متوسطه دوم و درس های ناگفته!
|
||
فقط از فهمیدن توست که می ترسند |
یاران امام حسین در این آوردگاه نابرابر هر یک چون عصاره ی یک
آیین و یک ملت جلوه می کردند. از این رو؛ نه تنها از سپاه امام به
لشکریان عمر بن سعد کسی پناهنده نشد و یا از صحنه نگریخت؛
بلکه از سپاه عمر بن سعد بود که یکی از فرماندهان، حر بن یزید
ریاحی، اسب خود را هی زد و به سوی امام و یارانش آمد و به
سپاه او پیوست.
این صحنه که در یک سو، صد نفر آرام و پرطمأنینه ایستاده اند و
هیچکس ذره ای ترس و تردید و دغدغه در دلش نیست و قدرت و
هیبت دشمن را به هیچ می گیرد، و در سوی دیگر، هزاران انسان
با ذهنیت های آشفته و قلب هایی تاریک، که تنها قدرت و منفعـت
دنیایـی، آنان را به یکدیگـر پیونـد داده، یکی از صحنـه های شگفت
تاریخ است!
![]() |