متوسطه دوم و درس های ناگفته!
 
 
فقط از فهمیدن توست که می ترسند
 

 

 

  و دیدیم که ایرانیان روز به روز بدتـر شدند و به سوی  

زوال رفتند و علت انحطاط آنان این بود که آزادی فرد را  

پایمـال کردند و ستـمـگـری و خودسـری را بر مـردمان  

فرمانـروا ساختند و چون چنین کردند، در میان مردمان  

حس برابری و همبستگی و دوستی را تبـاه ساختند.  

و وقتـی حکومت چنین شود، دیگر به وکالـت مـردم و  

برای مـردم فـرمـانروایی نمی کند؛ بلکه از جانـب خود 

و برای خود حکـومـت می کنـد و در چنـیـن حکومـتـی  

اگـر فرمـانــروایـان نـفـع خود را در کـاری ببـینـنـد - هر  

چند نفع کوچکی باشد، پـروایی ندارند که شهـرها را  

به باد دهند و گروه عظیمی را سوگوار کنند و در میان  

مردمـانـی که با هم دوستنـد، آتش بپاشنـد. و چنین  

   حکمــرانــان، هـمـان قِـسم که در دل خود نسبـت به      

مردم کینـه دارنـد؛ مـورد کینـه ی مـردم نیـز هستنـد.  

 

از مقاله ی افلاطون در باره ی هخامنشیان

ترجمه ی دکتر محمود صناعی

 


برچسب‌ها: افلاطون, دکتر محمود صناعی, هخامنشیان, حکومت و مردمداری
 |+| نوشته شده در  شنبه بیست و نهم اردیبهشت ۱۳۹۷ساعت 20:52  توسط بهمن طالبی  | 
  بالا