متوسطه دوم و درس های ناگفته!
 
 
فقط از فهمیدن توست که می ترسند
 

 

از باغ می برند چراغانی ات کنند


تا کاج جشن های زمستانی ات کنند


پوشانده اند صبح تو را ابرهای تار


تنها به این بهانه که بارانی ات کنند


یوسف! به این رها شدن از چاه دل مبند


این بار می برند که زندانی ات کنند


ای گل گمان مکن به شب جشن می روی


شاید به خاک مرده ای ارزانی ات کنند


یک نقطه بیش فرق رحیم و رجیم نیست


از نقطه ای بترس که شیطانی ات کنند


آب طلب نکرده همیشه مراد نیست


گاهی بهانه ای است که قربانی ات کنند

 


برچسب‌ها: فاضل نظری, شعر معاصر ایران
 |+| نوشته شده در  شنبه شانزدهم فروردین ۱۳۹۹ساعت 0:30  توسط بهمن طالبی  | 
  بالا