متوسطه دوم و درس های ناگفته!
 
 
فقط از فهمیدن توست که می ترسند
 

 

  اکنون که دریافتیم که رابطه ی انسان و جهان از نوع رابطه ی کشاورز

با مزرعه و بازرگان با بازار و عابد با معبد است، پس انسان نمی تواند

نسبت به جهان، بیگانه بوده، پیوندهایش همه بریده، و روابطش همه

منفی باشد. در هر میلی طبیعی در انسان غایتی و هدفی و مصلحتی

و حکمتی نهفته است. آدمی در این جهان «نه به زرق آمده است تا به

ملامت برود».

 

 

   به طور کلی، میل و کشش و جاذبه، سراسر جهان را فرا گرفته است.

هیچ ذره ای از میل یا میل هایی خالی نیست. چیزی که هست، انسان

بر خلاف سایر اشیا به میل های خویش آگاهی دارد. وحشی کرمانی

می گوید:

 

یکی میل است در هر ذره رقّاص

                                 کشان هر ذره را تا مقصد خاص

رساند گلشنی را تا به گلشن

                                        دواند گلخنی را تا به گلخن

ز آتش تا به باد، از آب تا خاک

                                            ز زیر ماه تا بالای افلاک

از این میل است هر جنبش که بینی

                                        به جسم آسمانی تا زمینی

 

   پس: از دیدگاه اسلام نه جهان بیهوده آفریده شده و نه انسان به غلط

آمده است و نه علایق فطری و طبیعی انسان اموری نبایستنی هستند.

پس آنچه مذموم است و نبایستنی است و مورد نهی و عتاب قرآن و

نهج البلاغه است چیست؟

 

 

   انسان خصیصه هایی دارد که ایده آل جو و کمال مطلوب خواه آفریده

شده است؛ در جستجوی چیزی است که پیوندش با او بیش از یک ارتباط

معمولی باشد. به عبارت دیگر، انسان در سرشت خویش، پرستنده و

تقدیس کننده آفریده شده است و در جستجوی چیزی است که او را

منتهای آرزوی خویش قرار دهد و «او» همه چیزش شود! اینجاست که

اگر خوب رهبری نشود و خود از خود مراقبت نکند، ارتباط و علاقه ی او به

اشیا، به «تعلق» و «وابستگی» تغییر شکل می دهد. وسیله به «هدف»

استحاله می شود. رابطه به صورت «بند» و «زنجیر» درمی آید. حرکت و

تلاش و آزادی مبدل به توقف و رضایت و اسارت می گردد.

   این آن چیزی است که نبایستنی است و قرآن و نهج البلاغه انسان را

نسبت به آن هشدار می دهند و اعلام خطر می کنند. این چیزی است

که بر خلاف نظام تکاملی جهان است و از نوع نقص و نیستی است نه

کمال و هستی. این آن چیزی است که آفت انسان و بیماری خطرناک

انسان است.

 

 

   بدون شک اسلام، جهان مادی و زیست در آن را ــ ولو بهزیستی در

حد اعلی را ــ شایسته ی این که کمال مطلوب انسان قرار گیرد، نمی داند

زیرا اولا" در جهان بینی اسلام، جهان ابدی و جاویدان در دنبال این جهان

می آید که سعادت و شقاوتش محصول کارهای نیک و بد انسان در این

جهان است و ثانیا" مقام انسان و ارزش های عالی انسان، برتر و بالاتر از

این است که خویشتن را «بسته» و اسیر و برده ی مادیات این جهان

نماید. این است که علی می گوید:

   دنیا خوب خانه ای است اما برای کسی که آن را قرارگاه خود نداند؛

گذرگاه و منزلگاه خویش بداند. دنیا را خانه ی بین راه بداند، نه خانه ی

اصلی و قرارگاه دائمی.

 |+| نوشته شده در  جمعه ششم فروردین ۱۴۰۰ساعت 23:11  توسط بهمن طالبی  | 
  بالا