متوسطه دوم و درس های ناگفته!
|
||
فقط از فهمیدن توست که می ترسند |
مينياتور
مينياتور بر تارک هنرهای ايران می درخشد. مينياتور شيوه ای يكسره
خاوری در نقاشی است، و هر چند كه از نظرگاه نگارگری غربی نه فقط
فاقد بعدنمایی، كه دارای كمبودهای ديگر است، ارزش هنری بس والا
دارد.
در مينياتور هم، چنانكه در پرده های طومارمانند نقاشی قديم ژاپن،
گاهی تصويرها چنان ريز و دقيق است كه ديدن آن به ذرهبين نياز دارد.
بسيار می شود كه در نقاشی ای به قطع حدود بيست در هفت يا 8
سانتيمتر، 50 و حتی 100 نفر نموده شدهاند و با چنان جزء پردازی
كه خال صورت آنها هم پيداست. در مينياتورهایی كه صحنه های نبرد
و مانند آن (شكار و ...) را نشان می دهد، هر يک از چهره ها به حالت
و رفتار ديگر تصوير شده است. موزه ها يا مجموعه داران مشهور اروپا
و امريكا به داشتن اين نقاشی های نفيس و كمياب می بالند. اما
شمار مينياتورهایی كه امروزه در ايران مانده اندک است. در كتابهای
كهنه ی فارسی، كه پيشتر وصف آن را گفتم. هنوز شماری مينياتور
كه تاكنون از ميان كتاب بيرون نكشيده و نفروخته اند مانده است. من
هم حدود ده قطعه از اين مينياتورها را بهدست آوردم.
برای داشتن يكی از اين مينياتور ها، كتابی كهنه را يكجا خريدم. كار
اصيل قديم در ميان اينها دو سه قطعه بود، و مانده ی آن آسيب ديده و
معيوب يا مرمت شده يا ساختگی و كار جديدتر است. اين كيفيت به یک
نگاه فهميده می شود، و در می يابيم كه هنر صورتگری تا چه پايه افول
كرده است.
می گويند كه قديمترين مينياتور از دوره عباسيان در بغداد مانده و
متعلق به حدود سال يكهزار و دويست ميلادی (حدود 600 هجری)، و
تأثير نقاشی بيزانس (رومی) در آن پيداست. هولاگو خان، نواده ی
چنگيز و برادر كهتر منگوقاآن در ميانه ی سده ی سيزده ميلادی (هفتم
هجری) به بغداد تاخت و آثار هنری نیز در این حمله آسیب دید. اما آمدن
او (و مغولان)، برعكس، در هنر ايران اثر مثبت داشت و مينياتور ايرانی
رفتهرفته پديد آمد و بالنده شد. شروع اين تكوين در تركستان بود، و
شيوه ی نقاشی ای كه در اينجا برآمد و از صورتگری چينی مايه گرفته
بود و ارزش هنری والا و گرانسنگ داشت به سراسر ايران گسترش
يافت. چهره های نقش شده در مينياتورهای آن دوره، بيشتر لباس
فاتحان مغول دربر دارند و سيمای چينی، و صورت خندان ساده و
معصومانهای كه به رخسار كودكان مانند است در آن زياد ديده می شود.
اسبها هم ريزنقش و از گونه ی مغولی ترسيم شدهاند. در سده ی
چهارده (هشتم هجری) كه تيمور لنگ ايران را گرفت، اين هنر به اوج
رسيد و استادانی نامور يافت. شيوه ی اين نقاشی و تركيب رنگها در آن
چنان است كه چشم را زود به خود می گيرد، و پيداست كه هنرمند
رمز اصلی گيرایی هنرهای زيبا و تزئينی را يافته است. نيز، در بسياری
از مينياتورها، كنار هر تصوير، شعری مناسب آن نوشته است.
پردهسازان مينياتور اغلب در ادب هم دست داشتند. شعر نگاشته بر
كنار يا ميان مينياتور و نيز زمينه و موضوع نقاشی، زيبایی طبيعت را كه
در نقش و نما هم پيداست، بهتر وصف می كند.
از محبوبترين موضوعهای نقاشی ايرانی، داستان های عاشقانه
مانند خسرو و شيرين، ليلی و مجنون، يا صحنه های تاخت و تاز مغولان
است. لباس، جواهر، ساز و برگ و سلاح، و حتی خال رخسار هر یک
از چهره های مينياتور با دقت و جزء پردازي نشان داده شده است. از
چهره های رايج در مينياتور، شاهزاده خانم هندی است كه «هندو»
خوانده می شود. تختهسنگها در دشت و جويبار پرده ی مينياتور، با
قلم موی چينی به روشنی نشان داده شده است. مينياتور نمونه ای از
هنر راستين است كه نقش آن بر دل و جان می نشيند، چنانكه در آثار
ستايش برانگيز مكتب رضا عباسی در سده ی هفده ميلادی (يازده
هجری). اما نقاشی های بدلی امروز كه فقط تقليدی است و نمونه ی
بی ذوقی، گرم و گيرا نيست. روشن بينان ايران بر اين انحطاط دريغ
می آورند، و در تلاش اند تا اين هنر را باز به پايه ای كه در روزگار كهن
داشت برسانند.
![]() |