پـدیـده ی رشـد رو بـه رو
هستیـم. اگر با این عـضـلات بتوانیـم کارهای حرفـهای ورزشـی مثل
حرکات ژیمناستیک انجام بدهیم با پدیده ی پیشرفت همراه بودهایم
اما اگر از لحاظ رفتارها و خلق و خوها انسان متفـاوت دیگری شدیم،
توسعه یافتهایم.
در توسعه، جامعـه جاندارتـر مـیشود. در جامعه ی توسعه یافته،
حساسیتها و توجهات بیشتر است و جامعـه نسبت به هر رفتـاری
واکنش نشان میدهـد. به همیـن دلیل است که در جوامـع توسعـه
یافته، جامعه زنده و پویاست و به نوعی روح پیدا میکند. زمانی که
توسعه روی میدهد ابعـاد کمّی پیشرفـت و رشد در «روح» متجلّی
میشود و کیفیت تحول، مدنظر قرار میگیرد.
از منظر دیگری، می توانیـم بگوییم توسعه دارای دو بعد است:
«بعد اقتصـادی و مـادّی» و بعد «فرهنگـی و رفتـاری». در بعد اول،
توسعه، تولید «رفاه» میکند و رفـاه زمـانـی است که مـا میتوانیـم
خود را از فشارها و تصادفهای طبیعی و غیرطبیعی مصون کنیم. در
این بعدِ توسعه، ما نیازمند سرمایه ی اقتصـادی هستیم. سرمایه ی
اقتصادی هم نیروی انسانـی میخواهد و آن هم در دانشگاه، تـربیت
میشود. بنابر این احساس نیـاز به نیـروی فنـی شکل میگیـرد. بُعد
اقتصـادی به دنبـال رفـاه است و فـرآینـدی که طـی میشود، رشد و
پیشرفت است.
اما توسعه، بعد فرهنگی و رفتاری هم دارد؛ زمـانـی شما تمـامـی
ابزارها و امکانات اقتصـادی و رفاهـی را در اختیـار دارید امـا از وضعیت
جامعهتان احساس ناراحتی و کلافگی میکنیـد، آرام و قـرار ندارید و
نسبت به رفتارهای پیرامـونی خود احساس انـزجار میکنید. با وجود
اینکه رفاه دارید اما احساس رضایت نمیکنید. مثلا" مـا در خودرویـی
مدرن با «رفاه» کامل نشسته ایم اما به علت بی نظمی، از رانندگی
در این شهر «رضایت» نداریم. در واقع فرزندان ما به دلیل همین عدم
احساس رضایت است که مهاجرت میکنند و با پدیده ی فرار مغـزها
مواجه میشویم. ما به طور نسبی «رفاه» داریم اما «رضایت» همان
چیزی است که ما نمیتوانیم تولید کنیم، بلکه به واقع رضـایت نتیجه
همان بعد دوم توسعه یعنـی بعد فرهنگـی رفتـاری است. زمـانی که
این بعد دوم توسعه رخ نمیدهد، روابط و رفتـارهای مـا تیـز و برنده و
پـرهزینـه میشـود. در جوامـع توسعـه نیافتـه، شما اگر چه ابزارهای
پیشرفت را در اختیـار داریـد امـا رفتارهایتـان تیز و همـراه با خشـونـت
است. پس در این مفهـوم، توسعـه به معنای صیقـل دادن تیزی های
اجتماعی است. جامعهای که توانایی این را داشتـه باشد که تیزیهـا
را صیقل دهد، مناسباتش توسعـه مییـابد. بعـد فرهنگـی و رفتـاری
توسعه، تیزی های رفتار ما را صیقل میدهد و مناسبـات اجتمـاعـی
ما را کم هزینه تر میکند و در نتیجه ی صیقل خوردن تیزیها، رضـایت
شکل میگیرد.
اگر شرایط رکـودی سالهـای اخیـر را کـه دورهای گـذراست در نظـر
نگیریم، در ایران زندگی از حیث رفاهی، به طور نسبی و در مقایسه
با خیلی از کشورها راحت تر و آسوده تر است، هر شغلی بخواهید،
حتی اگر تخصـص نداشتـه باشید به سـرعت راه میاندازید، هر کجا
خواستید به آسانی، بدون دغدغه و نگرانی میتوانید مسافرت کنید،
استراحت کنید، در پارک بنشینیـد و نظـایـر اینها. اما در کشورهـای
پیشرفته و توسعـه یافتـه شمـا برای چنین اموری باید پول بپردازید و
برای کسب درآمد کافی باید وارد کارزار رقابت شوید. به همیـن دلیل
است که تأکید میکنم مسئلـه ی اصلـی ما بعـد دوم توسعـه است
که بحث فقدان رضایت مطرح است. پرسش این است که تیزیهای
رفتار و الگوهای ما چه زمـانـی صیقـل مییـابد؟ پاسخ این است که
زمینه ی این تیزیها در کودکی به وجود می آید و در همان دوران هم
میتواند این تیزیهای رفتاری گرفته میشود. در همان دوران است
که ما باید صبرِ اجتماعـی را بیاموزیـم. در همـان دوران است که باید
کار جمعی را یاد بگیریم. در همان دوران است که می آمـوزیم روادار
باشیم و حق دیگـران در دگـربـاشـی و دگـر انـدیشـی را بپذیریم. در
همـان دوران اسـت که گفـت و گـوی اخلاقـی و عقـلانـی را تمریـن
میکنیم و سلسله مراتب اجتماعـی را میپذیریـم و میآمـوزیم که
چگونه تقسیم کار انجام دهیم. در «کودکـی» است که قـانـون برای
ما ناموس میشود. بنابراین صیقل تیزیها و شکل گیری ویژگیهای
فرهنگی مثبـت در همیـن دوران است که صـورت می گیرد. دوره ی
کودکی، آغاز شکل گیری بُعد فرهنگی توسعه است،به همین دلیل
است که تأکیـد میکنـم بُعد فرهنگـی رفتارهـای توسعه در دوره ی
کودکی شکل میگیرد. در واقع سرمایهگذاری برای «تولید رضـایت»
باید در کودکی و بر روی کودکان ما انجام شود و سرمایهگذاری برای
تولید رفاه باید بر روی نوجوانـان و جوانـان مـا انـجام شود.
فـرستادن جوانان به دانشگاه نوعی سرمـایـه گذاری برای پرورش
نیروی انسانیای است که در تولیـد رفـاه نیاز داریم. سرمایه گذاری
در دانشگاه عینا" نظیر سرمایهگذاری در صنعت است که رفـاه تولید
می کند.دانشگاه نیز یک کارخانه است که محصولش نیروی انسانی
متخصص است که روانه ی کارخانه های دیگر می شود تا رفاه تولید
کند.اما دبستان، پیش دبستان و خانواده محل سرمایهگذاری بر روی
بعد فرهنگی و رفتـاری توسعـه است که به معنـای سرمـایـه گذاری
برای تولید رضایت در نسل بعدی است.در همان دوران کودکی است
که سرمـایه ی اجتماعـی شکل میگیـرد. در همـان دوران است که
احترام به قانون،رعایت قوانین رانندگی و مدارا و توانایی نقد عقلانی
و توانایی گفت و گوی اخلاقـی و عقلانـی شکل میگیـرد. و این ها
همان مؤلفه هایی هستند که موجب رضایـت میشونـد.
چند سال پیش از یک «مدرسه ی شناختی» درکرمـانشاه بازدید
میکردم. بد نیست بدانید برای نخستین بار این مدارس در تهران و
کرمانشاه تأسیس شد. البته نزدیک به 5 سال طول کشید تا نظام
آموزش و پرورش راضی شود که این مـدارس را به رسمیـت بپـذیرد
و بپذیرد که هر کودکی در مدرسه به جای یک کیف پر از کتاب، یک
بالش داشته باشد و هر وقت خوابش گرفت بتوانند بخوابند. در این
مدارس دانش آموزان مهارت زندگی را یاد میگیرند، مفـاهیمی یاد
می گیرند که در دانشگاه امکان یادگیری آن نیست. در این مدارس،
دانش آموزان وظیفه ی تقسیم کار اجتماعـی، حس کار جمعـی و
مشـارکت را و گفـت و گـو را یـاد مـیگیـرنـد. دقـت کنیـم که اگر در
مدیریتها به بن بست می رسیـم به خاطـر این است که هر کس
در موضع شغلی خود دیکتاتور مآبانـه عمل میکند. از نانوا گرفته تا
رییس بانک و نظایر آن. در واقع چون ما در نسلهای قبل،انسانهایی
پرسشگر و عقلانی و دارای توانایی نقدکنندگی و نقد شوندگی بار
نیاوردهایم، کمکم عادت کردهایم در موضـع ضعـف، سکـوت و کرنش
کنیم و در موضع قدرت، دیکتاتوری کنیم. مـا هنـوز یاد نگرفتهایـم که
اگر کسی در جمع، ما را نقد کند به معنای توهین و اهـانت نیست.
تمـام ویژگی هـای فـرهنـگـی همـچون روا داری (که امـری ذهنـی
اسـت) و مـدارا (که امـری اجتمـاعـی است)، قـانون پـذیری، صبـر،
ریسکپذیـری، خلاقیـت، تنـوع طلبـی، توانـایـی همکاری جمعی و
مشارکت اجتماعی، گفتوگو (شامل توانایی شنیدن،تعلیق ذهن،
صبر و نقد منصفـانـه) همـه نیازمنـد این هستنـد که مـا در کودکـی
آنها را بیاموزیم. ما ایرانیها متاسفانه این بُعد دوم توسعه را تجربه
نکردهایم. راه نجات کشور و راه توسعه ی کشور از نهادهای مدنی
می گذرد. البته قبل از پرداختن به دوره ی کودکی، لازم است روی
«مـــادرانـمـان» نیـز سرمـایـه گـذاری جدی انـجام دهیـم. مـــادران
ویژگیهای منحصربه فردی دارند از جملـه این که پر از شفقـتاند.
براسـاس آمـوختـههـای علمـی و روانشنـاسـی متـأخر، «شفـقـت
درمـانـی» یکی از آخریـن شیـوه های درمانی روان شناسی امـروز
است. مادران در واقع کارخانههای شفقت درمانی هستند و شاید
لازم باشد که قبل از کودکان، آمـوزش را از مادرانمان شـروع کنیـم.
اگر آنان بدانند که با روشهای غلط خود چه بلایی بر سر ظرفیتهای
وجودی کودکان خود می آورنـد، آنگاه چون مـخزن شفقـت هستنـد
حتما" خود را اصلاح میکنند و برای آموزش خود همکاری میکنند.
اگر مادر بداند برای اینـکه کودکش سالـم تر و توسعـه یافتـه تر وارد
اجتماع شود باید مراقب بیست ویژگی یا سرمایه در کودکش باشد
آنگاه تمام سعی خود را خواهد کرد همه ی این سرمـایـه را تأمیـن
کند. بنابراین شاید قبل از اینکه بخواهیـم نظام آمـوزش و پرورش را
حرکت دهیم، که در شرایط کنونی کاری دشـوار است، شاید بهتـر
باشد درون نهاد خانواده روی مادران و دخترها سرمایه گذاری کنیم.
باید توانایی ارتباطات و مهارتهای زیستی (و نه شغلی) مادران
را بالا ببریم. ما قبل از هر چیز به توانمندی های مادران نیازمندیم و
این درحالی است که در ایران امروز تعداد زیادی از مادران با سوادند
یا دیپلم دارند و یا دارای تحصیلات عالی هستند. باید برای آشنایی
مادران با شیوههای توسعه ی کودکان،برنامه ریزی کرده و آگاهیها،
نگرشها و مهارت های لازم به آنها منتقل شود. در این مسیـر و در
شرایط کنونی خیلی به دولت و حتی نظام سیاسی امیـدی نیست
چرا که آنها درگیـر اولویـت های دیگـری مثل رکود یا مسـائل خارجی
هستند. به گمانم امروز نقش نهادهای مدنـی و گروههـای مـرجع و
نخبگان و سرمـایـه های نمادین محلـی و منطقه ای میتواند خیلی
برجسته باشد.پس برای نجات آینده توسعه کشور،همه ی نهادهای
مدنی باید با هم مشارکت کنند.قیامی برای حرکت به سوی آگاهی
بخشی و توانمنـدسـازی مـادران در جهـت پرورش کودکانی توسعـه
آفرین.
دکتر محسن رنانی
![]() |