متوسطه دوم و درس های ناگفته!
 
 
فقط از فهمیدن توست که می ترسند
 

 

                                      انجمن سعادت

 

   انجمن سعادت در کانون تحولات مشروطه در ایران قرار داشت و در

حمایت از مشروطه خواهان تلاش های فراوانی کرد و در وقایع آن

روزگار اثر بسیاری گذارد. در اوان مشروطه شکل گیری انجمن های

سرّی بسیاری در ایران برای اهداف مختلف شکل گرفت. اما یکی از

این انجمن ها که به دلیل استقرار در عثمانی آزادانه و آشکارا فعالیت

می کرد انجمن سعادت بود که به دنبال سعادت ایرانیان از طریق

برقراری حکومت مشروطه بود. بعد از به توپ بسته شدن مجلس به

دستور محمدعلی شاه قاجار، مهم ترین تحولات مربوط به مشروطه

در خارج از ایران رقم می خورد، چون ملیونی که مجبور به مهاجرت به

خارج شده بودند، در لندن، پاریس، قفقاز و عثمانی مستقر شده و به

تکاپو افتادند که عمده ترین مرکز آن استانبول بود. در این میان نقش

انجمن سعادت از همه خطیرتر بود.

   این انجمن نقش مؤثری در برخی جهت گیری های جنبش مشروطه

داشت و در خارج از کشور در نقش رابط بین نیروهای آزادیخواه تبریز

با نجف و شهرهای اروپا ایفا می کرد. در مورد این انجمن و هویت

بنیانگذاران آن و اقداماتشان اختلاف نظر وجود دارد. احمد کسروی از

این انجمن به نیکی یاد می کند و افسوس می خورد که نام 

بنیانگذاران آن معلوم نیست. به زعم وی این انجمن در استانبول به

دست بازرگانان آذربایجانی اداره می شده است. حسین آبادیان،

مؤسس انجمن را «سید اسدالله خرقانی» می داند که از شاگردان

شیخ هادی نجم آبادی بوده است. سید اسدالله خرقانی در این

دوره از گردانندگان اصلی مشروطه خواهی ایران در امپراتوری عثمانی

بوده است. وی پیش از مشروطه هم نقش فعالی در گسترش

اندیشه های مشروطه خواهی در ایران داشته است. او در نجف

اقامت داشت که مشروطه اول به تعطیلی کشیده شد و به همراه

مهاجران ایرانی مقیم عثمانی، انجمن سعادت را تشکیل داد.

 

                                    سیداسدالله خرقانی

 

   خرقانی، احکام علمای نجف را می گرفت و به ایران می فرستاد

و از مردم می خواست علیه محمدعلی شاه برآشوبند و او را

سرنگون سازند. اما عبدالهادی حائری، اسدالله ممقانی را

نماینده ی آخوند خراسانی معرفی می کند که برای تماس با

آزادی خواهان به آنجا اعزام شده بود. به نظر می رسد که اسدالله

ممقانی به واقعیت نزدیکتر است. علی قیصری هم معتقد است

ممقانی از شاگردان آخوند خراسانی بوده است و کتابی تحت

عنوان «مسلک الامام فی سلامة الاسلام» نوشته است. در عین

حال آخوند خراسانی در نامه ای که به انجمن ایران در لندن فرستاده،

از کمک های انجمن سعادت استفاده کرده و از کمک های آن

«محبین نوع بشر قدردانی» کرده و نیز از مساعی انجمن که وقت

خود را صرف ترقی و آزادی می کند تشکر نموده است. انجمن

سعادت در این دوران بین آزادیخواهان در پاریس، لندن و استانبول

ارتباطات منسجمی ایجاد کرد و از این طریق با داخل ایران مرتبط

می شدند. همچنین این انجمن ارتباطاتی بین آزادیخواهان با

گروه های انقلابی روسیه برقرار کرد. تعداد اعضای انجمن سعادت

را سی نفر ذکر کرده اند.

 

                                          اسدالله ممقانی

 

   انجمن سعادت در بیرون از ایران نیز خود را نماینده ی انجمن

ایالتی آذربایجان شناسانید و بدین سان اطلاعاتی که از انجمن

تبریز می رسید به همه جا ارسال می کرد و درخواست های

انجمن تبریز را به پارلمان اروپا می رسانید. گذشته از این، از

ایرانیان مقیم عثمانی، اروپا و هند برای تبریز اعانه جمع آوری

می کردند. زمانی که نیروهای دولتی به تبریز حمله کردند، برخی

از نمایندگان انجمن تبریز با میانجی گری انجمن سعادت از علمای

نجف درخواست کمک کردند. همچنین هنگام اولتیماتوم عین الدوله

به تبریز، آنان علمای نجف را از این اولتیماتوم مطلع کردند. نیروی

انجمن به حدی زیاد شد که ارفع الدوله هم که دشمن سرسخت

مشروطه بود، خود را مشروطه خواه جلوه می داد و سه هزار تومان

اعانه به انجمن داد. زمانی که نیروهای دولتی به تبریز حمله کرده

بودند، برخی از نمایندگان انجمن تبریز که هنوز پی به توانایی مجاهدان

نبرده بودند به بیم افتاده به میانجی گری انجمن سعادت از علمای

نجف خواستند که خودشان به یاری مشروطه ی ایران بیایند. همچنین

زمانی که عین الدوله التیماتومی به تبریز داد، انجمن ایالتی تبریز،

تلگرافی به استانبول فرستاد که دولت قتل عموم را اعلام کرده است.

انجمن سعادت هم تلگرافی را به نجف و دیگر جاها فرستاد.

    همچنین انجمن سعادت با انجمن های پاریس گرد آمده بودند

که چهره ی بسیار مهم گروه پاریس، میرزاکریم خان رشتی بود.

این گروه نمایندگانی به رشت نیز اعزام می کردند و به صورت

تلگرافی با انجمن سعادت استانبول ارتباط داشتند. بنابراین بین

پاریس، لندن و استانبول ارتباط منسجمی وجود داشت و از این

طریق با داخل ایران ارتباط برقرار می شد. عامل مهم ارتباط

همه ی این گروه ها با ایران، انجمن سعادت بود که احکام علمای

نجف را به نقاط مختلف کشور ارسال می کرد. اعضای انجمن

سعادت همچنین کمیته ی دیگری نیز تشکیل داد تا همه ی

تبعیدشدگان را متحد کنند.

 

                                        آخوند خراسانی

 

   انجمن سعادت همچنین با «حزب اتفاق و ترقی» عثمانی ارتباط

داشت و تحت حمایت آن بود و یکی از علت های موفقیت آن نیز

همین حمایت حزب اتفاق و ترقی بود. ماشاءالله آجودانی در این

باره می نویسد: در دوره ی استبداد صغیر که مجلس ملی به توپ

بسته شد محمدعلی شاه مجددا" بساط استبداد را پهن کرد.

گروهی از مشروطه خواهان به خارج از کشور گریختند. در استانبول

انجمن سعادت مرکز تجمع آنها بود. در 21 شوال 1326 آزادیخواهان

گروه هایی متشکل از ترک، فارس، کرد، ارمنی و ایرانی تشکیل

داد که درباره ی مسائل مشروطیت ایران و جنایات شاه و مستبدان

سخن گفتند. یحیی دولت آبادی و سید سلماسی هم از سخنرانان

بودند. به نظر کسروی علت موفقیت انجمن این بود که در عثمانی

نیز در آن زمان آزادی خواهان پیروز شده بودند و به دلیل برقراری

مشروطه در آنجا هیچ گونه ممانعتی در برابر آنان وجود نداشت. به

نوشته ی دولت آبادی عده ای از تبعید شدگان هم با اعضای آن

حزب قرار کمک گذاشته بودند.

   یکی از اقداماتی که انجمن، در دوره ی مشروطه دوم انجام داد،

اعتراض جدی به اولتیماتوم و اقدام نظامی انگلیس در ایران بود. در

سال 1911 نظارت دولت بر استان ها به وخیم ترین حالت ممکن

تنزل یافته بود. بحران های داخلی و راهزنی ایلات و اغتشاش و بی

نظمی در جنوب، انگلیس را بر آن داشت تا نیروهای خود را روانه ی

شیراز کند. در این مقطع، خیال انگلیس از روسیه هم راحت بود،

چون بر اساس قرارداد 1907 ایران را به دو منطقه ی نفوذ تقسیم

کرده بودند. این اقدام انگلیسی ها در بین مشروطه خواهان از جمله

در عثمانی بازتاب بسیار نامطلوبی داشت و انجمن سعادت از این

اقدام نزد علما شکایت برد. تلگراف های اعتراض آمیزی به سفارت های

عثمانی، فرانسه، بلژیک، ایتالیا، اتریش، امریکا و آلمان مخابره شد

و در آن، اقدام انگلیسی ها با اقدامات و تجاوزات روس مقایسه گردید.

همچنین کنفرانسی در شهر استانبول برگزار شد که در آن سخنرانان

به ایران احساسات دوستی ابراز کردند و سرانجام نامه ای به «ویلهلم

دوم» امپراتور آلمان نوشتند و از او طلب کمک کردند. در این مورد هم

رقابت بین قدرت ها موجب شد که استقلال نسبی ایران حفظ شود.

 

                                         کریم خان رشتی

 

 

                       رسائل مشروطیت و انقلاب مشروطه

 

   بُعد دیگر تاثیرگذاری امپراتوری عثمانی، برخی رسائل مشروطه است

که نویسندگان در آنها بین ایران و امپراتوری عثمانی مقایسه می کردند

و به دلیل پیشرفت عثمانی، دولت ایران را برای ایجاد اصلاحات تحت

فشار می گذاشتند. البته این مقایسه گاهی وجه منفی نیز داشته

است؛ بعضی افراد  تلاش های دولت عثمانی را در راه اصلاح و ترقی

مورد توجه قرار می دادند؛ اما برخی دیگر این اصلاحات را حیله ای

می دانستند که موجبات شکست عثمانی را فراهم کرده است. آقا

نورالله نجفی در تأیید اصلاحات عثمانی در رساله ی «مقیم و مسافر»

می نویسد: امروز بر حسب احکام علمای اعلام و حجج اسلام بر

تمام افراد و آحاد مسلمانان واحب است که اقدام در مشروطیت

سلطنت و برقراری دارالشوری بنمایند و در ممالک عثمانی همین

مطالب باعث شد بدون هیچ اشکال به نعمت مشروطیت برسند.

   ایشان همچنین می نویسد: در این ایام، مکتوبی از استانبول به

نجف اشرف رسید و کلامی از شیخ الاسلام دولت عثمانی در آنجا

مذکور بود که بایست به آب طلا نوشته شود و در اطراف ممالک

اسلامیه منتشر گردد. و آن این است که: اگر امـروزه تمـدن

حقیقی اسلامی را که بسط عدل و داد و رفع جور است

بر طبق مـذهب اسلام در ممـالک اسلامیـه جاری نکنیم،

سیل عظیمی که از طرف مغرب زمین به نام تمدن بشری

برخاستـه، تمـام ممـالک اسلامیه را مـحو و نابـود خواهد

ساخت.

 

   اما مخالفان مشروطه به تحولات عثمانی دید منفی داشتند و آن

را آغاز زوال امپراتوری عثمانی می دانستند. یکی از رساله نویسان

در این باره می نویسد: سلطان عبدالعزیز پادشاه عثمانی نیز چون

به اجرای همان قانون فنون پرداخت از روس ها شکست خورد، ولی

سلطان عبدالحمید به واسطه رأی سدید و تلافی شدید اکید در

حمایت اسلام و علمای اعلام با کمال اقتدار و فتوحات بسیار تدارک

نموده است.

   همچنین وی علت شکست های عثمانی در آن دوران را مشغول

شدن امپراتوری عثمانی به مسائل داخلی می داند. از یک طرف

اشتغال به منازعه با یونان و از طرفی تحریک ارامنه و اختلاف داخلی،

جنگ جزیره ی کریمه، منازعه یمنی ها و اعراب، مسئله مقدونیه و

بالکان و در ضمن این همه گرفتاری؛ عثمانی سیطره ی خود را در

مصر محکم کرد.

 

   همان طور که مشاهده می شود، مخالفان مشروطه ناکامی های

امپراتوری عثمانی را محصول همین تحولات می دانستند؛ در حالی

که موافقان، مشروطه ی عثمانی را الگوی توسعه و تحول در ایران

تلقی می کردند. این دیدگاه هم در بین سیاستمداران، دیپلمات ها

و روشنفکران رایج بود و هم در بین علمای مذهبی. تأثیر ناپذیری

علمای مذهبی از امپراتوری عثمانی به سبب قرار گرفتن شهر نجف،

مرکز علمای تشیع، در حوزه ی امپراتوری عثمانی بود. ارتباط زیادی

هم بین روحانیون مجاهد تهران با علمای نجف وجود داشت و روحانیون

مجاهد تهران که با استبداد در نبرد بودند، برای رفع هر گونه سوء

تفاهمی از روحانیون نجف (عثمانی) استفتا می کردند.

   در مورد شیوه ی حکومت و نوع ارتباط با دولت های بیگانه هم

این مقایسه سازی صورت می گرفت؛ برای مثال در جایگاه

سفارتخانه های دولت های اجنبی نوشته شده است که در ممالک

عثمانی هم مأموران سفارتخانه های اجنبی حق حضور را دارند،

ولی ابدا" حق حرف و حکم ندارند؛ اما در محاکمات وزارت امور خارجه

در حقیقت حاکم مأمور سفیر است نه رییس مجلس.

   امتیاز رژی یکی از موضوعاتی بود که در مورد آن بیشترین مقایسه

با امتیازات دولت عثمانی انجام گرفت. از این منظر کار عثمانیان هم

در دادن برخی از امتیاز نامه های اقتصادی به بیگانگان غلط و مضر

تلقی می شد. با این حال از نظر نویسندگان، دولت عثمانی در

قرارنامه ی دخانیات به مراتب بهتر از ایران منافع اش را تأمین ساخته

بود. در عین حال این سؤال مطرح می شد که اگر عمل عثمانی

معیار معقولی به شمار می رفت، چرا ایران در جهت اصلاح امور از

عثمانیان تقلید نمی کند و تنها کارهای بدش را به کار می بندد.

   این نگرش به امپراتوری عثمانی به حدی بود که علما در نامه ای

به سلطان عثمانی به وی نوشتند: اکنون روی امید خویش را به

سوی آن پادشاه مطلق اسلام که نسبت به همه ی مردم در

سراسر آفاق خیرخواه و مهربان می باشد، گردانیده این دوره که

قانون اساسی در رژیم مشروطه ای که حاکمیت همه ی شهروندان

و همه ی مسلمانان را با پایداری کامل تأمین کند در ایران اعلام دارد.

   میرزا ابوطالب بهبهانی در کتاب خود «منهاج العلی» در تحلیلی که

از حکومت مطلقه ارائه می دهد، آن را به دو قسم تقسیم بندی

می کند:

   دولت های مطلقه بر دو قسم اند: سلطنت مطلقه ی منظم مانند

روس و عثمانی و سلطنت مطلقه ی غیر منظمه مانند ایران و

افغانستان.

    میرزا یعقوب خان، از نویسندگان رساله های مشروطه، که در

حدود سال 1890 م. در استانبول می زیسته، اصولا" وجود دولت

در ایران را انکار می کند. به نظر وی:  در ایران هرگز بساط

دولت وجود نداشته است؛ معنای سلطنت ایران این بوده

که اسباب قتل و غارت جمع نموده و به جان اهالی خانه

بیفتند و یا اینکه هـرگاه فرصت نمـایند به تـاخت و تـاز به

ولایات همجوار بپردازند. در ایران از قدیم الایـام کار حکام

«رعیـت تـازی» بـوده و هر گاه هم رعیت فـرصت یافتـه،

کارش «حاکم دوانی» بوده است.

 

   علاوه بر این تنظیمات و اصلاحات عثمانی، بسیاری را وادار کرد

که آن را دائما" به رخ ایران بکشند و نوعی انفعال در قبال اصلاحات

عثمانی وجود داشته باشد. در واقع تحرکات دولت همسایه به

جای اینکه الگویی برای تحول باشد، موضوعی برای احساس

ضعف و سستی بوده است؛ چنانکه آدمیت می نویسد: حالت

انفعالی نسبت به اصلاحات عثمانی، همسایه و رقیب دیرین

ایران بیشتر بود. در تضاد رکود اجتماعی ایران، تحرک تنظیمات

عثمانی خیره کننده بود.

 

   اما بعد دیگر تأثیرگذاری امپراتوری عثمانی، تأثیر مستقیم آن بر

جریان مشروطه ی ایران است. در این باره در وهله ی اول باید

گفت که نقش مستقیم دولت عثمانی در جریان انقلاب مشروطه

به دلایل ضعف داخلی آن و درگیری متمادی با دشمنان خارجی

زیاد نبوده است. تنها برخی از تحرکات نظامی عثمانی در مرزهای

ایران بر روند انقلاب مشروطه اثرگذاشت. همچنین برخی تحرکات

داخلی آزادیخواهان عثمانی بر روحیه ی انقلابی در ایران نیز

اثرگذار بود.

   در جریان و روند انقلاب مشروطه سفارت های روس و انگلیس

بسیار فعال بودند. سفارت انگلیس، محل تحصن آزادیخواهان ایران

بود؛ ولی سفارت عثمانی در این زمینه فعالیتی نداشت. ریشه ی

این امر به دو عامل باز می گشت: اول، ضعف عثمانی و درگیر بودن

آن با اصلاحات داخلی بود که فرصت و قدرت لازم را برای مداخله در

ایران را نداشت؛ دوم، امپراتوری عثمانی تمایلی به اصلاحات در

ایران نداشت، حتی دولت عثمانی از ورود دوباره ی اصلاحات ایران

به خود عثمانی بیمناک بود، چون از پیشرفت مشروطه در ایران

واهمه داشتند. سلطان عبدالحمید در اوج مشروطه در ایران از ترس

آنکه پیشرفت مشروطه در ایران جنبش آزادیخواهی را در عثمانی

نیرومند تر گرداند بیمناک بود و به همین دلیل با فشارهایی که دولت

ایران از طریق سفیر ایران در عثمانی، محمدعلی میرزا علیه مشروطه

خواهان ایران در عثمانی اعمال کرد، همدردی و همدستی می کرد.

 علاوه بر این از تحولات ایران تا حدی واهمه داشتند، به طوری که

پیش از بین رفتن اختناق عبدالحمید، چنان سانسور شدیدی بر

مطبوعات عثمانی اعمال می شد که مردم آن کشور از حوادث جنبش

مشروطه خواهی و اعلان فرمان مشروطه در اوایل اوت 1906 در ایران

بی اطلاع مانده بودند، اما خبر تخریب مجلس اول و برچیده شدن

مشروطه در آنجا منتشر شد ولی به قول تقی زاده مردم عثمانی

نفهمیدند که کدام مجلس برانداخته شده است، چون خبر تأسیس

مجلس در ایران و دو سال فعالیت آن به گوش عثمانی ها نرسیده

بود! یحیی دولت آبادی هم همین موضوع را تأیید می کند که در ظرف

دو سال مشروطیت در ایران جراید عثمانی کلمه ای در این موضوع

ننوشتند؛ اما روز شنبه 23 جمادی الثانی که مجلس ما را در تهران

به توپ بستند. تمام جراید عثمانی این خبر را منتشر کردند. بدیهی

است که این امر به دست سلطان بوده تا زهرچشمی از مشروطه

خواهان عثمانی گرفته باشد. 

   علاوه بر مستبدین، حتی رجال اصلاح طلب عثمانی هم نگرش

مثبتی به ایران نداشتند. توصیفی که فؤاد پاشا از ایران ارائه

می دهد، اگر چه غیر منصفانه است، ولی واقع بینانه هم هست.

 او می نویسد:

   امروز سلطنت شاه ایران به کلی تابع اراده ی تاجدار پترزبورگ

است ... این دولت ضعیفه ی نادان که در هر جا و نزد هر کس از

درجه ی اعتبار و حرمت افتاده است، از یک طرف زیر بار دسپوتزم

بربری خصلت به سر می برد و مدعیان بی شمار موجود، پیوسته

طالب فتنه انگیزی می باشند. از طرف دیگر چهار جانب آن ملک،

مسکون به ایلات تبهکار است.

   باید گفت که در این دوره، تصوری کاملا" منفی از دولت ایران و

عناصر و عوامل آن در امپراتوری عثمانی وجود داشت؛ چنان که

امین الدوله از قول خالد بیگ، سفیر عثمانی وصف زبانداری از

حکومت ظل السلطان آورده است: «یک دستگاه دزد و شریر و

ظالمی است که خود اهالی بزرگترین دشمن آن است».


 


برچسب‌ها: 14 امرداد 1285, انقلاب مشروطه, مشروطه و مشروطه خواهان, انقلاب مشروطه ی عثمانی
 |+| نوشته شده در  یکشنبه نوزدهم مرداد ۱۳۹۹ساعت 0:0  توسط بهمن طالبی  | 
  بالا