|
متوسطه دوم و درس های ناگفته!
|
||
|
فقط از فهمیدن توست که می ترسند |
فـلاسفـه ی هستـی گرا هرگونه پیـروی از جمع و هنجارهای اجتماعی
یا همرنگی با آنهـا را که در آن فـرد آزادانـه امـکان انتخاب نداشتـه باشد را
محکوم می کنند.
فردیت یا اصالت جمع
البتـه این تَفـرُّد با خودمـحوری یا خودبینـی فـرق دارد؛ زیرا به قـول بوبـر
«آزادی حقیقی متضمن خودخواهی نیست، بلکه مستلزم ارتبـاط معنـوی
با دیگـران اسـت و منظـور از این ارتبـاط، آزادی بـاز و پـویـاسـت.» افـراد در
ارتبـاط مـعنـوی؛ در عیـن اتـحاد، بـی همـتــایـی و یـگانـگــی خود را حفـظ
می کنند و مُستغرَق و محو در وجود دیگری نمی شوند.

موسولینی و رفیق همفکرش هیتلر
هستی گرایان اصول اخلاقـی را نفی نمی کننـد، و تنها اصـول اخلاقـی
مجرد و کلّی را مطرود می دانند.
مارتین بوبر
بوبر می گوید: « هیچ فرد مسئـولی نسبت به هنجارها بیگانه نیـست،
اما حکمی که ذاتی هر هنجار اصیل است، هرگز به صورت قاعده ی کلی
درنمی آید و تحقق آن نیز صورت عادت به خود نمی گیرد.».
آنـچه در این فلسفـه می تـوان دید، تکیه بیش از حد بر فـردیت و آزادی
فردی و اعتقاد به نسبیت امور به اعتبار بینش و اعتقادات شخصی است.
این فـلسفـه چنان کـه گفتـه شـد، در حقـیـقـت واکنـشـی اسـت در برابر
فلسفه هایی که شخصیت انسانی افراد را نادیده گرفتـه با تصور انسانی
کلی، جامعه و قـدرتهای آن ، مثل دولت را مـجاز به « تعیـیـن سـرنـوشـت
افراد » می دانند و نمـونـه های افـراطـی آن را می توان در افکار نوهگلیان
مثل جُوانی جنتیله نظریه پرداز ایتالیایی در حکومت موسولینی و ارنـسـت
کریـک نظـریـه پـرداز آلمـان نازی؛ مشاهده کرد.

بندتو کروچه
جنتیـلـه به همـراه « بِـنـدِتـو کـروچه » نهـضــت فـکـری فـاشیـستـی را
رهبری کرد و در سـال 1922 در دولـت فاشیستی ایتالیـا به وزارت آموزش
و پرورش نیز رسید. به عقـیـده ی او و هـم مسلـکان نـوهـگلـی او دولـت،
ضرورتـی دیالکتیکی است و کاملترین تَجَسُّد و تجسم ایده ( روح ) و اصل
و منشاء همه ی سازمانها و روابط سیاسی بالقوه در بردارنده ی مفاهیم
دین و اخلاق و میهن است که بر روی هـم یک ملت را تشکیل می دهند.
اراده ی چنین دولتـی قـاعـده ی هر عملی اسـت. فـلسـفـه ی تـربـیـتـی
جنـتـیـلـه بر دو پـایـه ی فلسفه ی روح و نظریه ی دولت استـوار است.
ارنست کریـک در اصـول با فـلسفـه ی جنتـیـلـه، وجوه مشتـرک زیـادی
دارد.

جوانی جنتیله
|
|