متوسطه دوم و درس های ناگفته!
 
 
فقط از فهمیدن توست که می ترسند
 
 

                                       سیاست چین

 

   حال از زاویه ی سیاسی آینده ی چین را بررسـی می ­کنیـم. با پذیرش

اینکه این کشور بزرگترین قدرت اقتصادی خواهد شد، آیا ظرفیت سیاسی

لازم را دارد؟

 

 

   رشد اقتصادی کنونی چین باعث رشد سریع و رو به گسترش طبقه ی 

متـوسـط این کشور شـده است. این طبقـه که در ساختـار طبقـاتی چین

می­ توان از آنهـا به نام «خرده ثـروتمنـدان» یـاد کرد اکثـرا" شهـرنشیـن و

جوان هستند، حامـلان نمادهـای مدرنیتـه و خواهـان کالای نسبتـا" گران

هستند و نقش قشـر پیشـرو را برای طبقـاتـی بـازی می­ کننـد که وضــع

زندگی‌شـان در حال بهبـود است و به شـدت خواهـان ثبات اقتصـادی اند.

انتظارات این طبقه ی متوسط همگام با رشد اقتصـادی رو به رشد است

و در صورتی که دولت چین در یک یا دو دهه ی آینـده دست به اصلاحات

سیاسی اساسی نزند، احتمالا" توانایی پاسخگویـی به انتظـارات رو به

رشـد این گروه را نخواهـد داشـت و با بی­ ثباتـی سیاسـی و اجتماعـی

روبرو خواهد شد.

 

                                             میلتون فریدمن

 

   پذیرش نظرات میلتون فریدمـن در خصـوص اینکه توسعـه ی اقتصادی،

تـوسعـه ی سیـاسـی را نیز به همـراه خواهد داشـت هرچنـد منتقـدان 

زیادی نیز دارد، اما تجربیات 50 سال گذشته نشان داده است که کمتـر

شدن نقش دولت در اقتصاد و بـازار، آزادی سیاسـی و اجتماعـی را نیز

 

 

به دنبال خواهد داشت. مثلا" رشد اقتصادی تایـوان و کره جنوبی سبب

گذار به توسعه سیاسی در این دو کشور نیز شد، که البته پروسه ا ی

خشـن و بسیــار پر دسـت­ انـداز بود و چیـن جامعـه ­ای بسیـار بزرگتر و

بسیار پیچیده ­تر از این کشورهاست. قشر متوسط در حفاظت از منافع

خود هشیارست، از طرفی آموزه­ های کنفوسیوسی در جامعه ی چین

که تأکیـد بر تعـامـل و آرامـش دارد و به دنبـال تشـویـق همکاری است؛

باعـث می­ شـود مـردم استفـاده از ابـزارهـای خشن برای رویـارویـی با

 

 

سیاست‌های دولتی که مورد تأییدشان نیست را رد کنند، اما در هنگام

نبود نهادهای مدنی، مسائلی همچون بسته شدن یک کارخانه، مجبور

کردن مردم برای ترک خانه­ هـایشان برای یک پروژه ی ساختمانـی و به

طور کلی هر جایـی که مسئلـه ی دفـاع از منافـع اقلیـت مطـرح باشـد،

می­ توانـد بسیـار مشکل­ سـاز باشد. عدم اعتمـاد به ثبات سیاسـی و

اقتصـادی آینـده ی چین باعث شکل­ گیری مـوج مهـاجرت میلیـونـرهـای

چینی به استرالیا و آمریکا شده است؛ مثلا" تنها در سال 2006 شصت

و چهار میلیونر و کارآفرین چینی به خارج از کشور مهـاجرت کردند، ولی

پیش­ بینی می­ شـود این عـدد تا پایـان سال 2012 به 6000 نفر برسد.

 

 

   سیاستمداران و استراتژیست­ های چین همیشـه به افـزایش سریـع

انتظارات مردم واقف بوده اند و در طول سالیان گذشته همواره یک رشد

بسیار آرام و تدریـجی برای باز کردن فضـای سیاسـی نیز وجود داشتـه،

با این وجود هنوز هم اینترنت و حتی پیامـک­ های الکترونیکـی به شدت

تحت سانسور و کنترل است. از طرفی در ساختار حکومتی تک حزبی،

تنش زیادی میان دولت مرکزی و تایوان، هنگ‌کنگ، ایالت‌های مسلمان

نشین جنوب شرق این کشور و اقلیت تبتی در چند سال گذشته وجود

داشته است. اما بسیـاری از منتقـدان چینـی با اشـاره به این تنش ها

ابراز می دارنـد که تنها الگـوی دمـوکراسی در دنیا، الگـوی آمریکایـی و

غربی نیست و چین می­ تواند خود ارائـه دهنـده ی یک الگوی جدید در

عرصه ی مدیریت دولتی باشد.

 

 

   مسئله ی اساسـی این است که فـارغ از نوع و نحوه حکومـت داری

خواه دموکراسی پارلمانی باشد، خواه جمهـوری یا هر شکل دیگری از

حکومت، چین در ساختار سیاسی خود نیازمنـد افزایش پاسخگویـی و

شفافیت است که با حکومت سلسله مراتبی کنونی در تضاد است. از

طرفی توسعه؛امری همه جانبه است و در همه ی زمینه­ ها باید اتفاق

بیفتد و تنها، حرکت در مسیر توسعه ی همه جانبه است که می­ تواند

ضامن حرکت یک کشور در مسیر تعالی باشد، اگر چین بخواهد در این

مسیر گام بردارد باید تمرکـز بسیار بالایی بر اصلاحات غیر اقتصادی نیز

داشته باشد.

 ادامه دارد ...

 


برچسب‌ها: جهان امروز, میلتون فریدمن, توسعه اقتصادی, توسعه سیاسی
 |+| نوشته شده در  پنجشنبه هجدهم مرداد ۱۳۹۷ساعت 20:0  توسط بهمن طالبی  | 
  بالا