متوسطه دوم و درس های ناگفته!
|
||
فقط از فهمیدن توست که می ترسند |
وضعیت استخدام در آینده چگونه خواهد بود؟
- ما شاهد پایان جامعه ی مستخدمین خواهیـم بود. هم اکنون یک
سوم نیروی کار در اروپا خارج از سازمـان ها کار می کننـد. کار اصولا"
چیـزی بیشتـر از یک «شغـل» است. مـا با قیمـت گذاشتـن روی کار،
فعالیت را به شغـل تبدیـل می کنیـم و اشتغـال و استـخدام به وجود
می آوریم. اگر افراد فکر می کنند پس از اتمـام دبیرستان یا دانشگاه
به مدت 45 تا 50 سال برای یک سازمان کار می کنند، فکر بچگانه ای
است. مشاغل، دیگر ضرورتا" به سازمانها تعلق ندارند. با خارج کردن
فیزیکی شغل از سازمان، آن را بیشتر مال خود می کنیم. ما در حال
خارج کردن 50 هزار ساعت از مشاغل سازمـانی هستیم. در حالی
که پدران ما گذرانـدن 100 هزار ساعـت یا پنـجاه سال را در سازمان
خود طبیعی تلقی می کردند، فـرزندان ما فقـط نیمی از این مدت را
صرف کار در سازمـان خواهند کرد.
بدین ترتیب وضعیـت و دوران بازنشستگـی به چه شکل در خواهد
آمد؟
- واژه هایی از قبیل بازنشستگی منسوخ خواهد شد. برای افراد
پس از پنجاه سالگی، کار به پایان نمی رسد، بلکه پس از حدود 50
هزار ساعت کار در شغل تمـام وقـت، نوع آن فـرق می کنـد و دیگر
همان شغلی نیست که آنهـا شناخته اند. آنها زودتـر از دیگران وارد
«سن سوم» خواهند شد، و بی تردید در شـرایطـی که وضع مالی
خوبی دارند هنـوز می تواننـد بـخش سـوم زندگـی خود را به خوبی
سپری کنند. آنها به طـور غیر رسمی به کار اشتغال خواهند داشت
که هیچ گونه سنخیتی با استخدام ندارد.
بنابر این آموزش پیش از بازنشستگی، باید برای ایجاد مهارت و
ظرفیت برای خویش فرمـایـی باشد؛ نه سخنـرانـی های مـربوط به
تندرستی، بهداشت و حفظ خود و خانواده! از سال 2040 میلادی به
بعد از هر 5 نفر یک نفر مستمری بگیر خواهد بود و از هر 10 نفر یک
نفر بیش از 75 سال سن خواهد داشت.
از متن این همه تغییـرات و پیچیـدگی ها، چه پیامـی قـابل استنبـاط
است؟
- پیام اصلی روشن است. ضرورت، دیر یا زود همه ی ما را به پیروان
دیونیسوس مبدل خواهد کرد. افـراد باید خود را با این وضعیـت سازگار
کنند. اولین شرطِ لازمِ زندگی دیونیسوسی استعداد یا مهارتی است
که قابل عرضه به بازار باشد . من به فرزندانم هنگام پایان آموزش عالی
چنین توصیه کردم: «به جای شغل در پی مشتری باشید!». اگر انسان
بتواند فرآورده ای را عرضه کند که خواهان داشته باشد از بیکاری نجات
یافتـه است، ولـی دستیـابـی به چنـیـن مـوقعیتـی نیازمنـد خودباوری،
داشتن مهـارتـی قـابل عرضـه و شایستگـی اجتمـاعـی بسیـار بالایـی
است.
با این اوصاف، اوقات فـراغت نیز احتمـالا" مفهومـی واژگون خواهد
یافت؟
- اوقات فراغت طرف دیگر سکـه ی کار و خود نوعـی کار است. اگر
شما کار نداشتـه باشیـد، وقتـی کار نمی کنیـد، نمی گوییـد «اوقات
فراغت را سپری می کنم»، بلکه آن را بیکاری می نامید. بنابر این اگر
حقیقتا" می خواهیم جامعه، اوقات فراغت واقعی داشته باشد که در
آن مردم می توانند از بـخشی از وقـت خود برای انجام آنـچه واقعـا"
می خواهند انجام دهنـد و از آن لذت ببرنـد، بهره گیرنـد بنابر این آنها
هنوز مجبورند کار کنند پس نمی توان زندگی را تقسیم کرد به این که
25 سال اول یاد می گیریـم، سپـس کار می کنیـم و بعـد از آن اوقات
فـراغت نامـحدود خواهیم داشت. زیرا آن وقت احسـاس اوقات فراغت
ندارید. فکر وجود یک جامعه ی مرفه که در آن تمامـی مردم، کاری به
جز خوشگذرانی ندارنـد، تصـوری از جهنـم است، نه بهشـت! بهترین
شکل گذران اوقات فراغت، تقریبـا" همـواره اوقات فراغت فعال یا نوعی
کار است.
اوقات فراغت، به سمت بیشتر فعال شدن می رود؛ انجام دادن کار
به جای نشستن و تمـاشای تلویـزیـون. انجام دادن کار ممـکن است
انـجام یک ورزش باشـد، خوانـدن یک مطلـب باشد، صحبـت کـردن با
دوستان باشد و یا پختـن یک غذا باشد.
![]() |