متوسطه دوم و درس های ناگفته!
 
 
فقط از فهمیدن توست که می ترسند
 
                                                 

                                                پاسخ بنیادین به یک پرسش دیرین:

 

          چرا ما ایرانیان در مسیر توسعه درجا می زنیم؟

   

   دکتر محسن رنانی از جمله اقتصاددانانی است که تعلیم و تربیت را

از منظر توسعـه مـورد مطالعـه و پژوهش‌ قـرار داده است. او در باره ی 

این که چرا ما توسعه نیافته ایم،می گوید علت را باید در سالهای تولد

تا هفت سالگی بجوییم.  

   می گوید: ما مردم ایـران، «کودکـی» نداشتـه ایم و مفاهیمـی مثل

مدارا، تحمل، انتقاد پذیری و نگاه انتقادی را که در این دوران فرا گرفته

و جا می افتد را یاد نگرفته ایم. در ادامه، نظرات او را بخوانید:


   از آغاز شکل‌ گیری ساختار آموزش و پـرورش جدیـد در ایران بیش از 

80 سال می‌گـذرد امـا متـأسفـانه از نظر روش ها در همـان خاستـگاه

آغازین ایستاده‌ایم و پیشرفت چندانی نداشته‌ایم.


   بر اساس شاخص‌ها و معیارهای جدیـد، فـرآینـد توسعـه در ایـران با

شکست روبه‌رو شده‌ است. فرآینـد توسعـه از انقلاب مشروطیت آغاز

می‌شود. دولت مدرن در ایران نیز با انقلاب مشروطیت شکل می‌گیرد

و پیش از آن، ما مفهومی به اسم «دولـت مدرن» در ایران نداشته‌ایم.

از نابختیاری ما،چند ماه بعد از امضای فرمان مشروطیت نخستین چاه

نفت در مسـجد سلیمـان فـوران می‌کنـد و با این دو رویـداد کل تـاریـخ

معاصر ایران به هم گره زده می‌شود. تقریبا" سی سال پس از این دو

رویـداد، آموزش و پرورش به شکل کنونـی در ایـران شکل می‌گیرد امـا

این نهاد، مسیر تعالی خود را طی نمی‌کند.


   ایرانیان از سال 1285 ه.ش که فرمان مشروطیت صـادر شد تا سال

1395 ه.ش بیش از یکصد سال است که وارد دنیای مدرن شده‌اند اما

هنـوز دولـت مـدرن به معنـای اصیـل و کامـل آن در اینـجا تکامل نیافته

است. بعد از استقرار اولیه ی دولت مدرن، نهادها و نظامهای مـدرنی

همچون «آموزش و پرورش»، «قوه ی مقننه» و «دادگستری» در ایران

شکل گرفت امـا با تمامـی این تلاش ها، دولت مـدرن هنـوز به تکامل

نرسیده است.بر مبنای شاخص‌های جدید توسعه، ایرانیان به توسعه

نرسیده‌اند و تنها در دوره‌ های کوتاهی، علائمـی از فعـال بودن فرایند

توسعه در ایران نمایان شد. به گمان من، «توسعه» در ایران به مثـابه

«کودکی» بوده که در دوره‌ هایی از عمرش علائمی از توانمندی ‌های

گویشی و رفتاری در او شکل گرفته، اما بعد متوقف شده است.

   کودکی که جسمـش بـزرگ شده، امـا هنـوز نمی‌توانـد خوب حرف

بزند، منطقی فکر کند و رفتارهای عاطفی و احساسی خود را کنترل

کند. در واقع توسعه در ایران بسیار کنـد بوده و می‌توانیـم بگوییـم که

ما ایرانیان در مسیر توسعه درجا زده‌ایم.

 

                     اما چرا ما در مسیر توسعه، درجا می زنیم؟

    اخیراً در یکی از نشست‌های علمی، با عنوان «شکست توسعه و

دیکتاتوری ایرانی» علت شکست توسعه در ایران را براساس ساختار

و عادات ذهنی ایرانیـان بررسی کـرده‌ام. در نشست امـروز نیز همـان

نگاه به توسعه را از منظر نظام آموزش و پرورش دنبال می‌ کنم.

   در یکصد سال اخیر، ایرانیان با وجود داشتن منابـع غنـی انرژی مثل

نفت و گاز، متـأسفانـه نیـروی انسانـی توانمنـد برای مـدیریـت فـرآیند

توسعه در اختیار نداشته‌اند.

   حاکمان ما از میان مردم ایران برآمده‌اند و توانایی‌های آنان نیز فراتر

از توانایـی جامعـه ای که از آن برآمـده انـد نیست. در فرآینـد توسعه،

مجموعه ی ساختار و توانمندی‌های ذهنی تعیین کننده است.


   در واقع مسئله ی اصلی در فرآینـد توسعـه در ایران این بوده است

که ما نیروی انسانی توسعـه‌ خواه به اندازه ی لازم و کافی در اختیار

نداشته‌ایم. فراتر از این، بنده معتقدم بخش بزرگی از سیاست‌گذاران

کشور ما هنوز مفهوم توسعه را هم درک نکرده‌اند و کسانـی هم که

درکی از توسعه دارند، نیروی اجتماعی و سیاسی لازم برای پیشبرد

فرآیند توسعه را در اختیار ندارنـد. به تعبیـری، شاید در نظـر و تئـوری،

درک مناسبی از توسعه دارند اما در عمل توان تحقق فرآینـد توسعـه 

را ندارند.


   مرحوم «دکتر حسین عظیمـی» تأکیـد داشتنـد که اگر می خواهید

بدانید که فردی، توسعه‌گرا هست یا خیر، تنها به شعـارها، سخنـان،

ایده‌ها و نظرهای او بسنده نکنید بلکه دقت کنید که او در اطراف خود

چه کسانی را به عنوان همـکار بر‌می‌گزیند. این تعییـن می‌کند که آیا

رفتار و الگوی رفتاری او توسعه گرا هست یا خیر؟ این که آیا این افراد

مهـارت توسعـه آفرینـی دارند یا خیـر؟ همچنـان که دکتـر عظیمـی در

اواخر عمرشان روی مباحثی همچون آموزش و توسعه تأکید داشتند،

تقدیر این بود که بنده نیز به رسم عادت روزگار در اواخر عمـر شغلی‌،

متوجه شوم که توسعه کشور را باید از آموزش شروع کرد.


   اکنون من پس از سالهـا تحقیـق و مطالعـه به این نکته پی بـرده‌ام

که مرحوم عظیمی چه‌ قدر مفهـوم توسعـه را دقیـق فهمیـده بود. در

یک کلام:به باور بنده،ما نمی توانیم هیچ تحولی را در کشور به پیش

ببریم، مگر اینکه توسعه را از حوزه ی آموزش آغاز کنیم.

 

                                 ایران، جامعه ی بی کودکی

     اگر در یک عبارت بخواهم بگویم که ایرانیـان چرا توسعـه نیافته‌ اند،

باید پاسـخ را در این جملـه جست و جو کرد که «مـا جامـعـه ی بـی

کودکی هستیم». در واقـع جامعـه ی ایرانی،جامعـه ی فاقـد کودکی

بوده است و به همین علت فرایند توسعه در جامعـه ما شکل نگرفته

است، چون ما ایرانیان از نوزادی به پیری رسیده ایم!


   جامعه ی ایرانی جامعـه‌ای است که بدون گذار از دوره ی کودکی،

بزرگ، پیر و فرسوده می‌شود. ایرانیان دوره ی مـدرن (البتـه به دور از

استثناها) بدون اینکه کودکی را درک کرده باشند به بزرگسالـی قدم

نهاده اند. ایرانی‌ها به لحاظ شخصیتی، کودکی را خوب درنیافته‌اند و

به لحاظ اجتماعـی هم جامعـه ی بی‌ کودکـی هستند. در کنار افـراد

بی‌ کودکی، مـا خانواده ی بی‌ کودکی و مـدرسه ی بی‌ کودکی هم

داریم. و البته نظـام سیاسـی ما نیز یک نظـام بی‌ کودکی است. من

در پژوهشی که قبلا" منتشر شده است، به نشانه‌هـای پیری نظام

سیـاسـی اشـاره و تـأکیـد کرده‌ام؛ در آن‌ جا نشـان داده ام که نظـام

سیاسی ما به پیری زودرس دچار شده؛ یعنی، درون خود مؤلفه‌های

جوانی و نوجوانی را دارد اما رفتارهایش از جنس رفتارهای دوره پیری

است. یعنی تصور بر این است که در ساختار سیاسـی مـا ابـزارهای

جوان در سیستم وجود دارد اما رفتارهـا و ساز و کارها از جنس دوران

پیری است. این همان پیری زودرس در نظام سیاسی است که باعث

بروز مشکلات جدید در زیست اقتصادی و اجتماعی ما نیز شده است.

   در پاسخ به این پرسش که «چرا نظام سیاسی ایـران بدون گذار از

دوره ی کودکی وب لوغ یکباره به پیری رسیـده است؟»، من معتقـدم

که این پیری در نظـام سیاسـی هـم ناشـی از جامعـه ی ایرانی فاقد

دوره ی کودکی است. جامعـه ی فاقـد دوره کودکی در درون همـه ی

زیر نظام‌های سیاسی و اقتصادی و اجتماعـی‌ اش شرایطـی را ایجاد

می‌کند که بعد از تولد بدون گذار از کودکی،نوجوانی و بلوغ، به یکباره

به پیـری می‌رسنـد. اگر این سخن درست باشد آنگاه نتیـجه‌ای که از

این بـحث می‌تـوان گرفـت، این اسـت که شکسـتِ تـوسعـه در ایـران

ناشی از فقدانِ دورانِ کودکی در جامعه ی ایرانی است.


   اگر به برنـامـه‌ های توسعـه بعد از انقلاب نگاهـی بیندازیـم متـوجه

می‌شویم که گر چه زیرساخت‌های مادّی، فیزیکی و اقتصادی کشور

بسیار رشد کرده است (به طور مثال تعداد سدها از 19 عدد به 630

عدد رسیده یعنی بیش از 33 برابر شده که در قیاس با 2 و نیـم برابر

شدن جمعیت، نشانه و رشد قابل تأملـی است!) متـوجه می‌شویم

که تقریبـا" هیـچ حکـم، مـاده و تبصـره‌ای در آنهـا درباره ی کودکی و

پـرورش روحی و ذهنـی دوران کودکـی، یعنی تـولد تا هفـت سالگی

موجود نیست.


   در واقع، بیشتر برنامه‌ها و احکام قانونی‌ آنها در خصـوص حوزه‌های

زیربنایـی نظیـر سدسـازی، راه، بـرق،‌ آب، مخابـرات و مـواردی از این

دست است و بعد درباره ی آمـوزش عالـی، و کمتـر درباره ی آموزش

ابتدایی. اما هیچ استراتـژی،‌ هدفگذاری و برنامـه‌ای برای «کـودکی»

در ذهن سیاست گذاران نبود است. گویـی ایرانیـان کودکی ندارند یا

نمی‌‌خواهند!


   البته این نکته قابل ذکر است که آمـوزش و پرورش در ایران متولـی

دوره ی کودکی (صفر تا 7 سالگی) نیست، بلکه متصدّی بعد از دوره

کودکی است. امـا نباید فرامـوش کنیم که بر اساس دیدگاه بسیـاری

از روانشناسان، بیش از 80 درصد از ظرفیت‌های دوران کودکی قبل از

دبستان قابل هدایت و مدیریت است و تنهـا ممکن است 20 درصد از

آن در دبستان شکل بگیرد.

   به دیگر سخن ما درباره ی بیش از 80 درصد از ظرفیـت کودکانمـان،

هیچ برنامه‌ای نداریم و این ظرفیت به طور خود‌به‌ خودی و تصادفی در

ارتباطات مختلف کودک با محیط به صورت غیر جهت‌دار پر می شود و

شکل مـی گیـرد. در یک کلام: ظـرفیـتِ وجودی کودکان مـا به صـورت

تصادفی شکل می گیرد.این که پدر و مادرشان کی باشد،کجا ساکن

باشند، بچه های اطرافشان چگونه باشند، شغـل پدرشان چه باشد،

مهد کودک بروند یا نه و مربی مهـدشـان چه رفتـاری داشتـه باشد و

نظایر اینها به طور تصادفی شخصیت کودک ما را شکل می‌دهد.

 

         مادران، اصلی‌ترین سهامداران سرمایه‌های انسانی آینده

   ما روی مادران که اصلی‌ ترین سهامـداران سرمـایـه‌ های انسانـی

آینده هستند، سرمایه‌گذاری نکرده ایـم. با وجود این که بعد از انقلاب

پنـج تا شش میلیـون دانش آموختـه ی زن داریـم و به نوعـی یکی از

پُرشتاب ترین نرخ‌های رشد دانش آموختگان زن را در جهان داریم و با

وجودی که نزدیـک به %70 صنـدلـی های دانشگاه‌ ها هم در اختیـار

زنان است، اما نرخ مشارکت‌ زنان همچنان 13.5 درصد است!

    نـرخ مشـارکـت زنـان، پیش از انقلاب نیز همیـن حدود بوده است.

یعنی ما زنانمان را به دانشگاه فرستاده‌ایـم و دانشمنـد کرده ایم اما

آنها توانمندی های لازم برای حضور جدّی در عرصه های اقتصـادی و

اجتماعی و اشغال مشاغل را نیافته‌اند. در واقـع سرمـایـه‌ گذاری ما

بیشتر در حوزه ی آمـوزش عالـی بوده، نه در حوزه ی توانمنـدسازی

مادران و کودکان.

    مـا دغـدغـه ی آمـوزش داشته ایم، نه دغـدغـه ی تـوانمنـدسازی

مادران برای پرورش کودکان توانمند. در واقع با توجه به فضای اعتماد

آمیزی که بعد از انقلاب در خانواده ها نسبت به دانشگاه ایجاد شد،

به دنبال «فشارهـای تـورمـی» و «تعـویـق سن ازدواج»، خانواده ها

دخترانشان را روانه دانشگاه کردند؛ یعنی باید گفت:حضور گستـرده

دختران در دانشگاه ها به جای اینکه متأثـر از یک برنامه یا سیاست

مدون و حساب شده ی بلندمدت برای افزایش مشارکت زنان باشد،

بیشتـر ناشـی از یک ضـرورت تـاریخـی و اقتصـادی بود تا بـحران‌های

اجتماعی را به تأخیر بیندازنـد! اگر مـا برای مـادران آینده برنامـه‌ریزی

و سرمـایـه‌گذاری داشتیـم، اکنون شاهـد آن بودیم که نرخ مشارکـت

زنان و سهم زنان در اشتغال به صورت جدی تغییر کرده است.

   به اعتقاد بنده مهم ترین شاخص برای اینکه دریابیم یک جامعـه به

سمت توسعه حرکت می‌کنـد یا نه، رونـد نرخ واقعـی مشارکـت زنان

است.منظورم از نرخ مشارکت،سهم زنانی است که در سن اشتغال

قرار دارند و در بـازار کار حضـور دارند یعنی یا شاغل اند یا دنبال شغل

می‌گردند. متوسط این نرخ در دنیا حدود %40 و در تمـام کشورهایی

که در مسیـر توسعـه حرکت کرده‌انـد، بالای 40 درصد است. بنابراین

تجربه و الگوهـای توسعـه نشان می‌دهـد با نرخ مشـارکت اقتصـادی

13درصـدی زنان، امـکان ندارد بتوان در فرآیند توسعـه گام های جدی

برداشت.

       

                           تحصیلات؛ توسعه نمی آورد!

   دقت کنیم که تحصیلات، توسعـه به همـراه نمی‌آورد و با گسترش

تحصیـلات به تنهایـی نمی‌تـوان به توسعـه رسید، با تحصیـلات، تنها

می توان به «رشد» و در بهترین حالت به «پیشرفت» رسید. اصولا"

باید سـراغ برنامـه‌های توسعـه برویـم و ببینیـم که برای توسعـه چه

احکامـی صـادر شـده و چه بـودجه‌هـایی تخصیـص داده شده است.

   همه ی شواهـد حاکـی از آن است که برای کودکان در دوره ی 0

تا 7 سالگی سه نهاد «خانواده»، «مدرسـه» و «حکومت» برنامه‌ای

نداشته‌اند. یعنـی ما به دلیل «جهـل والدیـن»، «غفلـت معلمـان» و

«جاه‌طلبی سیاستمداران» جامعـه‌‌ای هستیـم که هیچ افـق،‌برنامه

و راهبـــردی برای کودکانمــان نـداشتـه ایــم در واقـع مـا «جامعـه‌ی

بی‌ کودکی» هستیم!


   به بـاور من اگر می‌ خواستیـم برای توسعـه سرمایـه ‌گذاری کنیم،

باید حواسمان به جاهای دیگر غیر از زیرساختهـای اقتصادی معطوف

می شد. به نظر می‌رسد هیچ یک از نظامهای «خانـواده»،«آموزش»

و «سیاست» در ایـران حداقـل در 35 سال گذشتـه برای دوره 0 تا 7

سالگی که بذر توسعه شکل می‌گیرد، برنـامـه‌ای نداشتـه‌اند. امـروز

دیگر برای اقتصاددانـان و جامعـه‌ شنـاسان مـحرز شده است که بذر

توسعه در انرژی هسته‌ای، کارخانه و یا حتی گستـرش بخش تـولید

و یا حتی در دانشگاه شکل نمی‌گیرد.در این نهادها در بهترین حالت

بـذر رشـد و پیشـرفـت ایـجاد می‌شـود امـا بـذر توسعـه جای دیگری

جوانه می زند.


   همچنان که روانشناسان تأکید دارند؛ بذر توسعه یافتگـی حداکثـر

تا 10 سالگی در درون فرد جوانـه می‌زند. حتـی برخی عقیـده دارند

بذر توسعـه دقیقـا" از بعد از تشکیـل نطفـه در رحم مـــادر شروع به

شکل گیری می کند و تا 10 سالگی قابل شکل‌گیری است و برخی

این زمان را حداکثر تا 7 سالگی می‌دانند.


   اما متأسفانه حداکثر توجه نهادِ خانواده در ایران در دوره ی صفر تا

7 سالگـی به "نمـودار رشـد جسمـی کودک" اختصـاص دارد و تمام

توجه و تأکید مادران در این دوره مربوط به تغذیه ی فرزندان است!

   مأموریت رسمی نهادِ آموزش و پرورش هم بعد از 7 سالگی آغـاز

می شود. نظام سیاسی هم وظیفه و رسالت خود را تنها تقویت و

استمراربخشی به فعالیت نظام آموزش و پـرورش می‌داند.

   با این تفاسیر، غالبا" فرزندان ما در دوره صفر تا 7 سالگـی رهـا و

یله هستند و بدون اجرای یک برنامه ی پرورشی از سوی خانواده و

بـدون وجود یک استراتـژی ملـی پرورشی از سـوی نظـام سیاسی

بزرگ می‌شوند. این در حالـی است که در باب اهمیـت این دوره ی 

سنی، شما می‌توانید هر فعالیت و شخصیتی را که از کودک انتظار

دارید، در این دوره ی سنی شکل دهید.


   این تمام آن چیزی است که باعث شده ما هرگاه خواسته ایـم در

فرآیند توسعه مشارکت کنیم،توانایی انجام آن را نداشته ایم چرا که

مـا کودکی ‌مان را از دسـت داده‌ایـم یعنی توانایـی هایی که باید در

کودکی کسب کنیم را کسب نکرده ایم.


   هنـوز هم که هنـوز است نظـام آمـوزشی مـا به شیوه ی 80 سال

گذشته اداره و سیاست گذاری می‌شود. یعنی بیشتر حافظـه محور

است تا رابطـه محور، هنوز مشـق محور است تا منطـق محور، هنوز

معلـم محور اسـت تا دانش ‌آمـوز محور،‌ هنـوز دفتـرچه محور است تا

ذهن محور، هنوز فرد محور است تا جمع محور، هنـوز آمـوزش مـحور

است تا پرورش محور، هنوز نمـره مـحور است تا ظرفیت‌ محور، هنوز

نقطه محور است تا فرایند محور.

   به همین دلیل است که توسعـه ی ما نیز به مثابه کودکی‌ مان در

نقطـه‌ای متوقـف شده است. بنابراین ناتـوانـی و ناکارآمـدی امروز ما

بیش از آنکه محصـول نظام سیاسی یا محصول چاه‌های نفت باشد،

محصول ناتوانمندی‌هایی است که ریشه در کودکی ما دارد.


   در صد ساله ی اخیر، به ‌طور مکـرر در مسیـر توسعـه، چند گامـی

رفته‌ایم و بعد برای دوره ای طولانی متوقف شده ایم، باز چنـد گامی

رفته ایم و سپس توقف دوبـاره؛ و این ناشی از همـان فقدان دوره ی

 کودکی است. به همین دلیل است که عنوان سخن را «کودکـی به

مثابه توسعه» گذاشته‌ام؛ یعنی اگر بخواهیم توسعـه را دریابیـم باید

کودکی را دریابیم و اگر می‌خواهیم روی توسعه، سرمایه‌گذاری کنیم

باید روی «کودکی» سرمایه‌گذاری کنیم.


   مـا اگر بتوانیـم دو نسل را با «تـوانمنـدی‌ توسعـه‌ای» تربیـت کنیم،

می‌توانیم توسعه یابیم و البته در این مسیر نیـازی به داشتن نفـت و

منابع غنی انرژی نیست – گرچه اگر آنها باشند می‌توانند طی مسیر

را تسریع کنند. بنابراین اگر می خواهیـم در حوزه ی توسعـه، کاری از

پیش ببریم و متفـاوت از گذشتـه حرکت کنیـم، ابتـدا باید از تغییـر ریل

نسل کودکان امـروزمـان آغاز کنیم.

   در سفری به استان کردستان یک پـروژه ی‌ پتروشیمـی را به بنده

معرفی کردند. گمان می کردند به واسطه ی اجرای آن پروژه، اقتصاد

منطقه می‌تواند تحول یابد. از دوستان و اهالی آنجا شنیـده بودم که

استان کردستان ده پانزده سال منتظـر افتتـاح یک طـرح پتروشیمـی

است. از نخبگان و فعـالان استان پرسیـدم که چرا بر اجرای پروژه ی

پتروشیمی اصرار دارید و چرا گمان می کنید این پروژه،اقتصاد استان

را متحول می کند؟ گفتند اگر بر این پروژه تأکید نکنیم بر چه طـرحی

تأکید کنیم؟گفتـم:این پروژه ی پتروشیمی هیچ کمکی به توسعه ی 

استان نخواهد کرد و تنهـا رشد و احتمـالا" پیشرفـت اندکی عـایدتان

می‌‌کند زیرا تجهیزات این طرح پتروشیمی با کشتی از طریق حمل ‌و

‌نقل دریایی از خارج کشور به داخل می‌آید. گاز و خوراک این کارخانه

نیز با خط لوله از جنوب به استان وارد می‌شـود، مهنـدسان آن نیز با

هواپیما از دیگر استانها و یا از تهران خواهند آمد. محصولات نهایی آن

نیز در زنجیره ی تولید به بیرون از استان می رود؛در نتیجه برای شما

تنها می تواند منفعتـی در حد استـخدام 200 نفـر کارمند و نگهبان و 

رانـنـده و نیـروی خدماتی داشتـه بـاشـد که البتـه در حاشیـه ی آن،

آلودگی‌های زیست محیطی را برای شما به دنبال دارد.


   در همان جلسه که دنبال ارائه ی راهکار بودند،به آنها توصیه کردم

نصف میزان نقـدینگـی را که مـقـرر شده برای پـروژه، هزینـه شـود از

مسئولان طلب کنند و همان وجه را به عنوان سپرده در بانک بگذارند

و سود آن را صرف بازسازی آمـوزش ‌و ‌پـرورش کننـد. حساب کردم از

سـود آن می‌تـواننـد حقـوق کلیـه ی معلمـان را دو بـرابـر کنند. گفتم

اعلام کنید ما به معلمان استان دو برابر حقوق فعلی خواهیم داد،به

شرط اینکه شغلی به غیر از معلمی نداشته باشند و تعهد دهند در

تمـام تابستـانهـا دوره‌‎هـای بازآمـوزی بگذراننـد و از آنـان تست هـای

روان شناسی گرفته شود تا معلمانی را که ویژگیهای مطلوب‌ معلم

شدن و تربیت و تعلیم به کودکان را ندارند،با بهترین شیوه ی ممکن

آنها را بازخرید کنند. به آنها تأکیـد کردم که اگر این کار را پی بگیرنـد

و این مـأموریت را به درستی انـجام دهند،طی دو تا سه نسل دیگر

دانش آمـوزی، توسعه استان آغاز خواهد شد! 

   این یک مثال نمـادیـن بود که بـدانیـم سـرمـایـه گـذاری در پـرورش

کودکان مان بسیار مهـم تر از سرمایـه گذاریهـای دیگر است. اگر مـا

تنها یک دهم از بـودجه و هزینـه ی عمومـی مـربوط به زیرساخت‌ها

همچون سدسازی، مـخابـرات و ... را در اختیار آمـوزش پـرورش قـرار

دهیم، اوضـاع به کلی متفـاوت از آن چیزی خواهد بود که در شرایط

کنونی متصور است.

   اگر تنها یک دهم هزینه‌ای را که در انرژی هسته‌ای صرف کرده‌ایم

در نظام آموزش و پرورش هزینه می‌کردیم چه بسا که برای تحول در

نظام آمـوزش و پـرورش مکفـی بود. امـا اصـولا" این موضـوع برای ما

«مسئله‌» و «دغدغه» نبوده است، متوجه نبودیم که توسعه از کجا

آغاز می‌شود و با چنین بی ‌توجهی ای چه ضربه و آسیبی به فرآیند

توسعه و به نسل‌های بعد وارد کرده‌ایم!

    ادامه دارد...


برچسب‌ها: دکتر محسن رنانی, دکتر حسین عظیمی, الگوی رفتاری توسعه گرا, تحمل و مدارا
 |+| نوشته شده در  شنبه سی و یکم شهریور ۱۳۹۷ساعت 0:30  توسط بهمن طالبی  | 
  بالا