متوسطه دوم و درس های ناگفته!
 
 
فقط از فهمیدن توست که می ترسند
 

 

   یورگن هابرماس، فیلسوف آلمانی، در تاریخ 18 ژوئن 2019، نود

ساله ‌شد. در چند دهه‌ ی گذشته، کمتر بحث نظری مهمی در

آلمان جریان داشته که وی در آن شرکت نداشته باشد. هابرماس

شاید در حال حاضر نامدارترین روشنفکر آلمانی باشد.

 

   هابرماس که به نسل دوم متفکران "مکتب فرانکفورت" تعلق دارد،

از نادر بازماندگانی است که سنت اندیشه‌ی فلسفی این مکتب را

پس از بزرگان نسل اول، یعنی هورکهایمر، آدورنو و مارکوزه، در

پیوند با "نظریه‌ی انتقادی" ادامه داده است. وی همزمان با ارائه‌ ی

دیدگاه‌ های تازه،‌ از خاستگاه‌های مارکسیستی مکتب فرانکفورت

فاصله گرفته است.

   هابرماس در 1929 در شهر دوسلدورف زاده شد. پدرش که مدیرعامل

اتاق صنایع و بازرگانی شهر کلن بود، در زمان رژیم نازی در آلمان، عضو

حزب ناسیونال سوسیالیست بود. خود هابرماس هم در نوجوانی برای

مدت کوتاهی به سازمان جوانان حزب نازی پیوست. این موضوع در سال

2006 انگیزه‌ی انتقاد‌هایی علیه هابرماس از سوی یک مجله‌ی آلمانی

شد که البته بعدها فروکش کرد. هابرماس فضای خانواده‌ی خود را از نظر

سیاسی "غیرانتقادی" خوانده است.

   هابرماس تحصیلات عالی خود را در رشته‌ های فلسفه، روانشناسی

و ادبیات آلمانی در دانشگاه‌های گوتینگن، زوریخ و بن گذراند. از سال

1954 با سمَت استادی در دانشگاه هایدلبرگ به تدریس فلسفه

پرداخت. از سال 1971 به مدت ده سال به عنوان رییس انستیتوی

ماکس پلانک به کار پژوهشی در زمینه‌ ی تأثیر دانش و فن بر زندگی

اجتماعی مشغول بود. پس از آن بار دیگر به محیط آکادمیک بازگشت

و به تدریس فلسفه در دانشگاه فرانکفورت پرداخت. 

   هابرماس تاکنون جایزه‌ های علمی و فلسفی گوناگونی چون

جایزه‌ی هگل، جایزه‌ی فروید و جایزه‌ی آدورنو را به دست آورده است.

آوازه‌ی جهانی او نتیجه‌ی سال‌ ها استادی افتخاری در دانشگاه‌ های

معتبر آمریکا چون هاروارد است.

 

   در سال 1953 مقاله‌ای از هابرماس در یکی از روزنامه‌های معتبر

آلمان انتشار یافت که بحث‌ انگیز بود و نام او را بر سر زبان ها انداخت.

هابرماس در این مقاله، کتاب "درآمدی بر متافیزیک" مارتین هایدگر را

نقد کرده و بخش‌هایی از آن را به عنوان "اعاده‌ی حیثیت از ناسیونال

سوسیالیسم" به شدت محکوم کرده بود.

 

   هابرماس همچنین در سال 1954 به انتشار رساله‌ای دست زد به

نام "دیالکتیک خردگرایی" که بسیاری از اندیشه‌ های کانونی نظریه‌ ی

بعدی او درباره‌ ی "کنش ارتباطی" در آن به چشم می‌خورد. وی در این

رساله میان خردگرایی تکنیکی ـ اقتصادی و خردگرایی اجتماعی کار، 

تفاوت قائل می‌شود.

   به باور هابرماس، اگر چه خردگرایی، فشار فیزیکی بر کارگران را

کاهش داده، ولی فشار روانی بر آنان را افزوده است. هابرماس در

این نوشته خواهان رهایی فرد از "جبّاریت نیازهای کاذب" شده است.

وی تردیدهای خود را نسبت به فن‌آوری مدرن بیان داشته و به مارکس

انتقاد کرده که نقش فناوری و مصرف‌ زدگی را در روند "از خودبیگانگی"

انسان‌ها نادیده گرفته است.

 

                        دموکراسی و گستره ی همگانی

 

   برای هابرماس سرشت دموکراسی عمدتا" با مفهوم مشارکت

سیاسی قابل توضیح است. دموکراسی هنگامی متحقق می‌شود

که شهروندانِ از نظر روحی بالغ، در یک گستره‌ ی همگانی از نظر

سیاسی فعال، اراده و کنترل خود را بر نهادها و موسسات زندگی

اجتماعی اعمال کنند و سرنوشت خود را به دست‌ گیرند. تنها از این

گذرگاه است که مردم می‌توانند "اقتدارهای خردگرا" را جانشین

"اقتدارهای شخصی" کنند.

   به باور هابرماس، دموکراسی گونه‌ای از جامعه‌ ی سیاسی است

که آزادی انسان را افزایش می‌دهد و در فرجام خود شاید کاملا" به آن

دست یابد. دموکراسی زمانی به واقعیت می‌پیوندد که خودمختاری

بشریت متحقق گردد. ولی ایده‌ ی حاکمیت مردم در کشورهای مدرن

به فراموشی سپرده و گرانیگاه آن از پارلمان به مدیریت و احزاب منتقل

شده است.

   پیدایش احزابی که نماینده‌ ی طبقات گوناگون اجتماعی هستند،

تفاوت میان آنها را از میان برده است و تضادهای سیاسی ـ درونمایه‌ ای

خود را از دست داده‌اند. برای آن که در زمانه‌ی ما، کارکرد انتقادی

گستره‌ ی همگانی دوباره برقرار گردد، باید قدرت‌ های حاکم، تابع

فرمان‌ های موثر این گستره‌ باشند.

 

                               نظریه ی کنش ارتباطی

 

   در سال 1981، مهم‌ ترین کتاب هابرماس به نام "نظریه‌ی کنش

ارتباطی" انتشار یافت. هابرماس انگیزه‌ نوشتن این اثر را شرایطی

می‌داند که از اواخر دهه‌ی 60 میلادی، میراث خردگرایی مغرب‌ زمین

را مناقشه‌ برانگیز ساخته است. این کتاب سه هدف اصلی را دنبال

می‌کند:

   ارائه‌ی مفهومی درباره‌ی خردگرایی ارتباطی.

   ارائه‌ی طرحی اجتماعی که مفاهیم‌ "زیست‌جهان" و "سیستم"

را پیوند زند.

   ارائه‌ی نظریه‌ای درباره‌ ی مدرنیته.

 

   هابرماس در این کتاب به سنت مکتب فرانکفورت متعهد مانده است.

او خواهان پیش‌ نهادن نظریه‌ ای است که به کمک آن بتوان جامعه را

توصیف و نقد کرد. ولی او به خلاف بنیادگذاران مکتب فرانکفورت،

خردگرایی را ذاتا" منفی نمی‌بیند، بلکه فروکاستن خرد را به "خردگرایی

ابزاری" نادرست می‌خواند. هابرماس "خردگرایی ارتباطی" را که

درونمایه‌ی اصلی آن "تفاهم" است، در برابر "خردگرایی ابزاری" قرار

می‌دهد. به باور وی، گونه‌های کنش با گونه‌های خردگرایی در پیوند

هستند.

 

   "زیست‌جهان" و "سیستم" دو مفهوم کانونی دیگر در نظریه‌ی او

هستند. از دیدگاه هابرماس، کنشگران ارتباطی، همواره در افق یک

زیست جهان به تفاهم دست می‌یابند. "زیست‌جهان" برای هابرماس،

جایگاه متعالی سخنگو و شنونده و "سیستم"، چشم‌ انداز مشاهده‌ی

سوبژکت است. هابرماس تکامل اجتماعی را روندی متمایز کننده

می‌فهمد که در جریان آن "سیستم" از "زیست‌جهان" به گونه‌ ای

فزاینده جدا می‌شود تا نقطه‌ای که سیستم، زیست‌جهان را به

"مستعمره‌" ی خود تبدیل سازد.

 

   هابرماس سه مرحله در تکامل اجتماعی تشخیص می‌دهد:

   1- جوامع سنتی که در آنها "زیست‌جهان" هنوز از "سیستم جدا

نشده است. منظور از جوامع سنتی، جوامعی هستند که بازتولید

مادی آنها هنوز تحت تسلط سپهر ارزش‌های فرهنگی آنهاست و به

دیگر سخن، ارزش‌ها و ملزومات فرهنگی هنوز به گونه‌ای تعیین‌ کننده

بر شرایط بازتولید مادی تاثیر می‌گذارند.

 

   2- مرحله‌ دوم، زمان میان رفورماسیون تا صنعتی‌ شدن را در بر

می‌گیرد. در این مرحله "سیستم" از بطن "زیست‌جهان" تکامل می‌یابد.

در این مرحله، دولت بروکرات و بازار "سیستم" را می‌سازند. "قدرت"

و "پول" ابزارهای هدایت سیستم هستند و به انسان‌ ها منطق رفتاری

تازه‌ ای تحمیل می‌کنند که از ارزش‌ها و هنجارهای مشترک فرهنگی

گسسته است. هابرماس این هجوم "سیستم" به "زیست‌جهان" را

"استعمار زیست‌جهان" می‌نامد.

 

   3- به باور هابرماس، در مرحله‌ ی سوم،‌ منازعه‌ ی میان "سیستم"

و "زیست‌جهان" یکسره آشکار می‌گردد. امروزه بایسته‌ هایی که از

سوی اقتصاد و مدیریت به میانجی رسانه‌ ها، پول و قدرت عرضه

می‌شود، وارد حوزه‌ هایی می‌گردند که اگر آنها را از کنش معطوف به

تفاهم تهی کنیم، نابود می‌شوند.


برچسب‌ها: مکتب فرانکفورت, یورگن هابرماس, خرد ارتباطی, چگونه اروپا اروپا شد
 |+| نوشته شده در  سه شنبه دوازدهم شهریور ۱۳۹۸ساعت 19:45  توسط بهمن طالبی  | 
  بالا